• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

گند های دوران كودكی

robomash

Lily Delicated
ارسال‌ها
1,960
امتیاز
8,422
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی نرم افزار
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار مامانم واسه تولدم از این شمع ها گرفته بود که هرچی فوت میکنی دوباره روشن میشی. منم خیلی ازشون خوشم میومد یه روز که مامانم خواب بود برداشتمشون باهاشون بازی کنم. یکی رو روشن کرده بودم تو خونه راه میرفتم هی فوت میکردم دوباره روشن میشد. یادم نیست چی شد که از دستم افتاد اونم دقیقا وقتی که رو قالی گل برجسته ای وایساده بودم که مامانم خیلی دوسش داشت :D
 

cristiano

thisisajjad
ارسال‌ها
650
امتیاز
4,374
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : گند های دوران كودكی

من بابام معلمه.
یادمه وقتی کوچیک بودم بابام داشت برگه تصی میکرد که نمیدونم که زنگ زد و تمام امتحانا رو همونجا ول کرد و رفت.
منم تا دیدم بابام رفت با خودکار قرمزش تمام امتحانا رو شروع کردم روشونو خط خطی کردم و نقاشی کشیدم.
بعدش که بابام اومد با اینکه عصبانی شده بود شروع کرد به خندیدن و منو نازم کرد!!!!
بعد منم با کمال پررویی با خنده بابام به کارم ادامه دادم!!!!!!!
الانم که یادم میاد خجالت میکشم از کارام.
 

M.humand

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
18
امتیاز
40
نام مرکز سمپاد
دبیرستان شهید بهشتی آمل
شهر
آمل
پاسخ : گند های دوران كودكی

تو دبستان یه نفر داشت یه حرکت کاراته میرفت...
منم اومدم اظهار وجود کنم زدم دهن تخته رو سرویس کردم
 

كياناز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
719
امتیاز
3,450
نام مرکز سمپاد
فرزانگـان ۱
شهر
اصفهـان
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : گند های دوران كودكی

اوله دبستان بودم داشتم مشق مينوشتم حوصلم سر رفت...يه نيگا اينور كردم،يه نيگا اونور...چشمم افتاد به ميز توالت مامانم!!!رفتم با ماژيك تمامه خستگيهامو روش در اوردم!!!
مامانم: X-( X-(
من: :-s :-s :-s
مامانم: X-( X-( X-(
 

...roze...

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
307
امتیاز
1,370
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
پاسخ : گند های دوران كودكی

خواهرم تازه به دنیا اومده بود بعد همه به اون توجه می کردن منم حرصم در اومده بود بعد خونه تکونی هم داشتیم اتاق خواهرم هم پر رخت خواب و اینا بود جوری که اصن همه وسط اتاق پخش شده بودند بعد من خواهرمو بردم تو اتاق گذاشتمش رو رخت خوابا با یکی دو تا بالشت هم گذاشتم رو صورتش شروع کردم به فشار دادن اونم با تمام توان بعد چند لحظه هم بالشت رو برداشتم دیدم خواهرم از خنده غش کرده دیگه هیچی دیگه دلم سوخت نکشتمش :-" ^#^ :D
 

nima_fallahian

کاربر فعال
ارسال‌ها
23
امتیاز
88
نام مرکز سمپاد
اژه ای طقچی
شهر
اصفهان
پاسخ : گند های دوران كودكی

بخاطر گتدهای من در دوران کودکی.. گذاشتن کمی بزرگ بشن.. بعد خونه رو کامل رنگ زدیم و لوسترهارو عوض کردیم..
البته الآن اتاقم دوباره نیاز به تعمیرات اساسی داره: پرده رو پاره کردم پنجره اتاقم شکسته اندکی دیوارا سوراخ سوراخن +..
 

anneshirly_ba

boshra
ارسال‌ها
364
امتیاز
1,575
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
برازجان-گناوه
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : گند های دوران كودكی

من سه سالم بود رفته بودیم خونه بابابزرگم(بابای مامانم)تو حیاطشون پر از قوطی رنگ بود منم کم نیووردم همشو تو سرو صورت و بدنم خالی کردم بعد بابا جهانگیر(بابا بزرگمو میگم فوت شدن حالا)میگیرم تو بغل کلی قربون صدقم میره و میره میشورم :D
 

Nafas 21

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
714
نام مرکز سمپاد
يه دبيرستاني از فرزانگان
شهر
Najaf abad
مدال المپیاد
المپياد رياضي
دانشگاه
بايد بش فكر كنم
پاسخ : گند های دوران كودكی

