پاسخ : سوتیها
یه بار داشتیم با بچه ها تو مدرسه رو وایت برد می نوشتیم!!!
قبل از این که زنگ کلاس بخوره!!!
از اسمای دختر گرفته تا اسم پسر!!!
از بازیگر تا فوتبالیست!!!
کلی هم با ذوق از طرفی که اسمشو می نوشتیم تعریف می کردیم!!!
آقا چشمت روزه بد نبینه!!!
معاون آموزشیمون پشته در بود!!!
وایساد حرفا رو گوش داد یه دفعه در باز شد اومد تو!!!
حالا ما یخ شدیم!!!
بنده خدا اصلا به رومون نیاورد!!!
اومد تو گفت :
فلانی بیا این چند تا ماژیک مال کلاس شماست!!!
می دونستیم داشت به حرفامون گوش می داد!!!
به رو خودمون نیاوردیم!!!
اونم بنده خدا به رومون نیاورد!!!