• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

پاسخ : سوتی‌ها

دورهمی نشسته بودیم خونه خالم
بعد یهو دختر خالم اومد پیش شوهرخالم گفت بابا چرا زنا حامله میشن؟؟؟؟ :-/
همه ما اینجوری :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب مامانم داشت ازداداشم جغرافی میپرسید.یدفعه پرسید علم کوه چقدرمترداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من وبابام: :)) :)) :)) =)) =))
داداشم: :O
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا امروز دفاعی داشتیم.این معلم ما ما رو برد نمازخونه.آقا گذشت و وقت نماز شد و منم که بچه مومنم سریع جیمزدم.نمازم تموم شد و ادامه ی کلاسم برگزار شد و زنگ خورد و مام اومدیم که بریم خونه.دیدم هنوز یکی از بچه های ریاضی داره (حاج آقه مسئله میکنه)(سوال میپرسه)گفتم:بابا ول کن حاجی رو دیگه سرشو خوردی.
اون: L-: L-: L-:
حاجی:نه اشکالی نداره بذار بپرسه.
اون: :D :D :D
من:کسی با شما حرف نزد که اینجوری میگی.
حاجی: :O :O :O :O :O :-[ :-[ :-[ :(( :(( :((
اون: :O :O :O :O :O :O
من: (< (< (< (< (<
(آخه عادت دارم اینجوری دوستامو ضایع میکنم.)
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا امروز یه برنامه ای بود بعد یه بنده خدایی از مسئولین مدرسه سخنرانی داشت!
بعد بحث فلسفی عقیدتی مذهبی راه انداخته بود بعد داشت نصیحت میکرد بعد برگشت گفت: شما باید راه های ورودی و خروجیتون رو ببنیدین تا نامحرم ها نتونن به اونا وارد شن :D
بعد میخواست بگه ما به دانش آموزای خودمون میبالیم گفت ما به دانش آموزای خودمون میمالیم!
بعد یکی از بچه ها میخواست بگه هر سال با سالانه قاطی شد گفت هر سالانه :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

اول یه توضیح بدم مسول بوفه ی ما خانم کریمیه
مامانم صب میگه برات ساندویچ پرتغال گذاشتم!!!نری بوفه کریم خانمو خالی کنی =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

در کلاس باز بود و معلم برخلاف همیشه خیلی زود اومده بود کلاس، یکی از بچه ها بیرون بود هنوز! این شخص عادت داره وقتی میخواد بیاد تو کلاس درو با لگد باز کنه!!!
معلم بیچاره تقریبا به در تکیه داده بود (تکیه کامل نه! چون در هنوز باز بود.) همکلاسیمون که نمیدونست معلم تو کلاسه محکم لگد زد به در! معلم :-\ O0
دوستمون فکر کرده بود بچه ها دارن اذیتش میکنن و در رو گرفتن! یه بار دیگه!!! لگد (این بار محکم تر!) :D معلم بیچاره یه خورده پرت شد جلو! برگشت همچین به اون دانش آموز نگاه کرد که... L-: X-( که بیچاره تا آخر کلاس سرشو بالا نگرفت.
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز رفته بودیم باشگاه بعد یه عده بسکتبال بازی میکردن من هم نشسته بودیم گوشه سالن با دوستام حرف میزدم یه بار دیدیم پشت در باشگاه چند تا سر بالا پایین میره یکی از دوستان هم رفتن گفتن که چند نفر دارن داخلو نگاه میکنن معلممون هم رفت چند تا در زد رفتن بعد بازم پسره اومده جلوی معلمه واستاده حالا جالب تر این بود که فهمیدن خیلی ضایه اس واستن نشسته بودن رو زمین میخوردن به در صداش میومد یا مثلا خسته میشدن یه بار میدیدم یه نفر بلند شد باز نشست (اصلا هم ضایع نبودن)
 