من وقتي خيلي كوچيك بودم سر سفره هر چي كه بود رو پخش مي كردم هر چي كه بود ماست و ترشي و سبزي خوردن و برنج و ...
هيچ كسم از پس من يه نفر بر نمي يومد
خواهر بزرگترم موقعي كه كوچيك بوده يه روز رفته سر چرخ خياطي مامانم و داشته با نخ ها بازي مي كرده مامانم گفت كه من نمي دونستم كجاس بعد يهو اومد ديدم صورت سياه شده و نمي تونه نفس بكشه آخه يه عالمه نخ پيچيده بوده دور گردنش
خدا رو شكر نخا رو زود باز كردن و بچه نفس كشيده
من واقعا نمي دونم تو اون موقعيت چطوري داشته راه مي رفته....
 

lop ghermezi

کاربر فعال
ارسال‌ها
27
امتیاز
125
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امام رضا (ع)
شهر
لاهیجان
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار قرمه سبزیه مامان بزرگمو دوس نداشتم بعد با پسر عموم رفتیم پشته پشتی خالیش کردیم......بیچاره مامان بزرگم...فکر کنم بعدش هرچی فحش بود بهمون داد :D :D :D :D
 

negin y

کاربر فعال
ارسال‌ها
66
امتیاز
455
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 -اصفهون
شهر
esf
پاسخ : گند های دوران كودكی

حدودا 4 سالم که بود توی مهد کودک بچه های کوچیک رو یه جایی میخوابوندن منم ادامس داشتم تو دهنم آدامسه رو به دو قسمت تقسیم کردم و هر کدوم رو تو یکی از سوراخ های بینی یکی از نی نی های بیچاره کردم بدبخت تا اومد مربی مهد برسه صورتش بنفش مایل به آبی مایل به سیاه شد :D:)) >:D<مربی مهد پس از دیده شدن کودک توسط مادرش :-ss :-ss مدیر مهد X-( X-(مادر بچه بیچاره :O #-o #-o خود بچه هه :-& :-& :-& حالا من :D :D *-:
 

paramore

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
249
امتیاز
1,229
نام مرکز سمپاد
دبيــرـــــتان فرزانــگان يـــك
شهر
تهران
پاسخ : گند های دوران كودكی

به ديوار اتاق پذيرايى خونه مامان بزرگم، يه ساعت پاندولى نسبتاً بزرگ آويزونه؛ يه بار كه خونشون بوديم، مامان تو اتاق بود و من (حدود ٤سالم بود) هوس كردم با پاندولش بازى كنم!
رفتم روى پشتى مبلى كه زيرش بود و به سختى تعادلم رو نگه داشتم. همينطور كه داشتم با دستم پاندول رو هى ميچرخوندم، يه دفعه ساعته افتاد و رو زمين پخش شد! :|
مامانم يه دفعه دويد بيرون(من تو اين فاصله از مبل پريده بودم پايين). مامان بزرگم كه منو بالاى مبل ديده بود به مامانم گفت كه كار من بوده.
منم خيلى جدى به مامانم گفتم كه من نبودم! مامانم هم حرفمو باور كرد! بيچاره مامان بزرگم اينجورى شده بود: :O :|
چند وقت پيش به مامانم گفتم كه كار من بوده :D :-"

پ.ن: ساعته هنوز هم همون جاست و كار هم ميكنه فقط پاندولش ديگه نميچرخه :-"
 

big_bang

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,105
امتیاز
5,516
نام مرکز سمپاد
فرزانگـا(&#39;) امیــ(&#39;)
شهر
نجف آباد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
اقتصاد
پاسخ : گند های دوران كودكی

روز عقد داییــــــــــم بود بعد من از چن روز قبل رفته بودم کلی فشفشه و برف شادی خریده بودم ...
بعد از اینکه خطبه رو خوندن رفتم تو اتاق که برف شادیا رو بزنم ( حالا اتاقم شلوووغ !!!! ) هیچی دیگه نمیدونم برف شادیه خراب بود یا من جوگیر شدم زدم مثلا بالای سر عروس ودوماد که یهو دیدم کل سر داییم و صورت زن داییم با برف یکی شد ..

