• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

پاسخ : سوتی‌ها

معلم فیزیکه امروز: خب ببینید از این دوتا میان عکس می گیرن ، بعد از بینشون اون عکسی که "هات (hot) تر" بود رو...
بچه ها:جـــــون؟ :-"
- اصطلاح پزشکیه بچه ها به خدا. X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار داشتیم با بچه ها تو مدرسه رو وایت برد می نوشتیم!!!
قبل از این که زنگ کلاس بخوره!!! :D
از اسمای دختر گرفته تا اسم پسر!!!
از بازیگر تا فوتبالیست!!! :))
کلی هم با ذوق از طرفی که اسمشو می نوشتیم تعریف می کردیم!!! :D
آقا چشمت روزه بد نبینه!!! =))
معاون آموزشیمون پشته در بود!!!
وایساد حرفا رو گوش داد یه دفعه در باز شد اومد تو!!! :D
حالا ما یخ شدیم!!!
بنده خدا اصلا به رومون نیاورد!!!
اومد تو گفت :
فلانی بیا این چند تا ماژیک مال کلاس شماست!!!
می دونستیم داشت به حرفامون گوش می داد!!!
به رو خودمون نیاوردیم!!!
اونم بنده خدا به رومون نیاورد!!! :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

تازه فهميدم توي گزارش كاري كه براي مسابقه فرستادم بودم كلمه ي سپس را اشتباه شپش تايپ كرده ام #-o و امكان تغيير يا تصحيح گزارش كارم وجود نداره :-[ X_X (;
 
پاسخ : سوتی‌ها

آغا سوتی المپیکی :)) :
داشتیم وزنه برداری زنان تو المپیک رو میدیدیم بعد همه ب حالت :O ک چجوری این دختره وزنه ب این سنگینی رو برداشت :)
بعد مامانم ب حالت L-: :خب ینی چی مگه مرض داری خب وزنه رو بنداز زمین دیگه L-:
ما : :)) =)) :))
مامان جون الان صحنه آهستشه :))
دوباره ما : :)) =)) :))
مامانم: :-[ :| :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

پاشودم زنگ بزنم به یکی از دوستام که خیلی وخ بود بهش زنگ نزده بودم
شماره دوستمو گرفتم بعد یکی گوشی رو برداشت بعد گفت شما گفتم فلانی ام بعد گف اهااااااااااااا چه طوری خوبی و اینا یه عالمه حرف زدیم بعد دیدم داره راجبه شرکت تعاونی حرف میزنه بعد گفتم تو مگه فلانی نیستی بعد یارو یه ساعت داش میخندید و گف نه اشتباه گرفتی
اصن انقدر ضایه شدم که نمیدونین
یه وضی بوداااااا
 
پاسخ : سوتی‌ها

همین الان یه سوتی بد دادم!
یکی از contact های یاهوم که من خیلی وقت پیش remove اش کرده بودم پی ام داد. من با یکی دیگه اشتباه گرفتمش.
داشت میگفت:من روزه میگیرم
گفتم:بهت نمیاد
گفت:چرا نیاد؟
_بهت اصلا نمیاد مومن باشی
_من حتی 1 دونه نماز یا روزه قضا هم ندارم
_برو بابا!
_چرا آخه؟ من 3 جزء قران رو هم حفظم
_بروووووو! منو سیاه نکن!
_راست میگم!
_واسه یکی اینجوری خالی ببند که ندونه کی هستی، آمارتو نداشته باشه!من که حتی میدونم چندتا دوس پسر داشتی!
_من دوس پسر دارم؟؟!! به خدا من دروغ نمیگم!
_ :-ss تو کی هستی؟مگه فلانی نیستی؟!
_نه! X-(
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از آشنایان جدیدا موبایل خریده :-"
سن ِ زیادی نداره :-"
بعد خونشون هم کلی از ما فاصله داره :-"
دیشب اس ام اس داده :
سلام نازی جون!من گوشیمو تازه خریدم هیچی عکس و اینا نداره!الان بلوتوث ام رو روشن کردم میشه برام هر چی داری بفرستی ؟

