2008-09-22
بَرات
چشمانم را می بندم
آرام آرام ترا صدا می زنم
دلم می لرزد
قلبم تندتر می تپد
عرق سردی از گونه ام می چکد …
نه …
گرم است …
گریه می کنم ؛ کمکم کن !
3 نظر
چشمانم را می بندم
آرام آرام ترا صدا می زنم
دلم می لرزد
قلبم تندتر می تپد
عرق سردی از گونه ام می چکد …
نه …
گرم است …
گریه می کنم ؛ کمکم کن !
گاهي اوقات به اين فكر ميكنم كه چقدر خوبه كه من انقدر راحت گريه ميكنم ! دخترا توانايي راحت گريه كردن رو دارند …
من بيشتر ازهمه !
بعضي مواقع دلم به حال مردا ميسوزه كه به خاطر شكسته نشدن غرورشون ( به قول خودشون ) اشك نميريزند …
چقدر خوبه كه شما هم راحت گريه ميكنيد و شرمي از اشك ريختن نداريد …
اگه توانايي گريه كردن رو نداشتم تا حالا غم باد گرفته بودم و بالاخره هم به خاطر همين ميمردم … !
…. !
حرف نگفته تو اين متن زياده … !
ميدونم شايد گفتن نداشته … !
… !
همه ي ناراحتيا تا به حال گذشته. اين نيز بگذرد…!
اين مطلبا عموما نظر ندارن…
چند هزار سال بود مطلب اين طوري ازت نخونده بودم؟!
كاش اينا همه كمكت كنن خوب شي… :دي