• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

پاسخ : سوتی‌ها


سوتی یکی از دوستام
دوستم داشت تو یاهو با یکی می چتید
از طرف می پرسه رشتت چیه ؟
omran طرف میگه:
این دوستم هرچی از دهنش در میاد بار طرف می کنه ، اخه عمران رو خونده بوده عمرا.....
بنده خدا اون یارو .... :O :O :O
 
پاسخ : سوتی‌ها

گوینده ی اخبار ورزشی امشب:"صادق گودرزی با کسب مدال نقره,دهمین مدال طلارا برای ایران به ارمغان آورد!!!!" B-)
ما: " :)) خودتم فهمیدی چی گفتی?!? :D "
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز :

کارت ملیت رُ نذار کنار گوشیت ، میسوزه !


:-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

با فاميلامون رفته بوديم بيرون شهر منم توپ ور داشته بودم بد برگشتن توپ رو كردم زير مانتم با يكى از پسرا داشتيم جالوتر راه مى رفتيم بد همه چپ چپ به ما نگاه مى كردن منم مونده بودم أينا به چى نگا مى كنن :-? بد مامانم اومده مگه أون توپ در بيار أون خانومه داشت مى گفت جامعه خراب شده دختره كه١٥ سالش بيشتر نبود پسرهم همون ١٩يا٢٠ سالش حالا من X-( ~X( :-[ X_X بد بقيه فكر كنيد شقى مامان شه =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

-مامان سفره رو بندازم( ;;))
-مگه ماشين خراب شده؟
- :-/نه
-پس باباكو؟
-تو آشپز خونه.. :-w
-من ميرم دريا رو بخوابونم
-مامان دريا كلاسه..خوبى؟ :(
-نه..كى اذان ميگه؟ :((


=((مامانم =((
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی خودم...
تو تهرانو آره پایا میگه"من از طرف اما اومدم یادتون بندازم ک ما بازی نمیکنیم فقط یادگار امام(یا شاید هم همین جا هم اما :-")
بعد من هی این اما رو میگفتم امام :-"...بعد هی با خودم میگفتم باو نمردیم ی رپر انقلابی هم پیدا کردیم ک از طرف امام اومده =)) =)) =)) :-"
ی سوتی دیگه...
اولاش ک من خیلی تو فاز کتاب و اینا نبودم...یکی از دوستام داشت بام در مورد"کوری"میحرفید...بعد اولش ک اسمشو گفت من جملش اینجوری برداشت کردم"کتاب هست تو کوری نمیبینی" =)) =))
بعد واقعا داشتم دعوا میکردم باش سر این حرفش ;))
 
پاسخ : سوتی‌ها

نميدونم برا شمام اتفاق افتاده كه در حال ديدن بازي هاي المپيك باشين بعد طرف يه حركتي بزنه
شما:ايول دمش گرم!
گزارشگر:بله...و يك حركت بسيار افتضاح ديگه...
شما: {-8 :-\ :| :-??
 
پاسخ : سوتی‌ها

این آبجیه من کلا سوتیه
خواستش بگه داشته میمرده
گفته دارم میمیریدم

خوب چی بگم به این؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

یا خدا :-"

اینجا جای حرف زدن نیس جان شما :-" :))

تذکر میدم ;;)اینجا حرف نزنید باهم :-"حرفارو هم نقل قول نکنید در صورتی که واقعن لازم باشه :D

×متشکرم :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو اینترنت دنبال متن آهنگ Rumor has it از Adele میگشتم که به یه سایتی برخورد که متنشو داشت.
بعد فهمیدم کسی که داشته ترجمه میکرده یه چیزی زده بوده :))

soti_tarjome.jpg
 
پاسخ : سوتی‌ها

آغا پريشب كه رفته بوديم احيا با دوستم رفته بودم رو فاز اين كلمه هـ استغفار و توبه اينا ^-^
بعد من هى اينو مى گفتماستفراغ X_X X_X :|
خو چيه زبونم گير مى كرد :-w

ملت ماه رمضون شده الانم شباى قدر همه آدم شدن سوتى نمى گيرن :-" (با توجه به صفحه ى قبل كه مال ٣روزه.... :-" )
 
پاسخ : سوتی‌ها

:-??یه تی شرت خریدم کلی مارک nike روشه بعد رو یقه‌ ش نوشته تولیدی برادران عباس‌پور!! ~X(
 
پاسخ : سوتی‌ها

× دیشب رفتیم بیرون ;;) بعد دیدیم همه جا تاریک ِ :-s اصن شهر تاریک بود :-s بعد خواهرم میگه :وای چه بد چراغا رفته :-" :rolleyes:

