نتایج جستجو

  1. Jina

    1001 کتابی که باید قبل از مرگ خواند

    پاسخ : 100 کتابی که قبل از مرگ بهتره اونارو بخونید کیمیاگر/ پائولو کوئلیو دزیره/ آن ماری سلینکو سووشون/ سیمین دانشور
  2. Jina

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : خاطرات سوتی‌ها دوم دبستان بودم و روز قبل از ۲۲ بهمن بود. همه مدرسه هم توی نمازخونه جمع شده بودن. یکی از معلما پرسید که کسی سرود انقلابی بلده یا نه. من گفتم: من بلدم ولی نمی دونم انقلابی هست یا نه. :D معلمه هم گفت که بدو بیا بخون. من هم رفتم جلوی همه مدرسه و با بلندگو گل گلدون من رو...
  3. Jina

    علایق عجیب و غریب!

    پاسخ : علایق عجیب و غریب! علاقه عجیبی به خرخاکی دارم :)) خیلی دلم میخواست به عنوان حیوون خونگی یکیشون رو نگه دارم :D آخرش یه گلدون برداشتم و یه خرخاک گذاشتم توش. این گلدون رو هم منتقل کردم به اتاقم. خرخاکی (که اسمش لوسی بود :D) با بچه هاش یه مدت تو اتاق من اقامت کرد. کلا به نظرم موجودات باحالی...
  4. Jina

    قسمـت‌های جالـبِ کتـاب‌ها

    پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون در این دنیا همه چیز دست خود آدم است،حتی عشق،حتی جنون،حتی ترس.آدمیزاد می تواند اگر بخواهد کوه ها را جا به جا کند.می تواند آب ها را بخشکاند.می تواند چرخ و فلک را به هم بریزد.آدمیزاد حکایتی است.می تواند همه جور حکایتی باشد.حکایت شیرین،حکایت...
  5. Jina

    چه زبان هایی بلدید؟

    پاسخ : چه زبان هایی بلدید؟ فارسی :D عربی(در حد مدرسه) انگلیسی فرانسوی(مبتدی) اگه شد،دوست دارم اسپانیایی هم یاد بگیرم.
  6. Jina

    کارتون های زمان ما!

    پاسخ : کارتون های زمان ما! من خیلی آن شرلی و فوتبالیست ها رو دوست داشتم :x برنامه عمو پورنگ رو هم همین طور. و نمی دونم چرا اما یه زمانی عاشق برنامه خاله شادونه بودم. یه بار هم می خواستم نامه بنویسم براش :D
  7. Jina

    تا حالا طرحی به جشنواره خوارزمی فرستادین؟؟

    پاسخ : تا حالا طرحی به جشنواره خوارزمی فرستادین؟؟ به نظر من وقتتون رو تلف خوارزمی نکنید. من و دوستم طرح رنگ آنتی باکتریال رو برای شیمی فرستادیم و رفتیم داوری. ما از نفرات آخر بودیم و حوصله نداشتن و به ما گفتن برید داوری زیست فقط به خاطر استفاده از کشت باکتری برای آزمایش رنگ ها! دفعه بعد اومدیم...
  8. Jina

    تلخ ترین لحظه زندگی

    پاسخ : تلخ ترین لحظه زندگی بدترین لحظه زندگیم روزی بود که مامانم بهم گفت مامان مامان بزرگم (مامان حوری، که خیلی دوستش داشتم.) فوت کرده :( یه لحظه کاملا ماتم برد.باورم نمی شد.تا مدت ها به خاطر آلزایمر و بدرفتاری پرستارها خیلی اذیت شد.ولی از دست دادنش خیلی سخت بود. اما لااقل بیش تر از این زجر...
  9. Jina

    بهترین خاطره ای که با حیوانات داشتی

    پاسخ : بهترین خاطره ای که با حیوانات داشتی یه بار یه گربه توی حیاطمون بچه به دنیا آورده بود. بچه اش خیلی ملوس بود. :x اون موقع داشتم کتاب اولگا پروفسکایا (کودکان و جانوران) رو می خوندم و اسم بچه گربه رو‌گذاشتم میلکا که یعنی ملوسم. اسم مادرش رو هم گذاشته بودم تی. :D هر وقت از مدرسه برمی گشتم...
  10. Jina

    افتادن اولین دندان!

