• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

دریافت محتوا توسط *کیمیا*

  1. *کیمیا*

    سمپادی های همدان

    پاسخ : سمپادی های همدان سلااام. خوش عضویدی... ;)
  2. *کیمیا*

    سمپادی های همدان

    پاسخ : سمپادی های همدان بله بله!!! یادم رفت ! واسه کمتر از 30 ثانیه!!!!! ;D :))
  3. *کیمیا*

    سمپادی های همدان

    پاسخ : سمپادی های همدان ولی ترکیان می گفت 3 روز تا 2ونیم!!!
  4. *کیمیا*

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها معلم فیزیکمون داشت خازن رو درس میداد بعد داشت تعریف میگفت بنویسیم! بعد وسطش گفت حالا تابلو رو نگاه کنید دخترا ! دقت کنین... بعد در همون لحظه شروع کرد دوباره تعریف گفت... من گفتم الان باید بنویسیم؟؟؟؟؟؟ :-/ اونم با کلی افتخار گفت : پ ن پ تابلو رو نگاه کنین! :> من گفتم ولی گفتین...
  5. *کیمیا*

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها تست ادبیات داشتیم... بعدش یکی از سوالا این بود که شخصیت های اصلی رو توی داستان گاو نام ببرین... بعد همه اسمارو یادمون رفته بود. یکی از بچه ها تا برگشو داد گفتیم شخصیتارو چی نوشتی؟؟؟ گفت: مشدی حسن، اصلان، گاو !!!!!! :)) =))
  6. *کیمیا*

    سمپادی های همدان

    پاسخ : سمپادی های همدان گلی عادت میکنی حالا.... تازه تجربی که سال دوم بیشتر 8ساعتی داره!!!! اون که بحث نمایشگاه مفصله که بعله... ایشالا دور هم صحبت میکنیم!!!!!
  7. *کیمیا*

    سمپادی های همدان

    پاسخ : سمپادی های همدان باو خو به جز این پستم... ;D پست قبلیام که اسپم نبود... بود؟؟؟؟؟ :-? ^#^ ببین ادمو وادار میکنی اسپم بده...
  8. *کیمیا*

    سمپادی های همدان

    پاسخ : سمپادی های همدان دقیقا مثاله این سخن معروف: نه نه ماشین لباس شوییو خودت روشن میکنی... کار خطر ناکیه!!! :-" :))
  9. *کیمیا*

    سمپادی های همدان

    پاسخ : سمپادی های همدان من نبودم چقدر بحث کردین سر نمایشگاه.... حالا دعوا رو بیخیال!! من روز دوم بود فک کنم... رفتم توی یکی از غرفه هاکه بینم کارا چطور پیش میره.. بعد دیدم علامه ایا و مدنی داشتم با هم گلاویز میشدن کم کم!!!!!! :)) یکی از بچه های علامه جواب 2 تا از سوالای غرفه رو داده بود بعد...
  10. *کیمیا*

    سمپادی های همدان

    پاسخ : سمپادی های همدان عجب.. :o کلا دلت پره از معلمای فیزیک.... با وجود این که الان از این بحث خارج شدیم اصلا نشد که اینو نگم: ببین اخه هر معلمی یه جور خاصی درس میده بعدشم من فکر میکنم اغراق کردی :-?? اخیش.... گفتم!!!!!! ;D
  11. *کیمیا*

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها زنگ تفریح شده بود... بعد داشتیم از پله ها میومدیم پایین. بعد معلم هندسه ی پارسالمونو دیدیم(یه مرد 70 ساله ی خیلی مهربون) بعد یه دفه همه بچه ها وقتی داشت رد میشد گفتند آخی... چقدر خوبه این آقای ... ای جان... و از این حرفا بعد رومونو برگردوندیم دیدیم معلم زبان امسالمو (یه اقای...
  12. *کیمیا*

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها خو منم یه با تلفن زنگید برداشتم گفتم کیه؟؟؟؟؟؟ :)) زن عموی مامانم بود میخواست مهمونی دعوت کنه!!!! قفل کرد بیچاره!!!
  13. *کیمیا*

    General ILI Students' topic

    پاسخ : General ILI Students' topic what do you mean by this???????? :-? :-/
  14. *کیمیا*

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها الان تلفن زنگید... مامان بزرگم بود.میگه گوشیو بده مامانت من : مامان بیا تلویزیون کارت داره ;D (به جای تلفن!!!) :-[
  15. *کیمیا*

    General ILI Students' topic

    پاسخ : General ILI Students' topic me 2 !!!!! finished...
بالا