پاسخ : ديالوگ های ماندگار
[ltr]
Sometimes I think I have felt everything I'm ever gonna feel. And from here on out, I'm not gonna feel
anything new. Just lesser versions of what I've already felt.
Her - 2013
پاسخ : گردهمایی نمایشگاه کتاب ۹۳
اونجا تو عکس نسترن داره عینکشُ میذاره ولی اینطوری به نظر میاد که داره تو گوش من چیزی میگه. :)) صرفاً خواستم بگم خطای دیده. :د
پاسخ : نقد و بررسی تئاترهایی که دیدیم
سیندرلا
نویسنده و کارگردان: جلال تهرانی
بازیگران: گلاب آدینه، مجید آقا کریمی، بهنوش طباطبایی، بهزاد عبدی
راوی: سپیده صیفوری
مدت: ۱۱۰ دقیقه
محل اجرا: تئاتر شهر - سالن اصلی
خب، داستان کلّیِ این تئاتر رو راستش نه من فهمیدم نه اون ۶ نفر دیگهای که همراهم...
پاسخ : پتینــــه
چشمات خوشگل میبینه. :-"
خب طرحُ که روی اون تختهی چوبی کشیدم بعد چسب کاشی رو کم کم جاهای مختلفِ طرح میذاشتم و با کاردک پخش میکردم و حالت میدادم. یه جاهایی مثل بدنه و سر و پاهای پروانه رو باید با دست درست کرد و بعد گذاشت رو طرح. (عین کار با خمیر بازی مثن) اون تنهی درخت رو...
پاسخ : Memorable Lyrics
Mary Hopkin - Those were the days
Once upon a time there was a tavern
Where we used to raise a glass or two
Remember how we laughed away the hours
And dreamed of all the great things we would do
Those were the days my friend
We thought they'd never end
We'd sing and...
پاسخ : پذیرایی ساده
منم حرفی از هدفشون نزدم، گفتم اگه داشتن کمک میکردن، پس چرا انقدر با خشونت؟ چرا با این روش؟
+ من پیام فیلم رو به آیهای که اوّل فیلم نشون داد کاملاً مرتبط میدونم. چرا سادهانگارانهست؟
پاسخ : پذیرایی ساده
من این فیلمُ تو سینما دیدم. یادمه اولّش ینی قبل از تیتراژش فکر کنم، یه آیهای گذاشته بودن که دربارهی انفاق بود و این خودش یه پیشفرضی رو به وجود میآورد دربارهی پیام فیلم. اینکه اون دونفر سعی داشتن کمک کنن به نیازمندا، ولی این کارُ با یه حالتِ ریاکاری انجام میدادن.
این...