نویسنده: Asal

حضرت زينب‏ عليهاالسلام…

السلام عليک يا اباعبدالله

در ابتدا از تمام دوستان و ياران سمپادي تشکر ميکنم که همواره در هر شرايطي حضور گرمشان احساس ميشود…
احساس کردم مطلبي نگفته مانده بود چون نمى‏توان از كربلاى حسين نوشت و در آن، از كار بزرگ زينبى يادى نكرد؛ چرا كه حادثه كربلا با نقش مكمّل و بى‏بديل حضرت زينب‏عليهاالسلام كامل مى‏شود. مرحوم شريعتى در اين مورد مى‏گويد:

“رسالت پيام از امروز عصر، آغاز مى‏شود. اين رسالت بر دوش‌هاى ظريف يك زن، «زينب» – زنى كه مردانگى در ركاب او جوانمردى آموخته است و رسالت زينب دشوارتر و سنگين‏تر از رسالت برادرش. آنهايى كه گستاخى آن را دارند كه مرگ خويش را انتخاب كنند، تنها به يك انتخاب بزرگ دست زده‏اند؛ اما كار آنها كه از آن پس زنده مى‏مانند، دشوار است و سنگين. و زينب مانده است، كاروان اسيران در پى‏اش، و صف‌هاى دشمن تا افق در پيش راهش، و رسالت رساندن پيام برادر بر دوشش. وارد شهر مى‏شود، از صحنه بر مى‏گردد. آن باغ‏هاى سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پيراهنش بوى گل‌هاى سرخ به مشام مى‏رسد. وارد شهر جنايت، پايتخت قدرت، پايتخت ستم و جلادى شده است؛ آرام و پيروز، سراپا افتخار؛ بر سر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فرياد مى‏زند: «سپاس خداوند را كه اين همه كرامت و اين همه عزت به خاندان ما عطا كرد، افتخار نبوت، افتخار شهادت…» اگر زينب پيام كربلا را به تاريخ باز نگويد، كربلا در تاريخ مى‏ماند.

بدون شك حضور حضرت زينب‏عليهاالسلام در كربلا به عنوان پيام رسان شهيدان، حياتى‏ترين عنصر در ماندگارى «حماسه حسينى» است. اگر زينب نبود، كربلا در كربلا مى‏ماند و حماسه درخشان حسينى اسير حصار زمان خود مى‏شد. حضرت زينب‏عليها السلام خود سرود حماسه‏اى بود كه درخشيد و حماسه سترگ كربلا را در همه زمان‏ها سارى و جارى ساخت.
سلام و درود خدا بر او…

آدم ها…

دکتر شريعتي انسان ها را به چهار گروه زير دسته بندي کرده است

دسته اول
آناني که وقتي هستند هستند، وقتي که نيستند هم نيستند
عمده آدم‌ها حضورشان مبتني به فيزيک است. تنها با لمس ابعاد جسماني آن‌هاست که قابل فهم مي‌شوند. بنابراين اينان تنها هويت جسمي دارند.

دسته دوم
آناني که وقتي هستند نيستند، وقتي که نيستند هم نيستند
مردگاني متحرک در جهان. خود فروختگاني که هويت شان را به ازاي چيزي فاني واگذاشته‌اند. بي‌شخصيت‌اند و بي‌اعتبار. هرگز به چشم نمي‌آيند. مرده و زنده‌شان يکي است.

دسته سوم
آناني که وقتي هستند هستند، وقتي که نيستند هم هستند
آدم‌هاي معتبر و با شخصيت. کساني که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثيرشان را مي‌گذارند. کساني که همواره به خاطر ما مي‌مانند. دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم.

دسته چهارم
آناني که وقتي هستند نيستند ، وقتي که نيستند هستند
شگفت‌انگيزترين آدم‌ها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمي‌توانيم حضورشان را دريابيم، اما وقتي که از پيش ما مي‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک مي‌کنيم. باز مي‌شناسيم. مي‌فهميم که آنان چه بودند. چه مي‌گفتند و چه مي‌خواستند. ما هميشه عاشق اين آدم‌ها هستيم. هزار حرف داريم برايشان. اما وقتي در برابرشان قرار مي‌گيريم قفل بر زبانمان مي‌زنند. اختيار از ما سلب مي‌شود. سکوت مي‌کنيم و غرقه در حضور آنان مست مي‌شويم و درست در زماني که مي‌روند يادمان مي‌آيد که چه حرف‌ها داشتيم و نگفتيم. شايد تعداد اين‌ها در زندگي هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

و ديدم که تمدن يعني دشنام ،يعني کينه ، يعني نفرت ، يعني آثار ستم هزاران سال برگرده و کشتهِ اجداد من – معلم شهيد دکتر علي شريعتي
دوست داريد جزو کدام دسته باشيد؟
الآن جزو کدام دسته هستيد؟
لطفا” نظر بدهيد.