چه باید کرد؟ (2)

در ادامه مطلب قبلی در مورد این که برای بهبود اوضاع کشور چه کاری میشه کرد …

توی پست قبلی نتیجه نهایی این شد که هرفرد باید به نوبه ی خودش شروع کنه به بهتر کردن این اوضاع و سعی کنه در درجه اول خودش اصلاح بشه. اما حقیقت اینه که این حالت هیچ وقت در جامعه ای پیش نمیاد. یعنی شما هیچ جامعه ای رو نمی تونید پیدا کنید که تمام افراد خودشون همه موارد رو رعایت کنند. برای همین باید از راه دیگری وارد شد. اما کدام راه ؟ مسئله اصلی همین جاست.

برای اصلاح کل جامعه باید از یک ابزار قدرتمند استفاده کرد. اهرم اصلی این ابزارها فقط یک چیز هستش ، اون هم نظام اداره کشوری هستش. نظام کشوری ما شامل چند بخش اصلی هستش . ( دولت ، مجلس ، رهبری ، قوه قضاییه و … )

متاسفانه در کشور ما به جای پرداختن به ریشه ، در جستجوی شاخه و برگ هستند. نظام اداره ی کشور ما باید به دنبال این باشه که مسائل رو از ریشه حل کنه و اجازه نده ریشه های خراب رشد کنند.

در بین قوای کشوری ، دولت نقش اساسی تری داره چون اجرایی تر هستش. دولت می تونه با برنامه های بلند مدت و برنامه ریزی های حساب شده به خوبی این مسائل رو حل کنه اما به دلیل این که عمر دولت های ما حداکثر 8 سال هستش و تضمین مدیریتی وجود نداره ، کمتر کسی به دنبال برنامه های بلند مدت میره.

دولت برای این که بتونه به اهداف خودش برسه باید اقتدار داشته باشه. اقتدار به معنای زورگویی و تک رائی نیست و بین این دو مرزی وجود داره. منظور از اقتدار این هستش که دولت بتونه قدرت و اعتبار و مقام خودش رو حفظ کنه. مثلا اگر رئیس جمهور صلاح دید که کاری بکنه علی رغم وجود موانع بسیار و اعتراضات فراوان و سنگ اندازی آنانی که منافعشان در خطر هستش ، بتونه حرف خودش رو به کرسی عمل بشونه.  منظور از اعتبار هم این هستش که وقتی وعده ای داده شد به اون عمل بشه. بسیاری از مسئولین قبل از انتخاب خودشون وعده های فراوانی میدهند و بعدها به هیچ کدوم عمل نمی کنند. این باعث میشه که اعتبار و ارزش اون فرد زیر سوال بره.

حالا این اقتدار چطور باید عمل بکنه؟

اقتدار باید قدرت خودش رو اعمال کنه. این مورد با یک مثال ساده به شما توضیح میدم.

چهارراه یادتونه ؟ خوب توی این چهار‌راه ما که از هرطرفش ماشین و موتور میاد و فرقی بین پیاده‌رو و ماشین‌رو نیست ،‌ نظام اداره کشور چطور میتونه نقش خودش رو جهت اصلاح و بهبود اوضاع ایفا کنه ؟ خیلی سادست. به مدت 1 ماه نیروهای انتظامی و ارتش بیان تو خیابون و کنترل ترافیک و رفت و آمد شهری رو بر عهده بگیرند. توی هرچهارراه مشکل دار هم تعدادی مامور بگذارند. جریمه های تخلفات رانندگی رو 5 برابر بکنند. به نظرتون چه اتفاقی میافته ؟ بهتون قول میدم چنان نظم و ترتیبی ایجاد میشه که هیچ وقت فکرشم نمی تونستید بکنید. وقتی جریمه عبور از چراغ قرمز بشه 100 هزار تومان ، چه کسی به خودش جرات میده چنین فکری بکنه ؟ وقتی جریمه عبور موتور از پیاده رو بشه 50 هزارتومان ، کدام موتورسواری جرئت می کنه چنین کاری بکنه ؟ وقتی فرد بدونه که اگر چنین تخلفی بکنه ماشینش یک ماه میره پارکینگ ، عمرا حاضر نمیشه چنین کاری بکنه. این ها همش با وجود اقتدار امکان پذیر هستش. اقتدار این جا یعنی این که وقتی قانون میزارند که جریمه سرعت غیرمجاز 200 هزارتومان ، کاملا بهش عمل کنند.  آیا شما این طور فکر نمی کنید؟

