• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

zahra-E

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
1,452
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
داروسازی
تلگرام
پاسخ : سوتی‌ها

ی روز داییم اومده بودخونمون منم هیجان زده سرلخت پریدم پایین دخترداییموبغل کردم داشتم قربون صدقش میرفتم وقتی برگشتم پشت سرمونگاکردم دیدم پسرخالم نشسته دارمه میخنده انقدهول شده بودم ک گفتم ا تواین جاچکارمیکنی کفت بادایی اومدم کرمان کارداشتم
 

javanshah

کاربر فعال
ارسال‌ها
68
امتیاز
151
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی
شهر
رفسنجان
مدال المپیاد
هنوز داریم می خونیم
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس زبان بودم که داشتیم راجع به تقلبی بودن کتابهای زبان صحبت می کردیم که ناگهان سی دی کتاب زبانم افتاد بیرن یکی از بچه های گفت: فتوکپی سی دیه؟ همه زدیم زیر خنده! :)) :))
 

الهه ن

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,058
امتیاز
31,801
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مياندوآب
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز رفتیم ثبت نام! رسیدیم دم مدرسه دیدیم درش بسته است! من این طوری: :-? چرا بسته است؟ :-/ یعنی به این زودی تعطیل کردن؟ :-/
همچنان این چنین :-? داریم بر میگردیم یادم افتاده که امروز(یعنی دیروز) پنج شنبه است! ^-^
 

Ogjfdnhdbkfrgccfvv

Dgbhvfjbjnjgh
ارسال‌ها
274
امتیاز
3,093
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
حقوق
پاسخ : سوتی‌ها

آقا ی بار داشتم میگشتم تو کانالا ی کانال خوب پیدا کنم :)
یهو نماز جمعه اومد داشت خطبه میخوند :-"
بعد گفتم بذار ببینیم چی میگه :-"
یهو ب حالت :O داد زدم بابا بابا بیا :O
بابام : چیه چی شده؟ :|
بابا مرده داد زد گفت : تکذیب :O امروز تو اخبار چ آشوبی بشه :-"
بابام: بشین بابا سمعک بذار :| میگه تکبیر :)) مردم فک کردم چی شده
ب حالت :-" و :-[ پاشدم رفتم تو اتاقم :)
 

شیما2

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
264
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

.
 

arash76

کاربر فعال
ارسال‌ها
51
امتیاز
261
نام مرکز سمپاد
sampad Qaemshahr
شهر
قائم شهر
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نجوم
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها

من اصولا تو زندگیم زیاد سوتی میدم!!!
اصلا تو سوتی ها زندگی می کنم!!! :D
چند وقت پیش مشهد بودیم بعدش اونجا که وضو می گیرن بودیم تو حرم در حال شستن دست و صورت!! :D
بعدش یه بچه 8.9 ساله اومده بود زل زده بود بهم!!!
من به اون بچه هه:
جان؟؟
باز زل زد :D
دوباره من:
جان؟؟ امری هس؟؟
بچهه باز زل زد!! :D
بعدش من کم نیاوردم یه مشت آب ورداشتم ریختم رو صورتش!!!
نگو یارو عرب بود!!!
بابا ننش حمله کردن!!!
ده در رو!! :)) =))
 

dokhtar-e-tanha

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
263
امتیاز
4,609
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از اقوام جدیدا به سن ّ ِ تکلیف رسیده...
بعد یکم جوگیر بود و اینا :-"
رفته بودیم بیرون گفت بگین چی میخورین من میخام براتون بخرم :-"
ما هم گفتیم نبابا تو هنوز بچه ای ;;) :D
بعد یهو خیلی شیک و مجلسی گفت حالا که هیچی نمیگین لِژ خانوادگی خوبه بگیرم ؟ ;;)
× =))


سر کلاس زبان دختره اومده به دوستش میگه :

how is your weather? ;;)

× =))
 

ail73

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
901
امتیاز
4,595
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی بیرجند
شهر
بیرجینیا(بیرجند)
مدال المپیاد
به قول بچه ها راهو باسه بقیه باز گذاشتیم
دانشگاه
شریف(ارشد)-شیراز(کارشناسی)
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی-طراحی فرآیند
پاسخ : سوتی‌ها

ممد به انبه میگه سیب زمینی =)) =))
 

ghasedak!

