نتایج جستجو

  1. قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

    پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد قدیمی ترین تصویری ک تو ذهنم هست اینه که نشستم رو پای بابا بزرگم ک برمیگرده به سه سالگیم یا حتی کمتر.چون بابا بزرگم وقتی سه ساله بودم فوت شد.
  2. جای زخم...

    پاسخ : جای زخم ... از بچگی دوچرخه سواری میکردم از اونجایی هم ک هیچ وقت ترمز نداشتم همیشه زانو هام زخمی بود ------------------------ ی بار هم نشسته بودم جلو تی وی ی کارد خیلی تیز ک باهاش گوشت خرد میکردیم هم دستم بود در عالم بچگی داشتم رو زانوم خط میکشیدم جاده درست میکردم اتوبان میکشیدم ک دیدم...
  3. تقلب

    پاسخ : تقلب ی موقعی مد شده بود معلما سر معامای دیگه مث ورزش یا اینجور چیزا امت میگرفتن وقتی یکی از بچه ها ی سوالیو بلد نبود از اونجایی ک مراقب نمیفهمید موضوع چیه ما هم خیلی شیک جوابارو برای هم میگفتیم ب خیال اینکه داریم سوالو توضیح میدیم ----------------------------------- پنجم دبستان ک بودیم...
  4. اختراع کلمات جدید

    پاسخ : اختراع کلمات جدید کلا اسم گزاری توی مدرسه ک با اکیپ ما بود و مورد هایی رو داشتیم ک موندگار شد و الان شاید هیچ کس فامیل اصلی طرف یادش نیاد بهشتی==>جهنمی(درپاره ای از مواقع جندتی) یکی از معاونین==>زومبه یکی از مدیرا==>فاطی کماندو یکی دیگه از معاونان==>شادروان یکی از معلمام ک همیشه با الفاظ...
  5. تا حالا شده یادتون بره روزه این؟!

    پاسخ : تا حالا شده یادتون بره روزه این؟! مردم یادشون میره روزه ان ی چلو کبابی ی لیوان ابی میزنن تو رگ اونوخ من یادم میره روزه ام ب قاعده ی یک بند انگشت سس گوجه خوردم داشتم با مامان پیتزا درست میکردم سس گوجه زدم بعد یکمش از ظرف ریخت بیرون منم ب عادت دیرینه انگشتو کشیدم ب سسا کردم تو حلق!!وسطش...
  6. تیزهوشان قبول شدم!

    پاسخ : تیزهوشان قبول شدم ! من خودم ک خیلی عادی بودم:خانواده من تیز قبولیدم.بوس بغل ولی داداشم وقتی نتیجه هارو دید چنان اشکی میریخت و خدایا شکرت خدایا شکرت ی میگف ک منم کم کم داش گریه ام میگرفت چون اونطور ک من فهمیدم امتحانشو خیلی گند زده بود مخصوصا ریاضی
  7. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها دیشب داشتیم ی فیلم میدیدیم ک ماشینه تویوتا بود ولی فرمونش سمت راست بود اومدم باهوش بازی دربیارم گفتم نگا فرمونش سمت راسته ماشینه ساخت اینگلیسه ولی ب جان خودم منظورم این بود ک سفارش اینگلیسه!!!!!! ^#^ ^#^ ^#^ ^#^
  8. سوالات باحال بازی جرات حقیقت

    پاسخ : جرئت حقیقت ی بار من مجبور شدم دستمالی ک تا 2 ذقیقه پیش تو دهن پسر خاله ام بود و بعد افتاده بود تو سطل اشغالی و بخورم!!!
  9. اخراجی

    پاسخ : اخراجی ی بار سر کلاس فیزیک بودم(3 دبیرستان)منم چشمام ضعیف بود ته کلاسم بودم درست تخته ارو نمیدیدم داشتم از دوستم میپرسیدم ک حوزه است یا حوضه ک یهو معام گف فلانی پاشو برو بیرون!!!من اصن ونده بودم ک ایا با منه؟؟؟بعد دیدم معلم رفت بیرون.حالا همه بچه ها میگفتن پاشو برو بیرون دیگه(چون معلم با...
  10. اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف میکنم اشپزیم خیلی خوبه و غذاهایی ک درس میکنم خیلی خوش مزه ان ولی مشکل اینجاس ک یا کاملا میشن کربن یا به صورت نصفه نیمه.
  11. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها ی دوست دارم خدای سوتیه 1.این کاغذو ملاچه کن(مچاله) 2.بابام ب من گوشزد میزنه
  12. سمپادی های کرمان