پاسخ : سوتی‌ها

ftm-fzn ،من پروفایلشو ندیده بودم
همش میخوندم فاطمه-فرزانه :D فکر میکردم دوقلوءن :-" :-"
خلاصه چن وقت پیش پروفایلشو دیدم فهمیدم فاطمه افزونه یه قلم هست :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز کلا جلو معلما ضایع شدم.
زنگ ورزش پاور گذاشته بودن من داشتم زیست میخوندم معلم یه دفعه داد زد مریم بگو چی داره میگه؟؟؟من :O اره اره خانم متوجه شدم خیلی مفیده :D معلم=خوب خوب توضیح بده. من=واقعا قشنگه افرین بلوچیان <D= بچه ها =)) معلم L-: [-( امداد غیبی رسید بگو موازی منم گفتم خانم فهمیدم موازی /m\ معلم X-(
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ اخر بود شلوارورزشیم و رو شلوارم پوشیده بودم.یه دفعه یادم اومد هنو درش نیاوردم با خودم گفتم الن درش بیارم زنگ که خورد سریع برم. پاشدم که شلوارمو در بیارم.معلم فیزیکم داد زد مریم X-( منکه داشتم سکته میکردم=خانم به خدا زیرم شلوااااار دارم :-" معلم=نه تورو خدا؟جدی میگی؟ بچه ها =)) من :-[ هروقتم میحرفیدم مچمو میگرفت اخر منم برد پیش خودش نشوند :-" :(
 
پاسخ : سوتی‌ها

شمال بودیم داشتم راه میرفتم اهنگم گوش میدادم خلاصه حسابی تو جو بودم.دیدم از دور یه سایه داره با سرعت نزدیکم میشه فک کردم داداشمه طبق معمول میخواد کرم بریزه و خلوتمو به هم بزنه :-" جیغ زدمو دویدم یه نگا به پشتم کردم وای نگو یه پسردیگه بودو میخواست بره جای ویلاشون وسیله برداره :-" من :-[ پسره :O ^#^پسره =تو چته خوبی؟؟؟؟من :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

من تو عمرم خیلی مسخره بازی در میارم والبته سوتی هم زیاد میدم اینم یکی دیگه از سوتی هام امید وارم از این سوتی ها ندید.:
یه بار برای خاله ام خواستگار اومده بود منم به در یکی از اتاقا تکیه داده بودم و داشتم سعی می کردم پسره رو ببینم که چشمتون روز بد نبینه در اتاق باز شد و من پهن شدم روی زمین جلوی پای پسره.چشمای خاله ام داشت در میومد خانواده ی پسره هم پکیده بودند از خنده. من که گریه ام گرفته بود.
:(( :(( :(( :(( :(( :(( :-<
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز شیـرین می خواست بگه "سیـکوریتـه" ، گفت: "سکـرتوره" (sekretor) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم سوار اتوبوس میشدم یه پسره دم در وایساده بود کرایه رو دادم بهش... :-" بعد یارو خندید یکم دقت کردم دیدم میخواسته سوارشه :-" X_X :-[
وقتی سوارشدم یکی دیگه هم بهش داد گفت آقا دونفر :)) گفت خانوم من کرایه هارو نمیگیرم میخوام سوارشم :D
-خوب چرا دم در وایسادین آدم اشتباه میگیره :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما 4شنبه ها زنگ آخر بيكاريم،معمولا فيلم نيگا مي كنيم!يه روز مقصد نهايي 5رو داشتيم نيگا مي كردم،رفته بوديم تو حس دقيقا همون قسمتيش هم بود كه اون آقا چاقه رفته واسه ماساژ يهو معاونمون درو باز كرد.بعد تو اين كنترل ديتاها دكمه ي فريز و خاموش رو به روي همه ديگه،اين دوست ماهم حول شد به جاي خاموش فريزو زد!
حالا ما X_X X_X X_X ^#^ ^#^ ^#^
معاونمون ^-^ [-(
اون دوستم :-" :-"
روز بعد نمايندمونو خواستن گفتن ديگه حق فيلم ديدنو ندارين!!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

