برچسب: انتخاب رشته

قوه تخیل ، چقدر ازش استفاده می کنید؟

تخیل توانایی دیدن و به‌تصویرکشیدن هرچیزی در ذهنه. قوه یعنی یک نیرو و انرژی و استعداد. قوه تخیل یعنی تخیل یک نیرو و استعداده. نیرو از این لحاظ که به شما یک توانایی هایی میده و استعداد از این لحاظ که قابل پرورشه.

تخیل که یک زمانی یک پدیده زشت تلقی میشد. شاید هنوز هم تلقی میشه. یعنی اگر بچه ای تو ذهنش داستان میساخت و موجودات خیالی میساخت یا حرف های تخیلی میزد سریعا پدر مادرش جلوش رو میگرفتن از ترس اینکه یه وقت دچار توهمات اسکیزوفرنی نشده باشه! ( شبیه جان نش تو فیلم ذهن زیبا ) یک جور بیماری طور رفتار میکردن باهاش. یا مثلا وقتی کسی یک تخیل و آرزو و یک تصویر آرمانی تو ذهنش بود سریعا میزدنن تو سرش که این خیالات چیه و اینجوری نیست اونجوری نیست و واقعی زندگی کن و …
توی آموزش پرورش هم خداروشکر تخیل کنار چیزهای بسیار دیگه ایه که هیچ وقت یاد داده نمیشه. نقاشی رو که همیشه پیچوندیم و یه چیز ثابتی کشیدیم یا کشیدن برامون! کسی داستان نویسی بهمون یاد نداده و هیچ کس ازمون نخواسته یک تصویر ذهنی رو بسازیم یا بهش فکر کنیم! حتی از پدیده ای مثل دوران جامعه آرمانی امام زمانی هم هیچ وقت یک تصویر ذهنی داده نشده بهمون! واسه همینه که نویسنده ها و کارگردانان کتاب ها و فیلم های تخیلی ایرانی نیستن. واسه همینه که چیزی مثل ارباب حلقه ها یا هری پاتر تو ایران به وجود نمیاد!

اما تخیل چه خاصیتی داره؟
به نظر من فایده اصلیش اینه که فرد میتونه یک چیزی رو تو ذهنش بسازه و بعد در دنیای عملی به دنبال واقعی کردنش بره. مثلا کسی که لامپ و برق اختراع کرده شاید اولش تخیل کرده که آیا میتونه توی شب، هوا رو روشن کنه؟ کسی که تلفن اختراع کرده اول تخیل کرده که مردم از راه دور باهم حرف بزنن یا کسی که موبایل اختراع کرده تخیلش تلفنی بوده که سیم نداشته باشه!

به نظر شما فایده تخیل چیه؟ چقدر خودتون اهل تخیل بودید و هستید؟ دیگران چه رفتاری با تخیل شما داشتن؟ چجوری تخیلمون رو تقویت کنیم؟ اصلا تخیل خوبه یا بده؟!

انتخاب رشته دانشگاهی

چند روز پیش داشتم با دو نفر از اقوام سر یک سری مسائل صحبت میکردم؛یکیشون کارشناس ارشد ادبیات فارسی بود و دیگری کارشناس ارشد ادیان.

تا جایی که بحث رسید به انتخاب رشته دانشگاهی من!و من هم گفتم که ،من پارسال رتبه 394 کنکور زبان شدم و برای خالی نبودن عریضه چند تا انتخاب آخرم رو زبان خارجی زدم!ولی خب من به درد این جور رشته ها نمیخوردم،نرفتم.

دوستمون که ادیان خونده بود،میگفت:”زبان خارجی راه ورود به علوم انسانیه”.برام گفت که یکی از دوستاش ،با کارشناسی زبان آلمانی و ارشد ادیان ؛حالا تو کار ترجمه متون دینی به زبان آلمانیه.و برام از حوزه های پژوهشی و ترکیبی رشته های علوم انسانی میگفت.

من برای اولین بار بود که این حرف ها رو میشنیدم.و برام خیلی جالب بود.

حالا دارم به این فکر میکنم که چقدر یه دانش آموز توی دوره های تحصیلی ش ،نسبت به آینده علمی دید داره؟!

این راهی که توی آموزش ما پیش گرفته شده،ما رو به کجا میبره؟!

چرا کوچکترین تلاشی برای تبیین رشته های دانشگاهی و حوزه های پژوهشی برای دانش آموزان نمیشه؟!

یادمه ،دبیرستان ما که خیلی ادعای تلاش برای ساختن آینده ی بچه ها رو داشت،بچه ها رو زیاد به بازدید از دانشگاه ها میبرد.یادمه یه روز  بچه ها رفته بودن علوم پزشکی شهید بهشتی.وقتی برگشتن برای ما از همه چیز گفتن،از سلف اونجا تا ساختمون کلاساش و تیپ دانشجو هاش.ولی هیچی از رشته هاش نگفتن!!!

بچه ها وقتی بازدید میرن ،بیشتر به جای یاد گرفتن راجع به رشته ها،دانشجو میبینن!!این رو به استقرای تمام بازدید های مدرسمون میگم!حتی،وقتی فارغ التحصیل های مدرسه ما برمیگشتن تا برای ما از رشته های تحصیلی شون بگن،از همه چیز میگفتن الا اصل رشته شون!!

حالا اگه بری یه دانش آموز قوی اول دبیرستان رو ببینی و ازش بپرسی که آیا رشته علوم انسانی رو انتخاب میکنه؟!خیلی جدی میگه :انسانی جای تنبل هاست!

و اگه از یه نفر که کنکور ریاضی داده بپرسی که آیا مدیریت و یا علوم پایه رو انتخاب میکنی؟!خیلی جدی بهت میگه که :اینا جای رتبه های بد کنکوره!من باید مهندسی بخونم!!!

دم انتخاب رشته امسال،با یکی از بچه ها که قصد داشت با 1900 منطقه دو،پشت کنکور بمونه خیلی حرف زدم!عشق مهندسی برق بود و حتی نمیدونست سرفصل های تدریسی این رشته چیه!جوابش هم برای موندن پشت کنکور این بود که من عاشق اینم که بهم بگن خانوم مهندس!و البته از ایران رفتن انقدر برام مهمه که یک سال دیگه درس میخونم تا برق شریف قبول بشم.و در نهایت وقتی سعی کردم براش توضیح بدم که برای از ایران رفتن فقط به مهر مدرکت نگاه نمیکنن،با خنده گفت :تو چه میفهمی از پذیرش گرفتن،باید برق بخونی تا بری!!! و دیگه ادامه ندادیم بحثو!

واقعا چی میشه اگه به جای اینکه هزار تا موسسه کنکور و کتاب تست و… تحویل جامعه بدن؛یه سری موسسه به وجود بیاد،برای اینکه به دانش آموزان دید بدن راجع به رشته های مختلف توی دانشگاه!

ما عده ای از فارغ التحصیلان سمپاد،تنها کاری که از دستمون بر میومد این بود که توی انجمن سمپادیا با 11000 تا کاربر ،به معرفی رشته هامون پرداختیم.اونم قطعا دست و پاشکسته بود.از یه دانشجوی سال اولی دانشگاه چی بیشتر از این بر میاد؟!