پاسخ : آرزوی دوران بچگی!
آرزوهام ک زیاد بودن ولی من بچه بودم خیلی شکمو بودم ( الآنم هستم )
همیشه آرزو میکردم توی یه استخر پر از شیر کاکائو و بستنی شنا کنم و همشو بخورم !!
پاسخ : تقلب
آره بابا تا دلتون بخواد
سر امتحان دینی کل کلاس داشتیم تقلب میکردیم !! بلا استثنا !!
هیچ کودوممون هم یه لحظه هم ساکت نشدیم !!
مراقبه هم آفساید بود !
پاسخ : سوتیها
من که سوتی زیاد دادم کلا
یه دفه معلم ریاضی کلاس بغلیمون یکی از بچه هایی که من ازش بدم میومدو ضایع کرد بعد دوستم اینو واسمون تعریف کرد ;D
بعد منم خواستم بگم خیلی از حرف معلم ریاضیه ( اسمش خانوم جعفری بود) حال کردم گفتم یادم باشه یه دفه با جعفری بزنم لایکو !!
بعد که برگشتم دیدم...