نتایج جستجو

پاسخ : سمپادی های مشهد اي بابا شما دخترا هم چه گيري دادين!!! حالا چند تا سوال كردن!! گناه كبيره كه انجام ندادن همه ريختين سرشون!! ول كنيد ديگه!!

جواب شعر کوچه فریدون مشیری بی تو من زنده نمانم*** بی تو طوفان زده دشت جنونم صید افتاده بخونم تو چسان می گذری غافل از اندوه درونم ؟ بی من از کوچه گذر کردی و رفتی بی من از شهر سفر کردی و رفتی قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم تو ندیدی نگهت هیچ نیفتاد...

پاسخ : حذف دوران راهنمايي ما وقتي رفتيم دوم راهنمايي سرويس هاي راهنمايي و دبيرستان را از هم جدا كردن به يك سري دلايل!! :-w حالا مي خوان مدرسه ها را يكي كنند؟!! اون يك سري دلايل پس چي شد؟

پاسخ : اشعار قیصر امین پور اصلا ازش خوشم نمي اد ولي اين شعرش قشنگ.. دستور زبان عشق: دست عشق از دامن دل دور باد! می توان آیا به دل دستور داد؟ می توان آیا به دریا حکم کرد که دلت را یادی از ساحل مباد؟ موج را آیا توان فرمود: ایست! باد را فرمود: باید ایستاد؟ آنکه دستور زبان عشق را بی گذاره...

پاسخ : سمپادی های مشهد بابا اكثريت!! من به هر كسي كه حرف بي خود بزنه پنالتي مي زنم ! مث جنابعالي!! البته بعله!! ابرو هاشمي نژاد همچين رفته كه بايد براي حفظش كلي تلاش كرد... (اخر هم نتيجه نمي ده!! )

پاسخ : فريدون مشيري ... حرفت را قبول ندارم شما شعرت را بخون به اين كه كي چند تا فرستاده چي كار داري؟!! فكر كن هر كدوم را يكي نوشته!! ولي با اين حال باشه از اين به بعد به اين موضوع توجه مي كنم!!

پاسخ : اشعارmy invitable doom! نمي شه بهش شعر گقت ، بيشتر شبيه يك متن دلنشين بود اما قشنگ بود ممنون! بهت تبريك مي گم ادامه بده!! ;D

پاسخ : سمپادی های مشهد ايول راهنمايي ها!! ما تو راهنمايي اصلاً نمي دونستيم چنين سايتي وجود داره!!

پاسخ : فريدون مشيري ... با من بودي ديگه؟!! خب ،حالا مگه چه اشكالي داره چند تا بذارم؟!!

پاسخ : فريدون مشيري ... اي همه مردم ، درين جهان به چه كاريد ؟ عمـر گـرانمايه را چگونـه گـذرانيـد ؟ هرچه به عالم بود اگر به كف آريد هيـچ نـداريـد اگـر عـشـق نـداريـد واي شما ، دل به عشق اگر نسپاريد ، گر به ثريا رسيد هيچ نيرزيد ! عشق بورزيد ، دوست بداريد !

پاسخ : سمپادی های مشهد نگين ، اول دبيرستان ، اول A

پاسخ : سمپادی های مشهد نگين ، اول دبيرستان ، اول A

پاسخ : فريدون مشيري ... بهترين بهترين من زرد و نيلي و بنفش سبز و آبي و كبود با بنفشه ها نشسته ام سالهاي سال صيحهاي زود در كنار چشمه سحر سر نهاده روي شانه هاي يكدگر گيسوان خيس شان به دست باد چهره ها نهفته در پناه سايه هاي شرم رنگ ها شكفته در زلال عطرهاي گرم مي ترواد از سكوت دلپذيرشان...

پاسخ : فريدون مشيري ... بهار را باور کن باز کن پنجره ها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است همه چلچله ها برگشتند و طراوت را فریاد زدند کوچه یکپارچه آواز شده است و درخت گیلاس هدیه جشن اقاقی ها را گل به دامن کرده ست باز کن...

پاسخ : نوع نوشتن آدم ها بيشتر از اين خجالتم نده نرگس جون!!!

شعر دوست بزرگ بودو از اهالي امروز بود و با تمام افق هاي باز نسبت داشت و لحن آب و زمين را چه خوب مي فهميد صداش به شكل حزن پريشان واقعيت بود و پلك هاش مسير نبض عناصر را به ما نشان داد و دست هاش هواي صاف سخاوت را ورق زد و مهرباني را به سمت ما كوچاند به شكل خلوت خود بود و عاشقانه ترين انحناي وقت...

پاسخ : قصر تنهایی مي بيني؟!! هنوز هيچي نشده غرور گرفتتش!! واقعاً متاسفم...

پاسخ : بهترين درس فيزيك!!! چون وجود داره قابل مشاهده است اما رياضي :-& يك مشت عدد و ثابت كنيد :-& !! هيچ وجودي نداره!!

پاسخ : فروغ فرخزاد ديدار تلخ به زمين مي زني و مي شكني عاقبت شيشة اميدي را سخت مغروري و مي سازي سرد در دلي, آتش جاويدي را ديدمت, واي چه ديداري واي اين چه ديدار دلازاري بود بي گمان برده اي از ياد آن عهد كه مرا با تو سر و كاري بود ديدمت, واي چه ديداري واي نه نگاهي, نه لب پرنوشي نه شرار...

پاسخ : قصر تنهایی اره؟!!!!!!!! كه حالا جواب سر بالا مي دي خانم شاعر؟!!! باشه ..باشه... شاعر بي تربيت نديده بوديم كه ديديم!! والا!!