قیافه ی من اون لحظه : =)) =)) =)) =))

داییم : :-w

زنداییم : :-\

مامانم : X-(

عاقد : [-(

بازم من : :-" :-"

( ناگفته نماند ک اون موقع همش 11 سالم بود !! )
 

black spider

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
385
امتیاز
2,187
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
Anesthesia
پاسخ : گند های دوران كودكی

اینی ک مینویسم گند نیستا! ولی از خاطرات کودکیه بابامه :D میگه ک گویا عمم تف میکرده تو آب، بعد میگفته اگه اینو بخورینش بال در میارین :)) بعد اونام میخوردن :))

بعد میگه دراز میکشید چادرو میکشید رو سرش میگف من مردم اونام گریه میکردن =))

خوده منم هی هرچی دم دس بود از پنجره ی خونه مینداختم بیرون! بچه بودیم دیگه! :D
 

M!noo

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
7
امتیاز
107
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
پاسخ : گند های دوران كودكی

كلاس پنجم بودم زنگ زدم ١١٨ فوت كردم.
زنه ناكس برگش گف شماره شما پيگيري ميشود.بيب...بيب...بيب...
منم ا ترس داشتم ... زود تلفونو قطع كردم ، سيمشو ا برق كشيدم ، ا خونه رفتم بيرون درم قفل كردم، فقط كم مونده بود ا كشور خارج شم:| :|
 

fakury for this weak

کاربر فعال
ارسال‌ها
54
امتیاز
633
نام مرکز سمپاد
f1
شهر
kerman
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار مامانم خونه نبود منم برای کمک کردنو احترامو از این جور حرفا خواستم ظرفا رو بشورم بعد اولیو شستم خیلی خسته شدم رفتم تمام ظرفا رو ریختم تو ماشین لباس شویی بعد روشنش کردم :D
و فقط از توش صدای ترق ترق میومد.
 

fitmal

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
812
امتیاز
3,333
نام مرکز سمپاد
farzanegan 2
شهر
کرمان (1 ر) - تهران (بقیه)
مدال المپیاد
یه سری مرحله 1 :-&quot; 1 مرحله 2 :-&quot;
پاسخ : گند های دوران كودكی

میخواستم ادمای تو تلویزیون رو ازاد کنم با گوشتکوب زدم تو تلویزیون بعدشم گریه کرد، ک چرا راحت نشدن!!
اهنربا رو نزدیک کردم ب تی وی مامان بزرگم اینا رنگاش ک قاطی میشد خوشم میومد بعد یه هفته تلویزیون پوکید الان هم کسی تمیدونه!
و... ابروم رفت X_X
 

NO@@LOVE

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
16
امتیاز
98
نام مرکز سمپاد
علامه حلی جیرفت
شهر
جیرفت
دانشگاه
؟؟؟؟
رشته دانشگاه
؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ : گند های دوران كودكی

اقا رفتم خونه ی دوستم میخواستم اب بخورم دستم خورد به اب ها ریختن
مامانش سر نماز بود اقا نماز ول کرد
مادر دوستم= X-( X-( X-(
من= :-" :-" :-"
اقا رفت کفش بیاره منو بزنه
چنان در رفتم که خودمم نفهمیدم چه جوری رفتم
فرداش جرئنت نمیکردم برم تو کوچه :)) :)) :))
 

reyhane.kh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
94
امتیاز
1,986
نام مرکز سمپاد
دیبرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
برنز المپیاد نجوم و اخترفیزیک
دانشگاه
دانشگاه شریف
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : گند های دوران كودكی

من مامانم داش یه بار خیاطی میکرد،
بعد دو دیقه ؛دقیقا دو دیقه مامانم رف دسشویی،
منم حسـه خیاطیم اومده بود شدییییییید!
رفتم چادر نمازه مامانمو ورداشتم خیلی حرفه ای بریدمش،سو تهشو دوختم به هم با چرخ خیاطی...اصن یه چیزی شده بود!:)))))
مامانم کلی دعوام کرد:-<
 

sz

کاربر فعال
ارسال‌ها
73
امتیاز
347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
مدال المپیاد
زيست
پاسخ : گند های دوران كودكی

يه بار بچه بودم تمام تختو كمدامو با ماژيك رنگ كردم
مامانم ~X(
بعدش مجبور شدن تمام تختو كمدامو عوض كنن :D D
 

MiMeh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
119
امتیاز
988
نام مرکز سمپاد
فــرزانگان II
شهر
مـشـــــــهد
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : گند های دوران كودكی

گند ترين گند بچگيم،نشستن رو مُبلا و پشتي ها و گند زدن... :-" :-" :-" :)) :))
همه رو داديم شستن!
_______
در كلاس رو زدن و در رفتن... :D
بعدش... :-s
زاري تو دفتر بخدا ما نبوديد!ما دستامون به خودمون واي نميسته! :D :))
بچه ها هم شهادت دادن آره اين مدلشه!!! =)) =))
البته خيلي هم بچه نبودم...
______
خالي كردن ادكلن و خمير دندون و كرم (به جز خونه خودمون!)و شكستن 3 دست ليوان با هم
از گندكاري هاي خواهربزرگم و بچه هاي اقوام بوده...!
 
بالا