پاسخ : قتل
بچه بودم ی مدت با داداشم تیریپ خشانت بر داشته بودیم مورچه ازاری میکردیم
شبا که وقت کار و بار کشی مورچه ها بود شمع روشن میکردیم پارافین داغ میریختیم رو مورچه ها ی بوی مورچه سوخته ای هوا میشد که همسایه ها اومدن به شکایت که شما شبا اسب داغ میکنین که اینجوری بو میاد بابامون مارو دعوا کرد...