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
209
امتیاز
585
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بهشهر
دانشگاه
دانشگاه مازندران- بابلسر
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز رفتم داروخونه گفتم آقا مسواک دارین؟ گفت نه...
چند روز بعد دوباره داشتم از اونجا رد می شدم...
دیدم داروخونه ی دامپزشکی بوده :-[
تا مدت ها تو کلاس سوژه بودم که رفته بودی مسواک گاو بخری؟!!
 

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

راهله: این کلیپُ من ندیده بودم....
من: ویزیک مودیوش جدید در اومده ..... :-"""
+
راهله: کیک عروسی آزاده شیش طبقه بود!
من: کیک عروسی طبقه هم سه پرستو بود! :-"""""""""""
:D
 

Anit

کاربر فعال
ارسال‌ها
74
امتیاز
167
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره المپیاد ریاضی
پاسخ : سوتی‌ها

معلممون بیرون کلاس بود و داشت با معلم کلاس بقلی حرف می زد ، در کلاس ما هم بسته بود من می خواستم برم اجازه بگیرم که برم بیرون ، وقتی از تو کلاس می خواستم برم تو راهرو در زدم!!!! بعدش درو بازکردم! معلما مونده بودن ، بچه هام می خندیدن ولی من نمیفهمیدم ماجرا چیه!!! :O
 

DaughterOfDeath

کاربر فعال
ارسال‌ها
49
امتیاز
308
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

تو همين دوره امتحانا يه سوتي افتضاحي دادم ها!
براي بار اول تو عمرم مثل چي بگم... گاو! عربي خونده بودم... خوشحال رفتم مدرسه كاشف به عمل اومد كه امتحان زبان فارسي داريم! X_X ^#^
---------------------------------
ديروز داشتم نيمرو درست مي كردم... بعد هرچي گشتم نون رو پيدا نكردم! همين جوري از آشپزخونه هوار زدم:مامان نون كجاست؟ :D
مامان: نه! :)
من: مامان؟ نون كجاست؟ :O
مامان: نه! :)
(بعدا معلوم شد فكر كرده من دارم ميپرسم "تو هم نيمرو مي خوري يا نه؟" :O
 

yesampadi

کاربر فعال
ارسال‌ها
67
امتیاز
396
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
دانشگاه
سراسری یزد
رشته دانشگاه
برق..
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم با اعتراض یه چیزی از معلممونو واسه خواهرم تعریف میکردم رفتم تو حس با حالت حق به جانب گفتم آره آه اصن بچه ها یا چشای خودشون شنید....
خواهرم: :-?
من: :D
نه با چشاشون دیدن با گوشاشون شنیدن :-"
خواهرمو من: :)) =))
منم دیگه سعی کردم زیاد حس حق به جانبی نکنم :D
 

سایروس

کاربر فعال
ارسال‌ها
21
امتیاز
84
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 2
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پیش بامامان و بابا داشتیم جاتون خالی میرفتیم طرقبه.داشتیم درمورد خرید خونه بحث میکردیم.
مامان بزرگ هم باهامون بود و کلی تو بحث شرکت میکرد.
یهوگفت فک کنم ی خونه دوخوابه مث یکی الان براتون بسه.
منم یهو بهم برخورد و گفتم که بااتاق من میشه سه تا اتاق.ماالان خونمون سه خوابس.
مامان بزرگ هم گفت اتاق کوچیک توکه اتاق خواب حساب نمیشه.
منم بااعتماد به نفس گفتم پس من شبا اونجا چکار میکنم.
مامان بابام: :O
 