من : :))آخه از این فاصله بلوتوث جواب میده مگه ؟ :))

خب میگن موبایل به بچه ندین نباید بدین دیگه :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز رفته بودیم کلاس ایروبیک با !Tik! و golmon و casillas
بعد این زمینای باشگاه شسته بودن
یه حرکتی بود یکم سخت بود بعد این مربیِ یکی یکی میرفت پیشه بچه ها میگفت انجام بدن بقیه هم نگا میکردن
نوبت من که شد اومد گفت خب مریم ببینم چیکار میکنی B-)
منم با اعتماد به نفس کامل که مطمئن بودم درست میرم پامو آوردم بالا و شروع !!!!
چشتون روز بد نبینه که همینکه شروع کردم خیلی شیک و تر تمیز جلو چش سی نفر آدم گرفته از هم سن و سالای ما تا زنای چل چلو پنج ساله لنگام رفت هوا و تق خوردم زمین X_X ;))
حالا همه اینجوری: ;))
!Tik! و golmon و casillas : =)) =)) =))

من: :D :))
معلمه م که غش کرده بود دیگه
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه سال یه معلمی داشتیم خیلی با بچه ها صمیمی بود بعد یه بار یکی از بچه ها (مثلاً می خواست بگه خیلی جوونید و اینا..) به معلمه گفت:شما جای خواهر کوچیک من هستید. ;;)
معلم: :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم سحری می خوردم.داداشم تازه از خواب بیدار شده بود.ما در حال سحری خوردن بودیم و سرمون تو بشقاب غذامون بود...یک دفعه یک صدای گارپی اومد :O
داداشم به جای اینگه بره تو آشپزخونه صافف رفت تو دیوار =)) =)) =)) =))با کله
در توضیحاتش گفت:از وقتی از در اتاق خارج شد بقیه مسیر رو شانسی رفته بود بعد خورد تو دیوار =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دبیرامون بود همیشه میومد جای یکی از بچه ـا مینشست و طرفُ میفرستاد رو صندلی معلم بشینه
ی سری اومد کنارم نشست من م سرم تو کیفم بود داشتم دنبال غلط گیر میگشتم حواسم نبوده اینه با مشت محکم زدم تو بازوش گفتم اوی غلطگیرتُ بده اشتباه نوشتم معلم: #-o L-: من (تو دلم): (< جیگرم خنک شد /m\ ظاهر سازی: :-[ شما کی اینجا نشستین :-"
بقیه :O =))
من نمیدونم چرا هروقت خونواده دبیر محترمُ مورد عنایت قرار میدم پشت سرم وایساده
تو راهرو میخواستم صدای یکی از دوستام بزنم سامان ..........(فحش چیزدار) طرف هیچ عکس العملی نشون نداده ناظم برگشته ببینه کی صداش میزنه انگار خودش میدونه .......... هست فشُ بندازی زمین صاحبش پیداش میکنه
تو کلاس من و دوتا دیگه داریم فک و فامیل ناظمُ آباد میکنیم یهو درُ باز کرده اومده داخل؛ ما :-$ :-" اون : تا الآن ک خوب بلبل زبونی میکردین :-w

همه تلاشمُ کردم سوتیا بدون مورد بگم
 
پاسخ : سوتی‌ها

سره کلاس تست فیزیک معلم داشت تست حل میکرد منم اس میزدم!
بعد اصَن حواسم نبود! یهو گفت سواله 6 رو کی گزینه ی دو زده منم تو پاسخنامم دیدم همینو زده بودم! با کلی ذوقو شوق داد زدم من! \:D/
بعد دیدم همه دارن بهم میخندن! =)) :))
گفتم چیه؟؟ :O
بعد دوستم گفت الان گفت هر کی سوواله 6 رو زده گزینه ی دو کودن به تمام معناست! :-" :-" :-"
منم ادامه ی اس زدنم پرداختم والا! :( :-" :-" :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

