نویسنده: مسافر

دانشگاه مسافر

سلام نوشته ی سوم من.
لازم ندیدم که درباره ی دل تنگی و احساساته خودم خیلی صحبت کنم.
می دونم که بعضی ها مثل دو سال پیش من دلشون می خواد از ایران خارج شن و جایی دیگه درس بخونن.
با تاکید بهتون عرض می کنم که اگر مصمم نیستید اگه هدف خاصی از خارج شدن ندارید اگه پوله کافی ندارید تا گرفتن لیسانس از خیر خارج شدن بگذرید.
چرا ؟ چون شانس شما برای پذیرش گرفتن از دانشگاه های ایران خیلی بیشتره.
این ترم من و 5 نفر دیگه از ایرانی ها فقط تونستیم برای سال اول لیسانس از دانشگاه یو ام (تنها دانشگاهی که هم لیسانس و هم مسترش از نظر ایران مورد پذیرش و همچنین تنها دانشگاهی که با این وضع دلار میشه هنوز شهریشو داد) پذیرش گرفتیم البته مشروط به شرط گذروندن کلاس های زبان که قده دو ترم برامون هزینه بر داشت.
راحت بخوام بگم من روزی باید 7 رینگت پوله رفت و امد بدم (یعنی فقط رفتو امد پوله ناهارو قهوه و اینا رم خودتون اضافه کنید) رسمن دمار از روزگاره ادم در میاد.

ازتون خواهش می کنم اگر که دخترید ساله اول رو حداقل تو ایران بخونید بعد مستقیم از یه کشور بهتر (سوئد المان، نروژ و …) پذیرش بگیرید. اگر پسرید و مشکل سربازی دارید بازم بهتون می گم پوله سربازی الان واقعا کمه.

مالزی کشور ارزونی نیست. راحت بگم به ایرانی ها حق کار نمی دن. باهاتون خوب برخورد نمی کنن و بر عکس همه جا اینجا له وفور نژاد پرستی وجود داره.

ایلتس هم از ایران نگیرید مورد پذیرش نیست.
زبان کشوری که می خواید واردش بشید رو تا حدی یاد بگیرید.
به سایت ستادی ابراد سر بزنید.
حتما صفحه های فیس بوکه مردمی که تو اونجا زندگی می کنند بخونید.
برای پذیرش گرفتن سراغ وکیل نرید. کله زحمت گرفتن پذیرش به اینه که برید سایت دانشگاه و درخواست بدید. اگر بخواید براتون فرم نامه و چگونه نوشتن سی وی رو هم می ذارم.
اگه سی وی یا رزومه می خواید بنویسید لازم نیست بنویسید و تکرار کنید که ایرانی هستید. از پروژه هاتون زیاد بنویسید.
حتمن در مورد هزینه ی دانشگاه و هزینه ی زندگی در اون کشور بخونید معمولا تو سایت دانشگاه نوشته. حتمن به کشوری برید که اجازه کار داشته باشید. در غیر این صورت نرید.

مثلن برای من مهم بود که بعد تحصیل بهم اقامت و پاسپورت اون کشور رو هم بدن. اگه براتون مهمه سراغ امریکا نرید. کانادا و اسرالیا گزینه های بهتری هستن.

ادامه در نوشته ی بعد

سفرِ مسافر

سلام می دونم خیلی وقته که از تابستون گذشته

این دومین نوشته ی منه هرچند که راضی کننده شاید نباشه (نه نیست)

یه تابستونه خسته کننده تو مالزی. جایی که نه هواش متعلق به منه نه زمینش و نه مردمش با من هیچ نسبتی دارن. تفریحاتشونو درک نمی کنم، رفتارشون برام عجیبه و …

کمی خسته کنندس به خصوص که روزه هم میگیرم هوا گرمه و ادمو کسل می کنه. دلم برای اینکه برای بودن با دوستام کلاس های تابستونی بردارم تنگ شده

مدرسه هوایی داشت که کمو بیش ماله من هم بود زمینش کلاس هاش با تک تکشون خاطره داشتم ادم هاشو می شناختم تفریحاته مشخصی داشتم

ولی اینجا خبری نیست از این تفریحات. کمی از تصمیمی که گرفتم پشیمونم یاده شوری میافتم که 2 ساله قبل برای خروج از ایران داشتم اول یه مدت ترکیه و استانبول خونه ی مادر بزرگ و خوشی های بودن در کنار اون. بعد از اینکه 1 سال اونجا موندم اومدم به مالزی کوالالامپور خوب خیلی فرق داشت. برای من سخت بود تازه تو استانبول چند تا دوست پیدا کرده بودم.

ولی گذشت الان 1 ماه مونده تا 1 ساله کامل رو تو مالزی بگذرونم. یک ساله به نسبت کسل کننده. تو این یک سال خیلی با اون کسی که نزدیکه 5 سال تو حلی درس خونده بود فاصله گرفتم. الان می دونم که نمیشه با همه دوست شد با بعضی ها باید فاصله داشت. در عین حال باید قدر اطرافیانو دونست.

می دونم که نتایج کنکوره هم دوره ای هام اومده برا همتون ارزوی موفقیت می کنم.

منم دعا کنید

مسافر

سلام 14 این ماه روز سمپاد بود برای من هم خوشحال کننده بود هم دردناک (شاید ناراحت کننده بهتر باشه)
6 سال مدت کمی نیست برای کسب معرفت (البته نه در حد کمال) برای اینکه به یک جا به یک عده عادت نه عادت نبود چطور می تونه عادت باشه وقتی که با خوشحالی حاضری جمعه ها هم به مدرسه بری ؟ نه یک جور وابستگی بود خیلی شاید قشنگ تر نمی دونم چه صفت یا چه اسمی مناسب باشه (زبان فارسیم(دستور) همیشه ضعیف بود)
خب من عاشق شدم اولین عشقم بود و هست و چقدر این معشوق رو دوست دارم حتا الان هم که پیشم نیست مفهومش برام ارامش بخشه خودمو متعلق به اونجا می دونم با وجود اینکه تا اخر سال اونجا نبودم (امان ار رفیق نیمه راه)
نمی خواستم زیاد وراجی کنم فقط اومدم بگم روزتون با تاخیر مبارک

 

* مدیریت : این مطلب با تاخیر منتشر شد. مطلب مال روز سمپاد است ولی خب الان منتشر میشه !