من:منظورت همون برقا نیست ؟ :)) ;;)



× اونروز دارم برای دوستم یه چیزی تعریف میکنم بعد میگم یهو یه سَمَند با ماشینش اومد :)) :-"

دوستم: مگه سَمَند خودش ماشین نیست ؟ :))



×باز هم از دوستم میپرسم این آهنگ رو کی میخونه ؟

پاسخ : قیاوَش سُمِیشی :-"

من : همون سیاوش قمیشی خودمون منظورته ؟ :)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

ذاشتم با تلفن با يكي از دوستام حرف ميزدم بلافاصله بعد از اينكه قطع كردم همسايمون اومده بود واسمون نذري (؟) بياره!
منم در خونه رو باز كردم ميگم: الو سلام!
همسايمون : :O ;))
من: :D :)) :)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پیش ، همسایمون اومده بود خونمون و نشسته بود با مامانم صحبت می کرد ، براشون چای آوردم ، بعد از چند دقیقه همسایمون گفت :
زهره جان ، سر چای ِ من آب می بندی؟
منم چای رو برداشتم و رفتم گرفتم زیر شیر آب....
بنده خدا همسایمون هم با هر بدبختی که بود چای رو خورد......
بعد از چند روز که دوباره دیدیمش ، با خنده و شوخی سر بحث اون چای رو باز کرد و گفت که منظورش این بوده که برم چای رو براش داغ کنم......
مامانم و همسایمون..... =))
من..... :-[ :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

شب 21 ماه رمضون رفته بودیم با دوستم مسجد. منم حلوا درست کردم.
خواستم برم پخش کنم بچه ها دورم جمع شده بودن.
ی دختره اومد بهم گفت: خاله بهم میدی؟
منم بهش حلوا دادم.
دیدم بعد چند دقیقه دوباره اومده میگه خاله حلوا میدی؟
منم بهش حلوا دادم و با خنده گفتم: تو که الان خوردی...
بعد از اینکه احیا تموم شد و رفتیم بیرون...
دیدم دو قلو بودن!!!
:-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ زدم به دوستم ...
من:ســــــــــیلام خوفی؟!چطوری کلک؟!!!نه نه تو فعلا حرف نزن من همین جوری دارم میگم دیگه؟!حالا چخبرا؟!خوش میگذره؟!من که هم خوبم هم خوش نمیگذره!!ولی دلم واست تنگ شده هـــا...حالا تو بگو...
یه پسره که ازصداش معلومه :O شده با صدای لرزون میگه:س س سلام شـما؟!
من: :-" X_X ببخشید فکر میکردم خواهرتون گوشیو بر میداره معذرت میخوام :-[
اون یارو: نه نه یعنی چیزه...نه اصلا بزارید گوشیو بدم خودش!!!
وقتی دوستم اومد پای تلفن هر چی فــُـــش بلد بودم نثارش کردم!
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم با بابام خیلی تخصصی راجع به کشتی میحرفیدیم و عملکرد کشتی گیرا رو مورد نقد قرار میدادیم :D
بابام:این خیلی زورش زیاده!راحت کشتی گیرو از تشک بیرون میبره!
من(میخواستم بگم زیرگیری،با بار انداز قاطی کردم):حالا زیر اندازشو هنوز ندیدی :D
بابام:زیر انداز؟؟؟ :O :Oفن جدیده؟! :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشه !

به گوشه دوستم زنگ زدم :
من : چطوری بییییییییییییییییییب ؟
سلام من بابای بییییییییییییییییییب هستم . یه چند لحظه گوشی رو نگه دارین.
من : وااااااای ! X_X
پ.ن: بیب = سانسور
 
پاسخ : سوتی‌ها

بعد از اينكه صادق گودرزى مدال گرفت رفتم ميگم حميد گودرزيم نقره گرفت ولى طلام مى تونست بگيره خواهرم :O :Oاون چه طورى نقره گرفت با اون ابعادش اونم تو كشتى!!!؟ :Oحالا منم عصبى شدم با هم ٣ساعت كل كل مى كنيم بد منمگم خيليم خوب بود تو كه اصلاً نديديش X-( ينى چى مگه نمگى حميد گودرزى اون كه اين همه فيلم بازى كرده منم ديدمش حالا منم فهميدم سوتى دادم :-" :-[ نه اون صادق گودرزى بود اشتب گفتم :-" :D برو بيرون از اتاقم X-( ~X(
 
Back
بالا