    پاسخ : افتادن اولین دندان ! یادمه خیلی لق شده بود و فشار دادنش حال می داد خیلی :D رفتم مهد کودک و داشتم بازی می کردم،یکی از بچه ها مشت زد تو دهنم،دندونم افتاد. :D هنوز دارمش
  11. Jina

    گند های دوران كودكی

    پاسخ : گند های دوران كودكی دوم دبستان بودم و شجره نامه (که خیلی خیلی برای پدربزرگم مهم بود.) رو پیدا کردم.اسم خودم توش نبود و در نتیجه با مداد و خط داغون اضافش کردم :D بعد دیدم اسم پسر پسر عموی بابام و خواهرش هم نیست،اونا رو هم اضافه کردم :D بابابزرگم خیلی عصبانی شد. منم دیگه شجره نامه رو ندیدم
  12. Jina

    انتخاب کلمه در دوران کودکی

    پاسخ : انتخاب کلمه در دوران کودکی به سوپ می گفتم هوپ، به حیاط خلوت حیاط خلبت، به مجسمه هم می گفتم مجستمه :D به توپ هم می گفتم آپ.
  13. Jina

    اخراجی

    پاسخ : اخراجی من تا حالا اخراج نشدم.ولی یه خاطره دارم. دوم راهنمایی بودیم و سر کلاس انشا. معلم و یکی از هم کلاسی هام با هم لج بودن. معلم اومد تو کلاس و به هم کلاسیم گفت: واای.من هر وقت تو رو می بینم ناراحت میشم. اونم جواب داد که خانوم! چرا آخه؟ وقتی منو می بینید باید بندری برقصید. معلم هم از...
  14. Jina

    بازی ها و همبازی های دوران بچگیتون

    پاسخ : بازی ها و همبازی های دوران بچگیتون من تک فرزند بودم.(و هستم.) هم اولین نوه بودم. موقعی هم که من به دنیا اومدم تا ۴ سالگیم هیچ کس تو فامیل بچه نداشت. منم تا قبل از مهد کودک هم بازی خوبی نداشتم. تو مهد کودک دوست پیدا کردم و خاله بازی می کردیم بیش تر. من یه عروسک داشتم به اسم ستاره که خیلی...
  15. Jina

    خاطرات دوران پدران و مادران ما

    پاسخ : خاطرات دوران پدران و مادران ما مامانم بچه بود و عاشق شکلات. یه روز رفت زیر کمد رو بگرده دستش خورد به یه چیزی که مثل کاغذ شکلات بود. درش آورد و دید یه سوسکه :D مامان بزرگم هم خیلی عصبانی شد و کلی مامانم رو دعوا کرد.
  16. Jina

    قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

    پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد ۲ یا ۳ سالم بود و هنوز مهد کودک نمی رفتم. مامانم اون موقع کشیک می داد. یه شب که اومد کلی غر زدم و گفتم که من نمی خوام پوشک بپوشم و بابا به حرفم گوش نمی ده :D وقتی هم حدود ۴ سالم بود، دخترخاله مامانم تازه بچه دار شده بود و یادمه گفتم: من مراقب بچه...
  17. Jina

    اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف می کنم که تا سوم دبستان اسم مغازه سر کوچه رو که محسن بود،می خوندم mahsan :D
  18. Jina

    جین آستن

    پاسخ : جین آستن من غرور و تعصب رو خوندم. کتاب قشنگیه. اما هدف همه خانم های کتاب ازدواج بود در نهایت. شخصیت های سطحی هم داشت اما مثلا شخصیت دارسی رو عالی توصیف کرده بود. به نظر من شاهکار نیست اما دلنشینه به نوعی
  19. Jina

    نظر شما درباره کتاب های آگاتا کریستی

    پاسخ : آگاتا کریستی واقعا عالیه :x همیشه کسی مجرمه که اصلا انتظارش رو نداری. من قتل در خوابگاه دانشجویی رو خیلی دوست دارم.
  20. Jina

    رویای دانش آموزان رشته تجربی

    پاسخ : دانش آموزان رشته تجربی من دوست دارم زیست شناسی سلولی و مولکولی قبول شم.(در نهایت هم میکروبیولوژی :x) داروسازی رو هم دوست دارم.هم پدرم و هم پدربزرگم داروساز هستن. شغل خانوادگیه :D
Back
بالا