کوله پشتی

سلام! متن زیر رو فقط نوشتمش. مخاطبم این سایت نیستا! مخاطب چیز دیگریست اصلا. راستش رو بخواید… هیچی. بخونید ببینم توی کامنت ها چی مینویسین، کامنت ها روی نحوه فعالیت های آینده من در این جا موثر اند. خواستم یه آزمایشی همین جوری داشته باشم. موفق باشید سمپادیای گل.

کوله پشتی ام کو؟ باید وسایلم را جمع کنم. دفترم این جاست. مدادم هم که همیشه پیشم هست. ام… همین؟! کفش هایم کو؟ آهان! این جا.
راستی اصلا چرا باید بروم؟ پاسخش… پاسخش معلوم است.
گل هایی که به سمتاتن آمدم تا بچینمتان، خدا حافظ.
گل هایی که با خار خود زخمیم کردید،‌ خدا حافظ.
گل هایی که شاید روزی به سمتتان می آمدم، رفتم،‌ خدا حافظ.
دوستان بی وفا، خدا حافظ.
دوستداران … ببخشید، دوستداری وجود ندارد. به هر حال خدا حافظ.
و پیشاپیش خدا حافظ ای کسانی که نیامده اید هنوز. کسانی که اگر خدا حافظی نمیکردم دوست داشتم جواب سلام مرا بدهید.
ولی… رفتن یعنی همین. یعنی قید همه ی سلام ها را زدن. رفتن یعنی منتظر نماندن. و این یعنی آزادی به بهای تنهایی.
خدا حافظ آرزوی با تو بودن.
آرزو می کنم وقتی به آرزویت نرسیدی، دلت نشکند. خدا نگهدار.

بهمن ۱۳۸۷

5 نظر

اضافه کردن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *