گله دارم!

ساعت ۷ است خسته و کوفته به خانه می رسم. خیلی خسته ام ۱۲ ساعت توی مدرسه بودم و ۶ ساعت روی این پروژه لعنتی کار می کردم.
کتابی را بدست می گیرم فیزیک هالیدی است. چرا فیزیک هالیدی؟ چون خسته شدم انقدر حرف مفت شنیدم هر سال نظریه های کتاب های درسی را آپدیت می کنند آنهم هرکدام یک واژه! آخر این چه نظام آموزشی ست که ما داریم خوابم می برد. خواب وحشتناکی می بینم از شدت ضعف با عرق سرد بیدار می شوم. ساعت ۵ صبح است یعنی باید توی یک ساعت همه ی تکالیف و اراجیف معلمین محترم را بنویسم. تند تند کلمات روی ورق های دفترم نقش می گیرند. مادرم بیدار می شود و کلی داد و بیداد می کند که چرا تکالیفت را دیشب ننوشتی؟!
سرویس می رسد و بوق بوق می کند در حالی که محله را روی سرش گذاشته به سویش می دوم سوار می شوم می گوید: چرا انقدر دیر میای پایین دفعه بعدی ۱ دقیقه بیشتر منتظرت نمی مونم. (خیلی ممنون ۵ ثانیه هم نکشید برسم بهش خودش دیر اومده سر من خالی میکنه!) می رسم مدرسه ناظم سرم داد می زند که چرا تاخیر می کنی(پ.ن ۱) و برایم تاخیر می نویسد.
زنگ تفریح دوم است. می آید سراغم می گوید با من کار دارد. میگوید چرا تکالیفت را نمی نویسی؟!!! مگه برنامه ریزی دقیق نداری؟!!! (پ.ن ۲) می گویم دارم می گوید پس چرا تکالیفت را نمی نویسی؟! جوابی دندان شکن دارم که اگر بگویم می رود خودکشی میکند!!! پس جوابش را نمیدهم. می گوید: انشا الله که درست میشه!
مدرسه تمام می شود. ساعت ۷ می شود می روم خانه مادرم با من حرف دارد! می گویم چه حرفی؟ میگوید امروز آقای ک.پ (ناظم) به من زنگ زده گفته که چرا تکالیفت را نمی نویسی؟!!!!
پ.ن۱:جالب این جاست که زنگ اول دبیر نیامد که نیامد!
پ.ن۲: خداوکیلی دیگه وقت های مرده ام هم پر کردم!
پ.ن۳: همین الآن که تایپ این مطلب تموم شد مامانم داره با بابام صحبت می کنه که تکلیفاشو نمی نویسه!
پ.ن۴: چرا نظام آموزشی ما بر مبنای زوره؟
5 نظر

اضافه کردن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *