شوکوه صراحت حرف زدنت و دیدگاهت رو دوست دارم همیشه . منتها این لحن گفتار تا ی جاییش ب دل میشینه بیش از حد ک بشه ی سری حرفها تکراری بشه زیادی ، خارج از عرف و شخصیت ی دانشجو پزشکیه .
وااای...من یه بار رفته بودم خوابگاه دوستم بعد خب نمیدونستم شب ها از ساعتای ۱ ، ۲ نمیشه بی حجاب تردد کرد. همینجور با رکابی و شورت رفتم آشپزخونه آب بخورم یهو این کارگر تاسیساتی اومد گفت اوه اوه خانوم جمع کن این چه سر و وضعیه دیگه یه خانومه هم همراهش بود گفت اتاقتو نشون بده

امتیازات: Asuka