    پاسخ : سمپادی های کرمان بابا ما درس خوندیم(بقیه رو میگم این نکته درباره ی من صدق نمیکنه) ما کنکور دادیم ما رتبه گرفتیم(این نکته بازم درباره ی من صدق نمیکنه.پ.ن.:البته اگه رتبه اوردن صرفا به معنای خاص رتبه خاص اوردن نباشه خب منم رتبه اوردم) ما استرس داشتیم ما شب تا صب دود چراغ خوردیم ما یخ حوض...
  13. سمپادی های کرمان

    پاسخ : سمپادی های کرمان بچه ها خیلی دعا کنین!! شب قدری ما فراموش نشیم لطفا!!
  14. سمپادی های کرمان

    پاسخ : سمپادی های کرمان اخ گل گفتي! نميدونين چقدر خوشحالم از اينكه تابستونا ميرم مدرسه ولي جاي مدرسمون واقعا خوبه ولي مدرسه ي بهزيستيمون عشق بود ياد توتا و قاصدكا و گربه هاش بخير اسپم بود ميدونم ولي اومد يهو!
  15. سمپادی های کرمان

    پاسخ : سمپادی های کرمان حرفات الرژی میارن!!! من به شدت عصبیم سریع جوش میارم وقتی دس میزارن رو نقطه ضعفام یعنی سمپاد و زن هر گونه بی احترامی به این دو بشنوم خون جلوی چشمامو میگیره!!! دوستان جمش کنین! راستی خیریه چه خبر بود؟ ما ی توک پا اومده بودیم خودتونو ببینیم اینقد تشریفات لازم نبود دیگه...
  16. سمپادی های کرمان

    پاسخ : سمپادی های کرمان خواهر من من خودم رسما با شماها مشکلی ندارم با خیلی از بچه ها تونم دوستم ولی راستشو بخای من شماهارو سمپادی نمیدونم من شماهارو مث نمونه ها میدونم از نظر من و خیلیای دیگه بین من و شماها خیلی فرق هست شاید تو دوس داری اسمشو بذاری غرور قصد توهین ندارم ولی بین منی که از دبستان...
  17. سمپادی های کرمان

    پاسخ : سمپادی های کرمان مال ما جدا بود ادم حسابشون نمیکردیم! شما ها هم اگه کاراشون و رفتارشون و میدیدین وضعتون مث ما بود! ی حرکات وحشتناک حتی زننده هم نه!!!! من شرمم میاد بگم با اینا تو ی مدرسه درس میخونم همیشه سرمو با افتخار بالا میگرفتم میگفتم بچه های ما همه با شخصیتن از وقتی اینا اومدن دور...
  18. تنها بیرون رفتن

    پاسخ : تنها بیرون رفتن خوبه مث بابای من که حتی نمیذاره تولد دوستام برم!؟؟ اگر هم زد و بعد از کلی التماس و اب دم شمشیر رفتی تولد اینقدر غر میزنن که خودت پشت دستتو داغ میکنی که دیگه نری بیرون رفتن که برای من جز حراماته
  19. بیشتر بودن سن مرد در ازدواج

    پاسخ : بیشتر بودن سن مرد در ازدواج همتون میدونین که دخترا زود تر بالغ میشن و زودتر مث بزرگترا فک میکنن(اکثرا) واسه همین میگن ی فاصله ی چند ساله باشه بهتره البته الان مث ی قانون در اومده برای خیلی از مردم عجیبه یا حتی ی جورایی بد که ی مرد با ی زن بزرگتر از خودش بازدواجه
  20. از دست این ژست‌های مسخره

    پاسخ : از دست این ژست‌های مسخره بعضی وقتا ادم نیاز داره بخنده حالا عامل خنده میتونه ی ژست مسخره باشه بعدشم شاید پشت این ژست ی تفکر یا ی منظور باشه که تو درک نکنی! سریع قضاوت نکن!
Back
بالا