این یک نمونه ساده کنترل اجتماعی بود. در سطوح بالاتر کارها خیلی پیچیده تر میشن.
مثلا در کارهای اقتصادی ، تصمیم گیری به این سادگی نیست. توی اقتصاد باید با قدرت ها بزرگ درافتاد. قدرت هایی که به سادگی می تونند بزرگترین قدرت های سیاسی رو نابود کنند. البته اون ها رو هم میشه یک کاریشون کرد. فقط به یک مدیریت خلاقانه و نبوغ بالا نیاز هستش. چیزی که شما به سختی می تونید پیدا کنید. ( توی چه باید کرد های بعدی احتمالا در این مورد بنویسم)

مورد چهارراه ، مورد برخوردی و کوتاه مدت بود. یعنی مبارزه با ریشه. اما چیزی که الان می خوام بگم یک مورد بلند مدت و آموزشی هستش. در این حالت ما از به وجود اومدن ریشه خراب جلوگیری می کنیم و ریشه رو اون طوری که میخواهیم پرورش میدیم. متاسفانه این روش به علت بلند مدت بودن و عدم امکان استفاده تبلیغاتی زیاد به کار گرفته نمیشه.

ما برای درست پرورش دادن ریشه باید اون رو طوری که می خواهیم هدایت کنیم. برای همین ما باید چشم اندازی برای ریشه تعریف کنیم. یعنی پیش بینی کنیم که این ریشه کی با چه شتابی بزرگ میشه ، کی به کجا میرسه ، در چه زمانی چه نیازهایی داره و …. و سپس هرچیزی که لازم داریم از قبل آماده کنیم.

خوب بازم بریم سراغ چهارراه.
اگر متوسط سنی رانندگانی که از چهارراه عبور می کنند رو 35 در نظر بگیریم و میانگین سن بچه هاشون رو 12 سال ، به طور متوسط 8 سال بعد همین بچه های این راننده ها هستند که از این چهارراه عبور خواهند کرد. ما که قصد نداریم تا 8 سال بعد هم انرژی و زمان و هزینه مون رو صرف برخورد با متخلفین کنیم برای همین باید کاری کنیم که این افراد 8 سال بعد خود به خود درست رانندگی کنند و به طور ذاتی به قوانین احترام بگذارند. برای این که این کار توی وجود بچه های امروز و رانندگان فردا نهادینه بشه باید از الان دست به کار بشیم و خیلی چیزهارو به طور غیرمستقیم به بچه ها القا کنیم. این کار هم کار سختی نیست. میشه از طریق کتاب درسی ، برنامه های آموزشی ، صداوسیما و بازی های مختلف و ابتکارات خاص این هارو به بچه ها یاد داد. یک نمونه اش همون طرح پلیس‌یار بود. مطمئنا این موارد تاثیر خیلی زیادی روی بچه ها میزاره و باعث میشه یک جورایی تو آینده اون ها به قوانین احترام بگذارند.

البته برنامه برخوردی و آموزشی رو باید همزمان اجرا کرد. چون در غیراین صورت بچه ها دچار دوالگویی و تضاد میشن. یکی از منابع مهم الگوگیری بچه ها ، خانواده هستش. وقتی بچه ای ببینه باباش از تخلف کردن به نحوی ترس و واهمه داره ، خودش هم خود به خود دچار این ترس از تخلف میشه و تخلف نمی کنه.

درسته که من این جا بیشتر به نظام اداره کشور اشاره کردم اما شما می تونید به سادگی این نقش هارو به خودتون تعمیم بدین.
یک مثال خشن : وقتی یک بچه‌ای اشتباه کرد بهش تذکر بدین و با ملایمت باهاش صحبت کنید و نصیحتش کنید. اگر جواب داد که هیچی اگر جواب نداد یک سیلی محکم بزنید بهش. جای سرخی سیلی از روی صورت بچه پاک میشه اما واسه همیشه یادش می مونه که نباید اون اشتباهش رو تکرار بکنه. ( اگر بازم اشتباهش رو تکرار کرد که دیگه خیلی …. هستش)

از اون جایی که 90 درصدتون ضریب هوشی بالای 120 دارید مطمئنم می تونید مثال های من رو تعمیم بدین و فقط به یک چهارراه فکر نکنید.

3 نظر

اضافه کردن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *