• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

پاسخ : سوتی‌ها

معلم دفاع : شما دختريد از شما دور از بعيده از اين كارا بكيد!
ما: ;))
معلم:چرا ميخنديد اي نوع خنديدنم خيلي دور از بعيده
ما: :)) =))
معلمه ~X( X_X :rolleyes:
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی معلم هندسه ما:به جای اینکه بگه مثلث بکشیم گفت مثلث بکسیم!منظور بد نگیرید فقط به جای ش گفت س! :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی معلم زبان ما رو باش: اومده کلی کلاس میذاره میگه من مترجم فلان شبکه ی دینی ماهواره ای بودم و فلسفه هم در س میدادم و اینا
بعد به یه جای بحث که میرسیم میگه:
مثل اون شعره که هممون بلدیم= "ز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود"
بچه ها :کدوم رو میگید
معلم:وای ینی نمیدونید؟همون که مال سعدیه!!!
من:مطمئنید اون مال مولانا نیست
بیچاره کلی خجالت کشید
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم زبانمون میخواست فرق colleague رو با co-worker بگه اومد مثال بزنه گفت:مثلا خانم ص(دبیر حسابان) میشه co-worker من حالا شما یه مثال برای colleague بزنید.
من زور برگشتم گفتم:آقای ن(فراش مدرسه)!!!!!!!!!
معلممون کلی بهش برخورد گفت:دستتون درد نکنه!یعنی من با فراش مدرسه colleague هستم :|
... و اینجا بود که من فهمیدم هنوز فرق بین colleague و co-worker رو نفهمیدم!11 :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

داییم داشت یه فایل 15 گیگی رو کپی میکرد و منتظر بود [-o< [-o< :) :)
من موسو ازش گرفتم ژو با طعنه گفتم یکی از قابلیت های < کامپیوتر اینه که میشه باهاش همزمان چند تا کار انجامداد..... :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: :> :>
بعد اومدم یه بازیو باز کنم که یهو کل فر آیند کپی و نصب و..... نمیدونم چرا کنسل شد....... X_X X_X ^#^ ^#^ ^#^ ^#^
ینی من ضایع شدم فقططططططططط........ :)) :))

× جنا : پست ـتون ویرایش شد . عفت کلام رو رعایت کنید!
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز یکی از بچه ها اومده میگه : المپیاد سپاه کی برگزار میشه؟
من : :-? منظورت همون المپیاد بسیج ؟!
بچه ها : :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

باو تو انگلیسی ی"as"داریم ک برای قیاس میگیم"as...as"...
من کلا زبانم تعطیلاته...یعنی تعطیلاته ها :-"
بعد این تلفظش از هست دیگه...
من سر کلاس گفتم"استاد شما ب ما اس...اس رو هم درس میدین؟!"
معلم کثافت ی نیشخند زد گفت"ب شما اس رو هم درس دادن؟!...کاری هم کردن باتون؟! :))"

=)) بعد ی ربع فهمیدیم چی میگه :-"
استاد من منظورم اون نبود :-< :)) :-"
سوتی از این خطرناکتر نداده بودم تا حالا :)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم پشت سر یک معلم حرف میزدیم...
بعد پشت سرم واستاده بود من ندیده بودم...
گفتم:
دیوونست این مرتیکه...
بعد زد پشتم منم فکر کردم دوستمه از پشت...
یهو چرخیدم میخواستم بزنم تو گوشش...
دیدم معلمه... :-"
اما خب اون جلسه تکلیفم نداشتم و اندخت بیرون منو...!
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه های کلاس هس همیشه افرادو با فامیل صدا میزنه،بعد یکبار زنگ زده خونه یکی از بچه ها به مامانش گفته ببخشید فضلی(فامیلش) هس؟ :-"
بعد مامانش گفته کدوم فضلی؟ :-? :))
بعد تازه فهمید چی گفته گف فلانی منظورمه :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اون روزی یه ساعت داشتم سعی میکردم فرق دما و گرما رو به یه بچه ابتدایی بفهمونم
بعد این نمیفهمید هی
تازه حتی نمیفهمید سرما وجود نداره
آخرش قاطی کردم گفتم ببین یخما وجود نداره، داما هم که میره بالا میگیم جسم گرم شده، حالا خود دانی! :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز ( یعنی دیشب ) رفته بودیم نمایشگاه کتاب ...

رفتیم سالن عطار که انتشارات کمک آموزشی اونجان بعد داشتیم از جلوی غرفه ی کانو قلم چی رد میشدیم ...

یکی از این مشاورا یه دختر جوونی بود اومد پیش داداشم که کلاس سومه دبستانه ...
به مامانم واسه مشاوره تحصیلی و اینا کلی توضیح داد بعدش کشوندمون یک کنار که از داداشم در باره ی علاقیاتش سوال کنه ....