mahdyan

کاربر فعال
ارسال‌ها
64
امتیاز
241
نام مرکز سمپاد
farzangan 4
شهر
تهران
رشته دانشگاه
هر چی خدا بخواد
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پیش با خانواده رفته بودیم مشهد
اونجا من با خواهرم(هلیا) دعوام شد و باهاش قهر کردم
یه روز که برای نماز جماعت رفته بودیم حرم
یه بنده خدایی که کنار من نشسته بود بعد نماز دستشو سمت من آورد تا با من دست بده.منم چون خیال کردم که هلیا کنارم نشسته چنان با شدت دستشو پس زدم که خودم هم لرزیدم
بعد که کنارم رو نگاه کردم دیدم یه دختر جوون کنارم نشسته
از خجالت آب شدم
چند بار رفتم ازش عذرخواهی کنم ولی روم نشد
مامانم هم که شاهد صحنه بود کلی دعوام کرد و تا آخر اون روز باهام حرف نزد
 

fateme.n

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
629
امتیاز
2,398
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجفآباد
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

رفتیم مسابقات رباتیک وسط مسابقه با یکی از تیم ها دعوامون شد بعد آخر سر داشتیم میومدیم با هم مچ شده بودیم
مامان دوستم میگه این همون گروهی نبود که شما باهاشون دعواتون شده بود :D :D

گروهمون دو نفره بود بعد همگروهیم دخترخاله ی استادمون
بعد این استاد نمیتونست بهش چیزی بگه همه رو سر من خالی میکرد
منم یه دفعه برگشتم گفتم ببخشیدا دختر خالتون اینجا ماسته گفت نه تقریبا کشکه! :)) :O
 

فرشاد

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
120
امتیاز
804
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز داشتم برای یکی غیبت صغری و کبری رو توضیح می دادم
یهو دو تاشو قاطی کردم گفتم غیبت کغری و صبری!! :D :D :D
 

Crixalis

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
787
امتیاز
1,986
نام مرکز سمپاد
علامه حلی ۲
شهر
تهران
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : سوتی‌ها

اینو الان یادم اومد...
داشتیم فوتبال آلمان و ایتالیا رو میدیدیم بعد یکی از بازیکنای ایتالیا شوت زد گل نشد...
یکی از فامیل هامون برگشت گفت:
این فک کرده فرهاد مجیدیه از این شوتا میزنه؟؟؟؟؟؟ :O :))
هر کی آبی بپوشه که استقلال نیست =))
ینی ما رفتیم رو هوا :))
طرف بازیکن تیم ملی ایتالیاس مثلا =))
 

nikooo

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
184
امتیاز
804
نام مرکز سمپاد
ƒαяℨαᾔℯℊαᾔ кαṧℌαη
شهر
کاشــــــان
دانشگاه
تهرانـــــــ
رشته دانشگاه
معماری
پاسخ : سوتی‌ها

اين پسرخاله ي ما شهيد بهشتي ميره :rolleyes:
بعد سر يه چيزي داشتيم بحث ميكرديم :-?
منم بد جوابشو دادم :-"
مامانم: چرا اينطوري ميگي؟ :-w
من : ما آبمون با شهيدبهشتي جماعت تو يه كاسه كوزه نميره [-(
مامانم : :O
من : چيه خوب؟ :-/
مامانم : تو يه جوب نميره :-w
من : :P :-[
 

mahta.k

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
354
امتیاز
2,886
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یـکـ١
شهر
تـــهــرانــــ
پاسخ : سوتی‌ها

یه سریالیُ تلویزیون میداد، من خیلی دوسِش داشتم .. اصن به امیدِ این سریالِ از خواب پا میشدم صبا :-"
7 بعد از ظهر میداد از نظرِ من ..
هی چن روز بود من 7 میزدم، وسطش بود ..
یه رب به 7 میزدم، وسطش بود ..
بیس دیقه به 7 میزدم، بازم وسطش بود ..
بعد یه بار 6 و نیم زدم بازم وسطش بود ..
بعد اصن شاکی شدم فرداش 6 و رب زدم دیدم داره تیتراژ میده ؛ گفتم لابد تموم شده ..
یهو زیر نویس کرد سریالِ فلان هر روز 6:15 .. :-" :D
یه سال علاف بودم من L-: :D
 
بالا