تابستون مامانم قابله رو بهم داد گفت برو برنج بیار منم رفتم سر گاز دیدم پلو ها توی یک قابلمه ی دیگه است باخودم گفتم مگه اینا که خودش توی قایلمه است چرا گفته دوباره برم بیارن؟ :-/بعد باز گفتم شاید میخواسته یکمشو ببرم باز از توی اون قابلمه ریختم توی اون قابلمه که بهم داده بود بردم دادم به مامانم مامانم :چرا اینا رو آوردی ؟
من : مگه نگفتی برنج ؟بیا دیگه
مامانم:من برای غذا درست کردن هیچ وقت پلو نمیپزم
من : ها .یادم رفته بود ببخشید
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو آموزشگاه زبان ِ ما يه معلمه بود اسمش بيژن بود
بعد دنبال يكى از دوستام ميگشتم يكى از بچه ها گفت پيش آقاى فلان (همون بيژن) ِ !
رفتم دوسم ُ پيدا كردم
برگشتم بش گفتم خب بگو ببينم با بيژن جون چيكار داشتى؟ بيژ بيژ جون چي ميگفتن؟ ;;)
كلى درى ورى گفتم هى دوستم چش ُ ابرو ميومد
منم كلا تعطيل
برگشتم ديدم معلمه (بيژن) پشتم نشسته :((
گفت بيا.. بيا بت بگم داشتيم چى ميگفتيم!
:((
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو مدرسه زنگ دفاعي درباره سونامي اندونزي حرف شد
بعدش معلمون که همون معاونمون براي آموزشيه گفت : بعضي از پولدارا که براي خوشگذروني رفته بودن به شهرايي مثل تايلند تو اندونزي يهو بهت زده شدن


:))

امروز تو مترو بودم ،​ يه مَرده هست که پشت ميکروفن يه سري چيز ميز ميگه ،​ بعدش گفت : ايستگاه بهارستان عليه السلام ،​ لطفا مانع بسته شدن درب هاي فطار نشود
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز میخاستم برا توحید(پشت سریم) یه خاطره از بچگیم بگم،گفتم:
‏"من قدیم یبار بچه بودم."
بعد دیگه این شبانیو زارعی پوکیدن دیگه
‏.......
معلم ورزشمه داره برا مجید(‏‎(phonix توضیح میده:
‏"ما دوتا آیتم ساده داشتیم،دیگه اگه اونارم رعایت نکنین که دیگه خیلی اوپن میشه.."
در همین حین مبسرمون(مهران(‏MEHTIN((‎‏ اومده داخل میگه:
کی اوپن میشه!?

البته فک کنم دستی گفتش.
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقـا اون روز مـعـلم ادبـیـات ـمون داشـت خیــلــی جـدی مـی گفـت کـه اگــه کسـی بـا کلاسِ مـن مُشــکـلی داره ُ راضـی نیــس ، از نظــرِ مـن اشکـالـی نداره . مـی تونه بـلــند شـه بـره بیـرون. بعـد منــم حـواســم بـود چـی مـی گـه ـا ، امّـا یهـو حسِّ انسـان دوستیـم گُل کـرد ، سـوییـشــرتِ ریــحـانــه رو بــرداشتـم کـه آویـزون کنــم ! آقــا یــه وضعیــتی بــود مـن پـاشــدم رفـتم سمــتِ جــا لبــاسـی ، آویـزون کـردم ، بـر گشــتم مـی بیــنم 31 جُــفــت چـشم بـه حـالـتِ :O+ :-s زُل زدن بهـم. بعـد خـانوم جلیـلـی ـم مخلـوطـی از L-:+ :O+ :-w بــوده و نظاره گـرِ ایـنجـانـب مـی بـاشد ! :-"
- هــاااا!؟ :-/ :-s
- ^-^ :-w
- چــی؟!؟ :-/ هــا نــه نــه! :-s
- ^-^
- نـــــــــه! خــانوم مــا مُشکــلی نـداریـــم کــه آخــه! :-s
- :-?
- ســوییــشــرت ! :-s
- :)
- :-s+ :)+ :D
نشــســتم : مگــه نگــفت مُشــکــلی نـداره...!؟ :-?
 
Back
بالا