مشاور : خوبی عزیرم ؟ ..... خب . ببینم شما دوس داری بزرگ که شدی تو دانشگاه چی بخونی ؟ داداشم : ^-^

مشاور : یعنی رشته ی دانشگاهت چی باشه ها ؟

داداشم : بخوانیم بنویسیم :>

مشاور :|

من :| :D

مامانم :|

آقای قلم چی :|

رییس آموزش و پرورش :|

مرده شور مشاوره تونو ببرن :|

________________________________________________________

308870_245953185533264_15982342_n.jpg

:|
 
پاسخ : سوتی‌ها

مادرجونم از مکه اومده بود میخاستیم بریم فرودگاه ساعت 9 صبح
شبش خونه مادرجونم با دختر عمه هام خوابیدیم و صبح هم عمم زنگ زد مدرسه ی هممون و گفت که نمیریم
عمم گفته بود که من رفتم فرودگاه و هنوز نیومدم (درصورتی که جلوش نشسته بودم)
از اون طرفم مامانم از خونه زنگ میزنه میگه ببخشید فاطمه امروز حالش از صبح بده نمیاد :O
روز بعد رفتیم مدرسه اول :-s :-s
بعدشم :-" :-" :-"
بعدشم با دوستام :)) :)) =)) :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم دینی: هی پسر! تو اسمت چیه؟ :-?
من: امیر :D
معلم دینی: فامیلیت چیه؟ :-?
من: تتلو :D
بچه ها: :)) :))
دوستم: اردلان طعمه هم غایبه آقا!
دوباره بچه ها: :)) :))
معلم دینی: شما فک میکنین من این بازیگرا رو نمیشناسم؟ :> B-)
کل کلاس: :| :| =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال یادمه رفته بودم جای یکی از دبیرامون ازش سوال پرسیدم ...
بچه ها هم سر و صدا میکردن ...
معلم : بچه ها بذارید من جواب پاسخ ایشون رو بدم ...


:)) :-"



یکی دیگه امسال :
از دبیرمون میپرسم واسه فیزیک چه کتابی خوبه ؟؟

معلم : گاج ِ خیلی سبز ...

اینقد گاج جدیدا رنگ دار شده کتاباش ... یکم قاطی کرد :)) :-"




× خاله ام از مکه اومده ...
رفتم باهاش روبوسی کردم و اینا ...
یهو نمیدونم چی شد هول شدم گفتم مبارک باشه ...


:)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز تو مدرسه با بچه ها معلم ورزش رو پیچوندیم رفتیم نماز خونه اهنگ ورزش صبحگاهیمون اهنگ میکس شده ی خارجی بود خلاصه گذاشتیم و شروع کردیم به رقصیدن چشمتون روز بد نبینه درهمین حال مدیرمون تو دفتر از طریق دوربینا نظاره گر این صحنه زیبا بود یهو دیدیم در باز شد و مدیرمون وارد شد همه شکه شده سرمونو انداختیم پایین خلاصه کلی نصیحتمون کرد و گفت این یه مورد انظباطی بزرگیه ولی اخرشم انظباط همه بیست شد!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

بیشتر سمپادی های مشهد آقای تجلی(تدریس زبان) رو میشناسن کلا اگه کسی تو امتحاناش نمره پایین بیاره مشخصه اصن عرضه تقلب نداره!
یه بار که امتحان داشتیم هنوز چیزی نگذشته بود که کتاب زبان یکی از بچه ها افتاد زمین هیچکی به رو خودش نیاورد X_X یکم گذشت گوشی یکی از بچه ها افتاد زمین سر خورد و دقیقا رسید جلوی پای تجلی(اس ام اس هایی با جواب سوالات به طور کاملا تشریحی :D )...یکی از بچه ها اومد خرابکاریو درست کنه اشکال فونتیکی پرسید،وقتی دیکشنریو باز کرد دقیقا صفحه ای باز شد که بچه ها یه برگه با مضمون به دادم برسید هیچی بلد نیستم :(( نیستم گذاشته بودن...بدتر خرابش کرد <D=
اما این آقای تجلی همچنان با اعتماد به نفس کامل امتحاناشو برگزار میکرد :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

الان مامان یکی از دوستای چندین و چند سالم (حالا انگار من چند سالمه!) زنگیده بود...
اوشون: تولدت پساپس مبارک :D >:D<
من: راستی تولد... :-? #-o (اسمش چی بود؟) پردیس هم مبارک ... تولدش کی بود؟
اوشون: :-s مهدیس؟! مث تو دیگه...
من: ایول :D :-[
(حالا مهدیس یا پردیس... چه فرقی داره؟ دوتاش اسمن!خیلی هم قشنگن!)
توضیحات اضافه: مهدیس خواهر دوستمه!
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس دینی داشتم درس جواب میدادم یکی از اون ور هی اشاره میداد...
وسطه حرفم وایسادم گفتم: آه چته هی پازاریت میفرستی؟؟؟؟
معلم: :|
من: :D
بچه ها: =))
اون طرف: :))
+
به آشناهامون(پسر بود) فلش داده بودم برده از جلوی کیس کامپیوتر وصل کرده فلش منم که حسسااااااااااااسسسس... وصل کرده میگه از جلو زدم به کیس نشون نمیده... داد زدم خاک بر سرت از پشت بکن از جلو نکن!!!! میگه حالت خوبه؟؟؟؟ چیرو از پشت بکنم؟؟؟؟ ینی بمب هسته ای تو شکمم منفجر میشد ازین بهتر بود... ~X(
بعدا که دیدمش دقیقا این شکلی بودم :D :-[ :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

ميخواستم از يكي عكس بگيرم [size=12pt]تو پارك

حواسم نبود . بهش گفتم يه جا واسته :) اما همونجايي بود كه اون سيستم آبپاشي گردون هم فعال بود :D

هيچي ،‌طفلك رفته بود تو حس كه ازش عكس بگيرم 8-> كه يهو اون آبپاشه رسيد بالا سرش و ....[/size] :D :D :D :)) :)) :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

- شهید صیاد شیرازی بروجردی بوده؟
-نه اصفهانی بوده :))
-پس چرا عکسشو رو بنر زدن؟ :-\

مکالمه دادشم و من :D
 
Back
بالا