• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

پاسخ : سوتی‌ها

چننوقت پیش بامامان دوستم ک تو بیمارستان دکتره کار داشتم واسه همینم زنگ زدم بیمارستان...
زنهگوشی رو برداشت گفتم: ببخشید خاله شیما هست؟ :)) :))
زنهعیم مگه اینجاخونه ی خاله؟؟؟ :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار معلم آمادگی دفاعی گفت راجب یکی از شهدای 8 سال دفاع مقدس پاورپوینت درست کنید منم راجب شهید بهشتی یه پاورپوینت آبکی درست کردم واسش بردم. دادم بهش گفت:انقد بدم میاد از اینایی که فقط کپی پیست میکنن و حتی 1 دور الکی هم از روش نمی خونن!
گفتم:نه خانم ما خوندیمش
گفت:اگه خوندی چطور نفهمیدی که شهید بهشتی تو جنگ شهید نشده؟!
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی الز دوستانمون خونشون گیلان ه عمومم خونشون گیلانه .
تو عید زنگ زدم به دوستم گفتم کجایی گفت تو عیده عید دیدنی رفتم خونه عموت بمونم . =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سرِ جلسه ی ریاضی مبحثِ لگاریتم :
دبیر:فلانی.
فلانی:بله آقا؟
-دبیر:برو پا تخته این معادله ی لگاریتمی رو حل کن.
-چشم آقا
...چن دقه بعد
-دبیر:خب جواباش چند شد؟
-آقا....3 و 2 ریشه هاش هستن
-دبیر: حالا چجوری از درستیه جواب اطمینان حاصل میکنی؟
-آفا...خب میذاریم توش دیگه.
-دبیر:چیرو؟ :O
-همینو ک درآوردیم دیگه.
1دقه بعد...
=))
آقا چرا میخندن بهمون؟
و ما +دبیر همچنان =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

آخه من به این مامانم چی بگم ؟ :|
امروز یاشار (داداشم)کلاس زبان داشت من ویولن
با مامانم رفتیم اونو گذاشتیم کلاس داشتیم میرفتیم کلاسه من ، یاشار زنگ زد گف کلاسم کنسله بیاین دنبالم
مامانم گف باشه اول یاسمنُ میذارم کلاس بعد میام دنباله تو
من رفتم کلاس دیدم کلاسه منم کنسله به مامانم زنگ زدم میگم بیا دنبالم کلاسم کنسله میگه باشه دیگه الان میام
بعد نیم ساعت که نیومد دوباره زنگ زدم میگم کجایی چرا نیومدی دنبالم ؟
- مگه کلاسه توــَم کنسله ؟
- آره دیگه زنگ زدم گفتم که
- عه عه فک کردم یاشاره دوباره زنگ زده ، صداهاتون شبیهه همه خب :-"
مامانه من دارم ؟ صدای دخترشُ از پسرش تشخیص نمیده
تازه 6 سال اختلاف سنی داریم خوبه
 
پاسخ : سوتی‌ها

خواستم تو عمرم یه بار به عمه م نیمه شعبانو با اس تبریک بگم :> یه اس نیمه شعبان فرستادم برگشته اینو فرستاده: :-"
ای نام تو جان بخش تر از آب حیات/محتاج تو خلقی به حیات و به ممات/از بعثت انبیا و ارسال مقصود تو بودی به جمالت صلوات.*عید مبعث مبارک *
یعنی من تا سه ساعت اینجوی بودماااا :D =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز یه دختره کنار من و !TIK! وایساده بود من که استرس داشتم واسه مسابقه رباتیک اصن حواسم نبود و داشتم با پیچ گوشتی و اینا ور میرفتم بعد دختره از !TIK!
پرسید اسم دوستتون عارفه س؟؟؟؟؟
حالا این!Tik!هم با اعتماد به نفس و جدیت کامل برگشته میگه مریم تو اسمت عارفه س ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ =))
وای که مردیم از خنده این دو روز کلا :)) (;
 
پاسخ : سوتی‌ها

ینی علی پاک خُل شده بعدِ کنکور
رفتم شماره موبایل دوستمو بش میدم:
یادداش کن علی:0937...
علی:واستا الان بش بزنگم:الو سلام منزلِ آقایِ فلانی؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

با دوستم رفته بودیم واسه تولد یکی از دوستام کادو بگیریم،جای یه مغازه ای دوستم گفت من نمیام تو، تو برو ببین چیز خوبی داره با نه.
وقتی از مغازه اومدم بیرون دوستم ندیدم!!دور و برم نگا کردم دیدم نیس،یه لحظه کلا گیج شدم که این کجا رفته بعد برگشتم که از خیابون رد شم برم اونور دیدم با فاصله 2و3متر روبه روم واستاده و داره با تعجب ( :O)منو نگا میکنه!!
از اون موقع جلوم بوده و من ندیده بودمش و داشتم دنبالش میگشتم!!!! :D :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب که عید بود و شربت و شیرینی !! :D بعد با دوستام تو ماشین بودیم ، دیدیم یه نفر بغل خیابون داره شیرینی میده گفتم برو بغلش شیرینی برداریم ، رفتیم بغلش واستادیم دستمون رو دراز کردیم برداریم یهو دیدیم صفحه تخم مرغ دستشه !! خیلی ضایع شدیم گفتیم آبرومون نره سریع آدرس پرسیدیم :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی دست اول:
امروز ساعت 6 پا شدیم رفتیم واسه دانشگاه آزاد. بعد که رفتیم تو سالن:
دوستم:ا!!!چرا همه شماره ها اولش 19؟ ماله من اولش 14!
من:نیدونم! برو از مسئولش بپرس.
آقاهه:خانوم شما عصره کنکورتون!
ما :| :O :D :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

کلاس درس مطالعات:
بچه ها:خانم باید موضوع تحقیق چی باشه؟
معلم:یکی از موضوعایی که جلسه قبل گفتنم...
بچه ها:خانم نمیشه گروهی باشه؟تنهایی سخته...
معلم :یه تحقیق میخواید برید از کافی شاپ بگیرید دیگه انقد ناله چرا میکنید...
بچه ها: :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه روز يه بنده خدا يه گوشي جديد خريده بود،
-گفتيم حالا اين گوشيتون چطوره؟
-آره اين گوشي خيلي توپه.....
ببخشيدا اما به جاي حرف "ش" براي گوشي ايشون گفتند‌ "ز"
حالا ديگه خودتون فك كنيد چي ميشه
ما اين طوري =))
اون هم اين طوري :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامان اومده درِ اتاقم:
مامان:محمد بیکاری؟
من:بیکار باباته...
مامان: X-(
من: ^#^
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام تو حیاط بود بعد دید صدا از تو حیاطِ داییم اینا میاد بعد فک کرد رضاس.. بعد شلنگو برداشت و آب رو سرش خالی کرد ..
بعد دیدیم صداش نمیاد بعد اومدیم بالا از پنجره نیگا کردیم دیدیم بیچاره کارگرشون خیسِ آبه.. :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس معلمم گفت هنوز تغذیه ات تموم نشده؟
من : نه خانوم :>
معلمم: خوردن بسه؛ بذارش تو کیفت ...
من : من نه خانوم :>
معلم: چی؟ X-(
من : نه دیگه ... :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم سر کلاس رباتیک،یکی از دوستامو ببینم..
در کلاسو باز کردم،معلمه پشت به من،رو صندلی نشسته بود.از شانس موهای این آقا مثه موهای دوسته ما فره!!! :D
من یه لحظه گفتم:وا!!!چرا لیلا مانتو و مقنعه اش رو در آورده!؟؟؟؟؟؟ ??? ???آهان!!!شاید هوا گرم بوده!!! :D
خلاصه فکر کردم دوستمه دیگه!!!رفتم دستمو گذاشتم رو چشاش!!!گفتم من کیم!؟
معلمه:جاااااااااااااااااااااااااااااااااان!؟ :O :O :O
من:صداش صدای لیلا نبوداا!!! :-/
معلمه: :O :O
من: :D :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز صبح با بچه ها رفتیم کوه وقتی داشتیم میومدیم پایین یه عده خانم از کنارمون
رد میشدن که یکیشون گفت مثه جاده ی شمال میمونه :O :O :O :O :O من نمیدونم کوه بی درخت چه ربطی به
جاده شمال داره آخه :-/ :-/ :-/ :-/ داشتم میگفتم تا اینو گفت منم نامردی نکردم گفتم ر یـــــــــ د نــــــ :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

از باشگاه اومدم کلی اب خوردم میخوام بگممامان چرا شکمم صدا اب میده میگم مامان چرا صدمم شکای قاپ میده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 
Back
بالا