از موضعِ موضوع

یک : همیشه دور و بر 20 و خورده ای اسفند به بعد ، وقتی هر لحظه به سال نو نزدیک می شیم و 360 درجه ، به 360 روز قبلی سال فکر می کنیم ، تصمیماتی ( به معمول از روی جَو ) میگیریم . 98 و 3 دهم درصد این تصمیمات معمولا تا روز 18 فروردین ماه ( در انسانهای مختلف این عدد ممکن است متفاوت باشد! ) دوام دارند و از آن روز ، کم کم به باد سستی و کاهلیِ ذاتی و رویِ شیرازی هر انسان گرایش پیدا می کنند.

دو : سمپادیا شد ، بود و خواهد بود . در این درگه بودن و شدن سمپادیا و حضور من و امثاله ؛ خیلی ارتباطات انسانی شکل گرفت که عموما ، پویایی و عقل انسانی با حضور در این تشکل ها رخ پیدا می کنه ( همونطور که یک تیم ملخ با اینکه همه با هم به یک موضع حمله می کنند ولی هیچ وقت با هم درباره ی یک موضوع بحث نمی کنند ) . در همین فکر ها بودم که فهمیدم از دنیای دوستای خودم توی سمپادیا خیلی دور شدم . این فکر دلخورم کرد

سه : همیشه وقتی کسی می گفت ” سمپادیا حرف هم رو بهتر می فهمن ” خیلی سریع تر ازینکه تصور بشه کرد ، جبهه گیری می کردم و این حرف رو به آدمهای غیراجتماعی نسبت می دادم ( که بودن ! J ) . اما امروزه ، با تمام احترام نسبت به تمام انسانهایی که از دایره ی حمل اسمی به نام سمپاد خارجن ، می تونم بگم که واقعا ماها حرف هم دیگر رو بهتر درک می کنیم و می فهمیم .

چهار : جوِ سالِ 92 من ، نوشتنِ دوباره در این گروهنوشته .

11 نظر

اضافه کردن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *