• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

به جست و جوی تو
بر درگاهِ کوه میگریم
در آستانه ی دریا و علف

به جست و جوی تو
در معبر بادها می گریم
در چهارراه فصول
در چارچوب شکسته ی پنجره ای
که آسمان ابرآلوده را
قابی کهنه می گیرد

به انتظار تصویر تو
این دفترِ خالی
تا چند؟
تا چند
ورق خواهد خورد؟

جریان باد را پذیرفتن
و عشق را
که خواهر مرگ است
و جاودانگی
رازش را
با تو در میان نهاد

پس به هیئت گنجی درآمدی:
بایسته و آزانگیز
گنجی از آن دست
که تملّک خاک را و دیاران را
ازین سان
دلپذیر کرده است

نامت سپیده دمیست که بر پیشانی آسمان میگذرد
_متبرِّک باد نام تو!

و ما همچنان
دوره میکنیم
شب را و روز را
هنوز را...


یه چیزی هم هستا. شعر مورد علاقه ی آدم هی عوض میشه با توجه به شرایطش و روحیاتش و ...
الان مدتیه این سوگلی شده!
 

kosar abdeyan

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
415
امتیاز
1,722
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
miandoab
دانشگاه
علوم پزشکی ارومیه
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!


شعر
من راز نگاهت را از آینه پرسیدم
چشمان نجیبت را از دور پرستیدم
مثل گل نیلوفر چشمان تو بهاری شد
از پیش دلم رفتی و نفهمیدم
مرز دل و چشم تو از شهر افق پیداست
من سرخی گل را در خنده ی تو دیدم
در شهر اقاقی ها تو پاک ترین عشقی
من راز شگفتی را از باغ دلت چیدم
لبخند زدی آرام بر گونه ی غمناکم
من با گل لبخندت به حادثه خندیدم
ای کاش دو چشم تو سر فصل افق ها بود
آن وقت تو را هر صبح از پنجره می دیدم
وقتی گل آرامش در باغ دلم روئید
گلبرگ وجودم را بر عشق تو پیچیدم
خورشید شدی رفتی تا اوج شکوفایی
من از عطش عشقت بر آینه تابیدم
 

alireza.kjy

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
243
امتیاز
760
نام مرکز سمپاد
علامه حلی کرمان
شهر
کرمان
مدال المپیاد
مدال نقره(3)ریاضی دوره 30 {لعنت بهشون :D}
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی نرم افزار
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی

چه کنم که هست این ها گل باغ آشنایی

همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت

که رقیب در نیاید به بهانه ی گدایی

مژه ها و چشم شوخش به نظر چنان نماید

که میان سنبلستان چرد آهوی خطایی

ز فراق چون ننالم من دلشکسته چون نی

که بسوخت بند بندم زحرارت جدایی

سر برگ گل ندارم ز چه رو روم به گلشن؟

که شنیده ام زگل ها همه بوی بی وفایی

به کدام مذهب است این، به کدام ملت است این

که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی


به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند

که تو در برون چه کردی؟ که درون خانه آیی

به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم

چو به صومعه رسیدم، همه زاهد ریایی



در دیر می زدم من که ندا ز در درآمد

که درآ، درآ عراقی، که تو آشنای مایی
 

anahita

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
79
امتیاز
264
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
شيراز
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

نور را پيموديم، دشت طلا را در نوشتيم
افسانه را چيديم، و پلا سيده فكنديم
كنار شن زار، آفتابي سايه بار، ما را نواخت. درنگي كرديم .
بر لب رود پهناور رمز، روياها را سر بريديم .
ابري رسيد، و ما ديده فرو بستيم .
ظلمت شكافت، زهره راد يديم، و به ستيغ برآمديم .
آذرخشي فرود آمد. و ما را در نيايش فرو ديد .
لرزان، گريستيم . خندان، گريستيم .
رگباري فرو كوفت : از در همدلي بوديم .
سياهي رفت، سر به آبي آسمان سوديم، در خور آسمان ها شديم .
سايه را به دره رها كرديم . لبخند را به فراخناي تهي فشانديم .
سكوت ما بهم پيوست، و ما ماشديم .
تنهايي ما تا دشت طلا دامن كشيد .
آفتاب از چهره ما ترسيد .
دريافتيم، و خنده زديم .
نهفتيم و سوختيم .
هر چه بهم تر، تنها تر.
از ستيغ جدا شديم :
من به خاك آمدم، و بنده شدم .
تو بالا رفتي و خدا شدي

سهراب سپهری
 

WORM

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
345
امتیاز
283
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
دانشگاه
امیر کبیر
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

قاصدک هان ؟ چه خبر آوردی؟
از کجا ؟ وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی ، اما ، اما
گرد بام و در من
بی ثمر میگردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری ، نه ز دَیار و دیاری ، باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک، در دل من
همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم میگوید
که دروغی تو دروغ
که فریبی تو فریب
قاصدک، هان ، ولی ، آخر ، ای وای
راستی آیا رفتی با باد؟
با تو ام آی کجا رفتی؟
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی جایی؟
در اجاقی طمع شعله نمیبندم، خردک شرری هست هنوز؟
قاصدک ، ابر های همه عالم شب و روز
در دلم میگریند
---------------------------------------------------------------------------
از نظر من عالیه --> اخوان ثالث
 

anahita

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
79
امتیاز
264
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
شيراز
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

زمستان از اخوان ثالث و آرش کمانگیر از سیاوش کسرایی هم عالین >:D<
 
  • لایک
امتیازات: SHINE

shifte

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
6
امتیاز
14
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب
شهر
تهران
دانشگاه
ایشالا اگه خدا بخواد ب
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

يک شبي مجنون نمازش را شکست

بي وضو در کوچه ي ليلا نشست



عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود



سجده اي زد بر لب درگاه او

پر ز ليلا شد دل پر آه او



گفت يا رب از چه خوارم کرده اي؟

بر صليب عشق دارم کرده اي



جام ليلا را به دستم داده اي

وندر اين بازي شکستم داده اي



نشتر عشقش به جانم ميزني

دردم از ليلاست آنم ميزني



خسته ام زين عشق دلخونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم نکن



مرد اين بازيچه ديگر نيستم

اين تو / اين ليلاي تو ..... من نيستم



گفت اي ديوانه ليلايت منم.

در رگ پنهان و پيدايت منم



سالها با جور ليلا ساختي

من کنارت بودم و نشناختي



عشق ليلا در دلت انداختم.

صدقمار عشق يکجا باختم



کردمت آواره صحرا نشد

گفتم عاقل ميشوي اما نشد



سوختم در حسرت يک يا ربت

غير ليلا بر نيامد از لبت



روز و شب او را صدا کردي ولي..

ديدم امشب با مني گفتم بلي..



مطمئن بودم به من سر ميزني

در حريم خانه ام در ميزني



حال اين ليلا که خارت کرده بود

درس عشقش بي قرارت کرده بود



مرد راهش باش تا شاهت کنم.

صد چو ليلا کشته در راهت کنم

من عاشق این شعرم . شما چی ؟


تاپیک ترکیب شد!
 

backslash

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
114
امتیاز
552
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
قم
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

یه توپ دارم قلقلیه سرخ و سفید و ابیه میزنم زمین هوا میره نمیدونی تا کجا میره من این توپو نداشتم مشقامو خوب نوشتم بابام بهم عیدی داد یه توپ قلقلی داد
شاید مسخره باشه ولی برای من همیشه بهترین شعر است چون ازش خاطره دارم
 

mahshid_f

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
909
امتیاز
5,940
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

من شب یلدا که داشتم حافظ میخوندم، یه بیتی بود که دوسش داشتم خیلی...

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست هر چه آغاز ندارد، نپذیرد انجام

(همین یه بیتش یادم بود دیگه، ببخشید :D)
 

danisdi

کاربر جدید
ارسال‌ها
1
امتیاز
10
شهر
همین دور و برا!
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

گفتی که به احترام دل باران باش باران شدم وبه روی گل باریدم


گفتی که ببوس روی نیلوفررا از عشق تو گونه های او بوسیدم


گفتی که ستاره شو دلی روشن کن من همچو گل ستاره ها تابیدم


گغتی که بیا و از وفایت بگذر از لهجه بی وفاییت رنجیدم


گغتم که بهانه ات برایم کافیست معنای لطیف عشق رافهمیدم
 

arminsl

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
335
امتیاز
1,297
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

میروم از یادها

همسفر با بادها

در دلم فریادها

می روم با خویشتن تنها شوم

فارغ از اینها از آنها شوم

میروم شاید که خود را یافتم

عشق را شاید خدا را یافتم

می روم تا آخر بود و نبود

می روم تا انتهای بی کسی

می روم تا انتهای جنگل و باران و باد

می روم پاییز را خندان کنم

می روم تا این دل لبریز از نیرنگ را

با صفای چشمه و باران مهر

اندکی شاید مصفاتر کنم

می روم گلهای غمگین و سیاه درد را

شاد چون باغ بهاران و چمنزاران کنم

می روم شاید اسیر خسته و دربند را

فارغ از دنیای بی آغاز و بی پایان کنم
 

vahidd

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,163
امتیاز
1,749
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد
شهر
مشهد
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

امریکا توی چه فکریه ؟ایران پر از بسیجیه
اینو دقیقآ با همین لحن زدن رو بیلبور=))
یکی دیگم این :
این حرف رهبر ماست دشمن ما امریکاست 1!
 

Asemane Abi

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
5
امتیاز
11
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
دانشگاه
دانشگاه تهرانD:
رشته دانشگاه
*پزشکی
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

ریسمان پاره...
ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد
دوباره دوام می آورد
اما هر چه باشد ریسمان پاره ایست
شاید ما دوباره همدیگر را دیدار کنیم
اما در آنجا که ترکم کردی
هرگز دوباره مرا نخواهی یافت...
 

SHINE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
313
امتیاز
878
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
تهران
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

یکی را دوست میدارم

ولی افسوس که او نمی داند

حتی از نگاهم هم نمی خواند

به روی برگ گل نوشتم :

تو را من دوست میدارم

ولی افسوس او برگ گل را

به زلف کودکی زد تا او را بخنداند

به صبا گفتم

صبا یکی را دوست میدارم

ناگه ابر ی آمد

روی ماه را پوشانید

یکی را دوست میدارم ولی افسوس که او هرگز نمی داند

او حتي از نگاهم هم نمي خواند
 

Golnoosh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
672
امتیاز
2,443
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 !
شهر
همدان
مدال المپیاد
شیمی میخوندم ☺
دانشگاه
علوم پزشکی همدان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

ز تحسينم، خدا را، لب فرو بند!

نه شعر است اين، بسوزان دفترم را

مرا شاعر چه مي پنداري ـــ اي دوست ـــ

بسوزان اين دل خوشباورم را.



سخن تلخ است، امّا گوش ميدار،

كه در گفتار من رازي نهفته است

نه تنها بعد ازين شعري نگويند؛

كسي هم پيش ازين شعري نگفته است!



مرا ديوانه مي خواني؟دريغا؛

ولي من بر سر گفتار خويشم،

فريب است اين سخن سازي، فريب است!

كه من خود شرمسار كار خويشم.



مگر احساس گنجد در كلامي؟

مگر الهام جوشد با سرودي؟

مگر دريا نشيند در سبوئي؟

مگر پندار گيرد تار و پودي؟



چه شوق است اين، چه عشق است اين،

چه شعر است؟

كه جان احساس كرد، امّا زبان گفت!

چه حال است اين، كه در شعري توان خواند؟

چه درد است اين، كه در بيتي توان گفت؟



اگر احساس مي گنجيد در شعر،

به جز خاكستر از دفتر نمي ماند!

وگر الهام مي جوشيد با حرف؛

زبان از ناتواني در نمي ماند.



شبي، همراه اين اندوه جانكاه،

مرا با شوخ چشمي گفتگو بود.

نه چون من، هاي و هوي شاعري داشت

ولي، شعر مجسّم: چشم او بود!



به هر لبخند، يك «حافظ» غزل داشت.

به هر گفتار، يك «سعدي» سخن بود.

من از آن شب خموشي پيشه كردم

كه شعر او، خداي شعر من بود!



ز تحسينم خدا را، لب فرو بند.

نه شعر است اين، بسوزان دفترم را

مرا شاعر چه مي پنداري ـــ اي دوست؟

بسوزان اين دل خوشباورم را.

