نتایج جستجو

پاسخ : کمترین نمره تون این کمترین نمرم تا دیروز بود [-( [-( امروز امتحان شیمیمون رو گرفتیم :o شده بودم10.25 :(( :-\ :-\ (البته همه زیر 12 بودن به جز سه،چار نفر که بالاترین نمرمون هم 17.5 بود) حالا باید فهیمه و melika:) و shirin! و f@teme بیان نمره هاشون رو عوض کنن >) ;D :-"

پاسخ : سمپادي هاي كاشان آره، داره راست میگه :^o ملیکا دعوتش کرده ;D

پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید) از روی ناچاری قبول کردن :-? خبردار شدن که جوزف از دانشگاه اخراج شده و قراره برگرده ایران............... :-"

پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید) بعد از اتمام این ماجرا خانواده ی خاطره باعث شدن که دخترشون ترکِ تحصیل کنه :(( که ...... :-\

پاسخ : خواب جاتون خالی..... :-ss دیشب خواب دیدم که با melika:) توی حیاط مدرسه بودیم :-" یهو معاونمون صدامون کرد که بریم پیشش :o گفتش: دیگه نبینم برید سمپادیا :-s ما :-ss: چشم خانوم :((

پاسخ : کمترین نمره تون آخ آخ دوباره یادم افتاد X_X فیزیک سال اول دبیرستان شدم14.75 :((

پاسخ : سمپادي هاي كاشان آخی بیچاره f@teme دیگه نمیتونه بیاد سمپادیا. >) آخه adsl شون تموم شده ;))

پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید) تصمیم گرفت علاقه اش رو نسبت به جوزف کم تر کنه :(( ولی مگه میتونست :| یه هفته به خاطر این موضوع تب داشت #-o...........

پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید) اسم اصلي پسرعموش يوسف بود :-& ولي از وقتي كه تيزهوشان قبول شده بود دوستاش جوزف صداش ميكردن :|

پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید) که در روستایی سرسبز و خوش آب و هوا زندگی میکرد......... پسر عمویی داشت که.......... :-"

پاسخ : سمپادی های اصفهان ببخشید فقط اینو میدونم که هم سن خودم هستن یعنی سوم :-" نه از مدرسشون خبر دارم نه از رشتشون #-o

پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید) شروع: یکی بود یکی نبود........... >)

پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید) کیکو که خوردن کم کم داشت خوابشون میگرفت (:| در جستجوی جایی برای خواب بودن که............ ???

پاسخ : اشعار طنز گل همین پنج روز و شش باشد بند تنبان همیشه کش باشد :))

پاسخ : سوتی‌ها نمی دونم میشه اسمشو سوتی گذاشت یا نه. ولی خب: :-\ سر کلاس المپیاد ریاضی بودیم (معلممون مَرده) که یهو برق رفت :(( :(( (البته فقط برق سالن ما قطع شد) همه :-ss بودیم که من لامپ موبایلم رو روشن کردم /m\ بعد یکی از بچه ها به معاونمون زنگ زد و ماجرا رو توضیح داد #:-S وقتی قطع کرد، گفت...

پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید) خواستن اجاق رو روشن کنن که فهمیدن به علت نپرداختن قبض گاز،گازشون قطع شده... ~X(

پاسخ : سمپادی های اصفهان ببخشید مزاحم تاپیکتون شدم :-h من همشهریِ شما نیستم ولی با هم توی یه استانیم ;D دو تا از دوستام اصفهانی اند، میخواستم ببینم شما اونا رو میشناسید؟ :-? به نام های: "ماندانا فاتحی" و "مائده صادقیان" ;D در صورت داشتن هرگونه اطلاع از این دو دوست،با ارسال پ.خ به بنده ،مرا...

پاسخ : سمپادي هاي كاشان این چه کاریه دارید با این تاپیک میکنید؟؟؟ ??? چرا اینجا اینجوری شده؟؟؟ :o چرا اینقدر نامرتب و به هم ریختس؟؟؟ :-< آدم اصلا راغب نمیشه بیاد اینجا رو هم سرک بکشه ~X( تو رو خدا تمام سمپادیای کاشون بیان اینجا که لااقل دو تا آدم جدید ببینیم....... (:| (:| به خدا دلم پوسید از...

پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟ سر کلاس زبان فارسی باید انشا میخوندیم :-ss از اونجایی که منم استعداد وافری در نوشتن انشا دارم :((، همیشه زنعموم برام می نویسه :-" . معلممون اسمم رو خوند که بیام انشا بخونم :( :| بعد از تموم شدنش، پرسید [b]خب بگو ببینم این انشای قشنگ رو کی نوشته؟؟؟[b] >) اولش قضیه رو...

پاسخ : سوتی‌ها تا حالا شده یکی از یه نفر تعریف کنه و شما به خودتون بگیرید؟ #-o آره برای من اتفاق افتاده: یه روز توی مدرسه دوستم بِهِم گفت: درباره ی تو، توی "حرف بزن" یه چیزی نوشتم که نمی تونم رو در رو بهت بگم :-? اومدم سمپادیا دیدم نوشته دوست دارم و :x.... از اینجور حرفا!!!! منم جوابشو...