آغا این تحریمات سوریه رو خبرنگارا و مجریا همش میگن روسیه L-:

مامانم شربت خاکشیر درس کرد بعد این خواهر کوچیکه ی من داش می خورد بعد نمیزاشت این دونه ها بره تو دهنش :|(اینقده بچه سخت میخورد :-?)میگم چرا اینجوری میخوری میگه آخه دونه هاشو نباید بخوری ما: :O بعد فهمیدیم این بچه فک میکنه که خاصیت دونه ها میره تو آب =)) =)) دونه هاشم نباید بخوری :-?? =))
بعدا نوشت :آخه بچه 5 سالش بیشتر نیس ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

من :بابا المپیاکُ بگیر ببینیم ؟
بابام : عه ؟ اون چیه اونوخ ؟ :D
بعد من نخواستم ضایه شم : واقعن نمیدونی ینی ؟
المپیکی که به جا ورزش درسیه موضوعش مث المپیاد
من : :-"
مامان بابا : =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

ديروز اومدم پيش مامانم خود شيريني كنم كتري رو گذاشتم رو گاز تا واسش چايي بذارم ... مامانمم چايي نخورده رفت بيرون و منم كتري رو همونطوري روشن ول كردم رفتم كلاس...تو كلاس هي با خودم گفتم نگاش كن آخه ب اينم ميگن مامان ؟؟منو بگو با عشقو علاقه واسش چايي گذاشتم ك يهو يادم اومد ك مامانم روزه بوده هيچي الكي الكي يه كتري رو سوزوندم [-( [-( [-(
 
پاسخ : سوتی‌ها

وقتی کلاس پنجم دبستان بودم ،مدرسمون شیفتش عوض میشد، یک هفته صبح و یک هفته بعد ازظهر
وقتایی که شیفت بعد از ظهر بودیم باید ساعت 11:30 مدرسه می بودیم ، من و خواهرم تو یک مدرسه بودیم اخه سه سال از من کوچیکتره.....
جونم براتون بگه که ما اون روز شیفت بعد از ظهر بودیم و تازه ساعت11 از خواب بیدار شدیم . سریع صبحانه که چه عرض کنم ظهرانمون رو خوردیم و لباس پوشیدیم رفتیم مدرسه....
اقا ما که نزدیک مدرسه شدیم یه دفعه خواهرم بهم گفت : کیفت کو ؟؟؟؟؟؟ بعله کیفم رو خونمون جا گذاشته بودم، :D :))تازه کلیدخونه هم تو کیف من بود.....
مونده بودم چیجوری کیفمو بردارم که رفتم به همسایمون گفتم اونم از رو دیوار رفت تو خونه و در و باز کرد........
هنوزم که هنوزه سوژه خندم ............. :)) :D =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

میگم: روزه اَم برم حموم تشنم میشه؟
بابام: آبُ باز نکنی نه، چرا تشنت شه.
:))
منظورش آب داغ بود.
:))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم داشته مسابقه پینگ پنگ نگاه میکرده بعد یهو باباش میاد میگه چیه نگاه میکنی پینگ پنگم شد فوتبال!(میخواسته بگه پینگ پنگم شد ورزش!) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز با دختر خالم رفته بوديم، vampire diaries بگيريم ، دختر خالم قيمتشو پرسيد، اون آقا هم قيمتشو گفت ، بعد دخترخاله ي باهوشم ميگه
قيمت cd هاي ارجينالش چنده ؟ بهش ميگم مگر فيلم هاي زير نويس هم ارجينال داره؟ ميگه نداره، باور كن داره!!!!!!خلاصه آبرومونو اونجابرد.
قيافه ي آقاهه در اون لحظه :O
قيافه ي من :-w
 
پاسخ : سوتی‌ها

مهمون داشتیم،مامانم بهم گفت برو قیچی بیار
رفتم مگس کش اوردم :D :D :D
مامانم:این قیچیه؟؟؟ :-w
مهمونا: :O :O :O(بهم شک کرده بودن)
من: X_X X_X X_X
 
Back
بالا