مشیری ;;) :)
 

əlireza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,926
امتیاز
8,650
نام مرکز سمپاد
..
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
---
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید
آدمیت مرده بود
گرچه آدم زنده بود
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود
بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت
قرن ما
روزگار مرگ انسانیت است
سینه دنیا ز خوبی ها تهی است
صحبت از آزادگی پاکی مروت ابلهی است
صحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاست
قرن موسی چمبه هاست
روزگار مرگ انسانیت است
من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای جنگل را بیابان میکنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبت ها صبور
صحبت از مرگ محبت مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است
 

tanha17

کاربر فعال
ارسال‌ها
42
امتیاز
54
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم /بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد/ مرا روزی مباد ان دم که بی یاد تو بنشینم
جهان پیرست و بی بنیاداز این فرهاد کش فریاد/ که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی / که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست/ حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین / اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم
حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد/ همانا بی غلط باشد که حافظ داد تلقینم x: x: x: x: x:
 

ermia

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
260
امتیاز
886
نام مرکز سمپاد
HnschII
شهر
mashad
مدال المپیاد
ادبیات
دانشگاه
سوال خوبیه‏!‏
رشته دانشگاه
اینم سوال خوبیه‏!‏
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به کراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
 

شقایق س.

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
5,954
نام مرکز سمپاد
فرزانگان - فرزانگان ناحیه یک
شهر
زابل - کرمان
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
فردوسي مشهد
رشته دانشگاه
مترجمي زبان فرانسه
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

این شعر نظامی که تو امضام هست ;;)
خیلی قشنگه >:D<
 

Mozartine

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
388
امتیاز
1,737
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

ﻫﻤﻪ ﺻﯿﺪﻫﺎ ﺑﮑﺮدی ﻫﻠﻪ ﻣﯿﺮ ﺑﺎر دﯾﮕﺮ ﺳﮓ ﺧﻮﯾﺶ را رﻫﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ ﮐﻨﺪ ﺷﮑﺎر دﯾﮕﺮ

ﻫﻤﻪ ﻏﻮﻃﻪﻫﺎ ﺑﺨﻮردی ﻫﻤﻪ ﮐﺎرﻫﺎ ﺑﮑﺮدی ﻣﻨﺸﯿﻦ ز ﭘﺎی ﯾﮏ دم ﮐﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﮐﺎر دﯾﮕﺮ

ﻫﻤﻪ ﻧﻘﺪﻫﺎ ﺷﻤﺮدی ﺑﻪ وﮐﯿﻞ درﺳﭙﺮدی ﺑﺸﻨﻮ از اﯾﻦ ﻣﺤﺎﺳﺐ ﻋﺪد و ﺷﻤﺎر دﯾﮕﺮ

ﺗﻮ ﺑﺴﯽ ﺳﻤﻦ ﺑﺮان را ﺑﻪ ﮐﻨﺎر درﮔﺮﻓﺘﯽ ﻧﻔﺴﯽ ﮐﻨﺎر ﺑﮕﺸﺎ ﺑﻨﮕﺮ ﮐﻨﺎر دﯾﮕﺮ

ﺧﻨﮏ آن ﻗﻤﺎرﺑﺎزی ﮐﻪ ﺑﺒﺎﺧﺖ آن ﭼﻪ ﺑﻮدش ﺑﻨﻤﺎﻧﺪ ﻫﯿﭽﺶ اﻻ ﻫﻮس ﻗﻤﺎر دﯾﮕﺮ

ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﺮگ و زﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻫﻠﻪ ﺗﺎ ﺟﺰ او ﻧﺪاﻧﯽ ﻧﻪ ﭼﻮ روﺳﺒﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ ﮐﺸﺪ او ﺑﯿﺎر دﯾﮕﺮ

ﻧﻈﺮش ﺑﻪ ﺳﻮی ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﻣﺜﺎل ﭼﺸﻢ ﻧﺮﮔﺲ ﺑﻮدش زﻫﺮ ﺣﺮﯾﻔﯽ ﻃﺮب و ﺧﻤﺎر دﯾﮕﺮ

ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﺧﻮار ﺑﺎﺷﺪ ﭼﻮ ﺑﺮ دو ﯾﺎر ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻠﻪ ﺗﺎ ﺗﻮ رو ﻧﯿﺎری ﺳﻮی ﭘﺸﺖ دار دﯾﮕﺮ

ﮐﻪ اﮔﺮ ﺑﺘﺎن ﭼﻨﯿﻦاﻧﺪ ز ﺷﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺷﻪ ﭼﯿﻨﻨﺪ ﻧﺒﺪﺳﺖ ﻣﺮغ ﺟﺎن را ﺟﺰ او ﻣﻄﺎر دﯾﮕﺮ​
 
  • لایک
امتیازات: dorna
بالا