نوش جونت بابا کنکور داشتیم همه وقتی ک اونا بازار بودن ما کتابخونه بودیم. من خودم انقد تکراری پوشیدم خستم دیگه الان .
بعد هی مامانم میگه آقا رو خسته نکن هر چی آورد بگو خوبه :/ ینی تو عطر خریدن پدرم درمیاد. مانتو ک دیگه هیچی : )) . و نکته ی عذاب آورش اینه من تو این سن هنوز مامانم بدون اینکه منو ببره خودش برام لباس می گیره،سلیقه ی بسیار متضادی داره و من می میرم : ))
من مامانم فقط امسال خودش بدون نظر من برام خرید کرد ) آخه اگه خوشم نیاد کلا نمیپوشم برای همین نمیخره :-“
خیلی خرج کردمااا خیلییی
و اینکه مرسی :*