• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس...:
دبیر گرام خاطره میگفتن x: بعد هی بچه ها حرف میزدن اونم مکث میکرد...

دیگه من جوش آوردم بعد با صدای بلند گفتم:

ادامهههههههههههههه (ینی ادامه بده) کلا
:-[ :-[ :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز یکی از بچه ها یه آل استار خوشگل پای یکی از دوستام دید گفت:
واااااااااااااااااای من کفش فاق دار می خوام! :)
 
پاسخ : سوتی‌ها

تابستون پارسال دختر خالم كه 6 سالشه اومده پيشم مي گه : آهنگ جديد جنپنوپز رو شنيدي؟ من نفهميدم چي داره مي گه. گفتم :كي؟
گفت: جنپنوپز ديگه ! اسم آهنگ جديدشم on The flowr اينوكه گفت فهميدم بچه منظورش جنيفر لوپز
 
پاسخ : سوتی‌ها

من:ساره چرا دوستتو ک تو آیفون دیدم گل دسش بود ولی اومد بالا گل نداشت‏?‏
ساره:گل‏?ها‏?‏
اون یکی دوستش اومد بعد من دیدم ااااا اینم ک از اون گلا دستشه ک دوست قبلیش داشت....به گفتم بیا آیفونو ببین اردلانم از این گلا دستش بود اینم از اینا داره
دخترخالم: =)) =)) =)) =))
بله بله اون گلا مال باغچه کوچیک جلوی درمون بودن.....خب تازه بهار شده این گلا تازه در اومدن عادت نداشتم تو آیفونمون ببینمشون
اصا انقد طبیعی بودا کاملا انگار همه گل دستشونه وقتی میان :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

توی دو روز گذشته فهیمد استعداد خاصی تو سوتی دادن دارم :D
دو روز پیش برامون برنامه فوق برنامه گذاشتن ساعت هشت شب تموم میشد دیگه حال راه رفتن هم نداشم (:|
رفتم جلو در ببینم بابام اومده یا نه(جلوی در حسابی شلوغ بود) چند تا از بچه هارو کنار زدم یکی شون رو هر چی کشیدم کنار نرفت منم سرش داد زدم برو کنار جلوی درو گرفتی(عرضش زیاد بود) می خوام رد شم بازم هیچ عکس العملی نشون نداد دوباره سرش داد زدم که یه دفعه سرش رو اورد بالا و دیدم هــــــــــــــــــــــــــــی وای من این که معاونه :-ss :-ss
=)) =)) =)) :D :D :D :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو این کتاب تاریخمون یک جاش نوشته شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی :-"

بعد آقا امروز امتحان تاریخ داشتیم به جای اون بالاییه نوشتم استقلال پیروزی جمهوری اسلامی :-"با فوتبال اشتبا گرفتم خو :-" :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ شیمی بود معلم داشت تند تند درس میداد ما هم تو دفترامون مینوشتیم که دوستم به جای پخت تخم مرغ نوشت تخم پخت مرغ :)) :))
خودمم به جای پدیده نوشتم پیاده :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز دم در داشتم با نگین و گلناز حرف میزدم همون موقع مسئول دفترمون اومد منم دویدم بعد از اون ورم ناظظمون داشت میومد منم اصلا ندیدمش ب پا رفتم تو شکمش اصلا مبهوت بودم چند بعد تازه تمام کادر دفتری هم اونجا بودن کلی بهم خندیدن داشتم میمردم از خجالت حالا بغلم کرده بود ولم نمیکرد .
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از SH@MIM :
اصلا ندیدمش ب پا رفتم تو شکمش......
اینکه خوبه.....
بقل درِ مدرسه ما یه اتاقک هس بعد این سرایداره اون تو بود منم سرم تو گوشی بود......
به جای اینکه از اون ور برمٰ،برم بیرون رفتم تو اون اتاقکه X_X
آقاهه اینجوری بود :O
خیلی بد بود....
 
پاسخ : سوتی‌ها

قابل توجه دوستان تموم این سوتی ها طی 1زنگ حمع آوری شده
درحفظ آن بکوشید :D

1ـدبیرهندسه:حل دستگاه 2معادله 2مهول از هر روشی بریم درسته :O :O
2ـدبیر هندسه:مگه من باشما مشکل دارم؟پس چرا بامن مشکل دارین؟ :-? :-?
3ـدبیر هندسه:مختصاتXوYچیه؟
بچه ها:5و1-
دبیرهندسه:نه بهتره =)) =)) =)) =))
4ـدبیرهندسه:این از من نفهم تر بود :)) :))
5ـدبیرهندسه:هندسه درس خیلی مزخرفیه :))
6ـدبیرهندسه:اونجا نذارین کلاه سرتون شه
7ـدبیرهندسه:مجبورین دستتونو بُکُنین تو آدمِ نامرد
(ترجمه:مجبورین دستتونو جلو آدم نامرد دراز کنین =)) )
8ـدبیرهندسه:اگه تو نمیفهمی اون نمیفهمه،بذار بفهمه {-8
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم با دوستم حرف میزدم
میخواستم ابراز ناراحتی کنم
خواستم یک صوت بگم ( تیریپ ادبی :D )
گفتم : ااااااوووووی
هنوز نفهمیدم میخواستم چی بگم
فک کنم ترکیبی از اااااه و وااااای بود ( یعنی خلاقیت تا چه اندازه :)) :)) )
 
پاسخ : سوتی‌ها

خیلی وقت پیشا چک بابای یکی از بچه ا خط خوردگی داشت . بهش گف به بابات بگو بیاد . زنگ تفریح ازش پرسید چی شد زنگ زدی ؟

اونم گف آره بهش اس چیز یعنی زنگ زدم ! =))


**************

خودم امروز دم در کلاس بودم داشتم میرفتم بیرون . بعد گفتم هر چی شد بهم اس بدین ! یکی از ناظمام اونجا بود !!! :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی سعدی :))
سال ها بود که تو را میکردم همه شب تا به سحرگاه دعا
یاد داری که به من میدادی درس آزادگی و مهر و وفا
همه کردند چرا من نکنم وصف روی گل زیبای تورا
تو اگر خم نشوی تو نرود قد رعنای تو از این درگاه
=))
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار تلويزيون داشت اذانو پخش ميكرد.تلفن زنگيد برداشتم گفتم الله اكبر :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

اونروز علامت سوت(: - ")رو روی میزم کشیدم بد دنبال دکمه سندش میگردم اسمایلی شه! :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

+
داشتم با دوستم صحبت میکردم یهو عصبانی شد مثلا میخاست فهش بده گفت:
فک کردی فقط خودت خری :-"

+
امروز داشتیم با سرویس میرفتیم بعد منم داشتم بیرونو نگا میکردم یهو گفتم اااااااا این پسره رو نگا تو سایه نشسته آفتاب میگیره :-"
بچه ها: ;;)
من: :-"

تازه بعد از کلی تحقیقات و بررسی های پیاپی متوجه شدیم که از اقوام زهراشون بوده X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

روزی که طرح مدام تو مدرسمون بود تو دفتر با بچه ها نشسته بودیم بیکار بودیم
من گفتم : چه قدر بیکاریم یعنی اینا هرروز انقدر بیکارن ؟؟!!!!
دیدم چرا همه ساکتن هیچی نمیگن
روم رو برگردوندم معاونمون همینجور منو داشت نگاه میکرد :-w
منم تو این حالت :-" : بچه ها بدویین خیلی کار داریم !!
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم مي خواست بره بخوابه گفت شب بخير گفتم عليك :دي
 
Back
بالا