حافظ…

اموز حافظو آورده بودن مدرسمون …1

عينكي بود…

تعريفات اوفففف…

خانوم صفري ما را ديد…

…..كلا …..خنده………توقيف………3

…2

كتاب از دستم افتاد به خاك…

و هيچ كس نفهميد من به چه اضطرابي ……………………………………………….؟!!!!

پي نوشت…

1.حداقل ما فكر كرديم حافظ … عينكم داشت…و كت ….. و شلوار…….so on….

2.من دارم اين پست رو تو مدرسه مي نويسم………….مشكلات زندگي……..ADSL………

3.دفترش پر شد…………

4 نظر

اضافه کردن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *