• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

سمپادی!

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
49
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
دانشگاه
می ریم تهران...
رشته دانشگاه
پزشکی دیگه!
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی از این بدتر ....اول صبحی که داشتیم زنگ ملتو می زدیم در می رفتیم تا اومدیم زنگ آخرین خونه رو بزنیم یاروهه اومد بیرون اول یه ذره خجالت کشیدیم بعد همگی تا ته خیابونو دویدیم....
 

Nooshin_d

نوشین
ارسال‌ها
388
امتیاز
622
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 مشهد
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار ماه گرفتگی شده بود . دختر عموم جلو جمع بهم گفت نوشین اون سیخه که رو ماهه ، سایه ی برج ایفله {-8 بعد من کلی فکر کردم (:| بعدش گفتم: راست می گی اون سایه ی ایفله :))بعد همه بهم خندیدن !!!!!!!!!:(( :((( باور کنین سایه ی برج ایفل بود!!!!!! :O :O)
 

Irani

کاربر فعال
ارسال‌ها
29
امتیاز
14
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار یکی از دوستان میخواست در و باز کنه ، وقتی باز کرد یادش رفت دستشو از رو دستگیره برداره،دستش گیر کرد افتاد :D :D
 

lof

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,866
امتیاز
10,628
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
دانشگاه
پلى تكنيك تهران
رشته دانشگاه
مهندسى معدن
پاسخ : سوتی‌ها

نامردا چرا مال منو پاک کردین خاطره به اون باحالی
 

zahra96

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,008
امتیاز
6,369
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 / میدیا
شهر
تهران
دانشگاه
دانشگاه هنر تهران
رشته دانشگاه
گرافیک
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار سر زنگ هنر بچه ها وسیله نیوورده بودن کله کلاس از من وسیله میخواست منم که کفری شدم گفتم بیشعورای عوضی ... فلان خودتون وسیله میوردین!! معلم هنرم تو یه متریم بود و با لبخند ملیحی گفت البته حق داری خب ! خودشون باید میووردن!! اون اولین سوتی من در امسال جلو معلما بود!!
 

Atieh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
827
امتیاز
117
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
پاسخ : سوتی‌ها

کلا من خیلی سوتی میدم! در حدی که به "سوتیه" معروف شدم تو مدرسه!
یکی از نرمالترین و معمولی ترین سوتیهام سر کارگاه پارسال بود! سرمون حسابی شلوغ بود و من اساسی قاطی کرده بودم! از پای کامپیوتر پاشدم میخواستم از سایت مدرسه برم بیرون! بعد هی شروع کردم به گفتن کلمه "ببخشید" و منتظر بودم جلوییم بره! هی نمیرفت! دقت که کردم دیدم جلوییم == یکی از صندلی های سایت! :D
چند روز پیشم وقتی میخواستیم سوار اتوبوس شیم تا از ورزشگاه برگردیم مدرسه، هی منتظر بودم جلوییم بره و دستمم انداخته بودم دورش! بعد دقت کردم دیدم بازم جلوییم آدم نیست! تیر چراغ برقه!
تو دوره راهنمایی من و بغل دستیم زیاد پا میگرفتیم واسه بچه ها! البته معمولا دوستم میتونست بچه ها را کله پا کنه من نمیتونستم! یه بار سر زنگ یه معلم که خیلی هم قد بلند بود، احساس کردم یکی از بچه ها اومد برای همینم پامو از میز آوردم بیرون! بعد دیدم این هی داره نزدیک میشه برگشتم شروع کردم ورانداز کردن از پایین به بالا! بعد دیدم این طرف تمام نمیشه هر چقدر سرمو میبرم بالا بازم به کله اش نمیرسم! این بود که فهمیدم معلمه! پامو جمع کردم خدا را شمر نیافتاد!
اینا البته معمولی هاش بود! یه سری ها را نمیشه نوشت!
یه معلمم داریم خیلی بامزه است! آقا هستن بعد با ما حرف میزنه میگه : "آخه مرد حسابی ..... " بعد یهو میگه : "خوب گوش کنینا ! بعدا پس فردا میاین میگین : "خانم اجازه .."..."!
 

نسیم

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
195
امتیاز
41
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی از هر نوعش.
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار با یکی از معلمای مردمون کلاس داشتیم ، وقتی اومد سر کلاس گفت بچه ها فلان ساعت یاد من بندازید کار دارم می خوام برم آموزش پرورش باهاشون قرارداد ببندم. ( یعنی به عنوان معلم رسمی قرارداد ببنده)
ما همگی تعجب کردیم که مگه می شه معلم مرد بره به صورت رسمی با آموزش پرورش قرارداد ببنده که تو ی دبیرستان دخترونه درس بده ؟! ( آخه از لحاظ قانونی این کار خلاف قانونه)
من برگشتم بپرسم که مگه میشه همچین چیزی ؟ گفتم :
آقای فلانی ! مگه شما رو به عنوان یه مرد به رسمیت می شناسن ؟ "(عمق سوالو دقت کن ! )
کل کلاس زد زیر خنده ! اونم بر گشت گفت :" نه پس ! من زنم ؟!"
 

sinass

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
10
امتیاز
4
نام مرکز سمپاد
شهيدبهشتي شهرري
شهر
شهرري
مدال المپیاد
زيست تابرسيم سوم خدابزرگه
پاسخ : سوتی‌ها

يه سري تومجلس ختم بوديم جلو همه فاميل پسرعموم ازاونورسالن هي كرم ميريخت چرتوپرت ميگفت آخرعصباني شدم گفتم چيكاركنم چيكارنكنم
ديدم همه مشغول صحبتن يهوآروم اومدم يه فوحش بهش دادم برگشتم ديدم همه ساكتن دارن منونگاه ميكنن
 

Ehsan.IN$PIRE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
352
امتیاز
22
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
زیست میخونم!؟ نه بابا مارو چه به مدال المپیاد
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال با معلم زبانمون دعوا داشتم. همیشه باهاش دعوا میکردم خیلی هم حال میداد. البته همه بچه ها باهاش لج بودن.
یکبار وسط زنگ تفریح من اومدم تو کلاس اول به جالباسی نگاه کردم دیدم کت همین معلممون اونجاست. اصلا به جلوم نگاه نکردم بلند داد زدم "این گاو کتش رو نبرده" وقتی جلوم رو نگاه کردم دیدم داره با یکی از بچه ها حرف میزنه. خلاصه خیلی خفن بود.
 

salary

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
331
امتیاز
465
پاسخ : سوتی‌ها

درود بر شما

روز دوم مهر کلاس خیلی شلوغ بود. سر و صدا و داد و بیداد. همه منتظر دبیر
بودند. مبصر سعی می کرد بچه ها را به زور سر جایشان بنشاند.
یقه یک نفر را گرفته بود و به طرف صندلی هدایت می کرد یعنی هلش می داد. بیچاره قدش
کوتاه بود و خپل... ولی ناگهان نعره ای زد که ما را بر جای خود میخکوب کرد! X-(
فریاد آقای شیمی از قدش بسیار مهیب تر بود! مبصر بدبخت فردا برکنار شد. :)
 

ßehianoa

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
211
امتیاز
16
پاسخ : سوتی‌ها

شاید البته این سوتی نباشه ولی:
دبیر ارجمند ما به من گفت بگیر بشین من یه چیز دیگه شنیدم، گفتم: چی رو بگیرم؟
 

star95

کاربر فعال
ارسال‌ها
31
امتیاز
4
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
كرج
رشته دانشگاه
دارو سازي
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از Irani :
یه بار یکی از دوستان میخواست در و باز کنه ، وقتی باز کرد یادش رفت دستشو از رو دستگیره برداره،دستش گیر کرد افتاد :D :D
چقدر تو با نمكي؟
نه بچه ها؟
 

xxxx

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
159
امتیاز
7
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بندر عباس
پاسخ : سوتی‌ها

من میخواستم بگم نفسم در نمیاد گفتم تنفسم در نمیاد
 

aghasina

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
714
امتیاز
28
نام مرکز سمپاد
Qom Nodet
شهر
قم
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار ناظممون اومد تو کلاسمون و در رو بست . در کلاسمون به داخل باز میشه و باید برای خروج درب رو کشید و رفت ! این بنده خدا حرفاش رو با ما زد مام یه تیکه پروندیم حول شد و یه جوابی سمبل کرد وقتی خواست بره بیرون اول در زد بعد رفت بیرون . خیلی فاز بود به خد ا!
 

parastoo

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
213
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
طهران
مدال المپیاد
ریاضی!
دانشگاه
؟!
رشته دانشگاه
معماری! :دال
پاسخ : سوتی‌ها

من یه دفعه از معلم دینیمون پرسیدم اعضای بدن مرد و زن نمی تونن با هم تماس داشته باشن ؟
منظورم این بود که می تونن دست بدن یا نه ...D:
 

Amir Joon

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
274
امتیاز
34
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
گنبد کاووس
مدال المپیاد
انقد زیاد حس نوشتنش نیس
دانشگاه
" OXFORD "
رشته دانشگاه
فیزیک , بعد چهارم
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر زبان فارسی مون ییهو (!) اومد تو کلاس گفت می خوام املا بگم . بچه ها هی اعتراض می کردن که هیچی نخوندن و حداقل یه رب وقت بده بخونن , ما داشتیم فک می کردیم الان که هیچی یاد نمیگیریم از چه راهی تقلب کنیم بعد به این نتیجه رسیدیم که یه کتاب باز می کنیم می زارریم جلومون (پشت صندلی جلویی) بعد هر چی گفت از روش می نویسیم ولی انقد جو کلاس شلوغ و متشننج بود که یادمون رفت با جلویی هماهنگ کنیم که یهو بلند نشو (دبیرمون معمولا" وقتی تموم میشد یه چند دیقه وقت می داد که یه دور چک کنیم) . , وسط املا ما هی می گشتیم دنبال کلمه ها مگه پیدا می شد لامسب, بعضی کلمه ها رو مثلا" بغل دستی می دید بعد به من می گفت یا برعکس. 10 -12 تا کلمه پیدا نشد ,استرس رفت بالا , اعصاب جفتمون خورد , اون هی می گفت امیر فلان کلمه رو پیدا کردی ؟ کجاست ؟ منم هی می گفتم نه بگرد تا بالاخره کفری شدم داد زدم اه خودت ببین دیگه مگه کوری؟! بعد دبیرمون اروم اروم اومد جلو ایستاد بالا سرم کتاب و دید اروم گفت پیدا کردی ؟ من دیگه رسما" اعصاب نداشتم , فکر کردم بغلیه گفتم خفه شو دیگه الان اون .......(بیییییییییییییییب) میبینه ! یه دفه دیدم یکی داره می گه امیر دبیر , برگشتم دیدم داره با خنده منو نگا می کنه(بنده خدا ادم خوبی بود) منم پررو پررو ذل زدم تو چشاش یه لبخندیم زدم :D
 

broodfather

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,369
امتیاز
690
نام مرکز سمپاد
حلی 3
شهر
تهران
مدال المپیاد
دادم ! ;D
دانشگاه
نمیدونم ... اگه خدا بخو�
رشته دانشگاه
اسب سواری با سگ
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از Amir Joon :
دبیر زبان فارسی مون ییهو (!) اومد تو کلاس گفت می خوام املا بگم . بچه ها هی اعتراض می کردن که هیچی نخوندن و حداقل یه رب وقت بده بخونن , ما داشتیم فک می کردیم الان که هیچی یاد نمیگیریم از چه راهی تقلب کنیم بعد به این نتیجه رسیدیم که یه کتاب باز می کنیم می زارریم جلومون (پشت صندلی جلویی) بعد هر چی گفت از روش می نویسیم ولی انقد جو کلاس شلوغ و متشننج بود که یادمون رفت با جلویی هماهنگ کنیم که یهو بلند نشو (دبیرمون معمولا" وقتی تموم میشد یه چند دیقه وقت می داد که یه دور چک کنیم) . , وسط املا ما هی می گشتیم دنبال کلمه ها مگه پیدا می شد لامسب, بعضی کلمه ها رو مثلا" بغل دستی می دید بعد به من می گفت یا برعکس. 10 -12 تا کلمه پیدا نشد ,استرس رفت بالا , اعصاب جفتمون خورد , اون هی می گفت امیر فلان کلمه رو پیدا کردی ؟ کجاست ؟ منم هی می گفتم نه بگرد تا بالاخره کفری شدم داد زدم اه خودت ببین دیگه مگه کوری؟! بعد دبیرمون اروم اروم اومد جلو ایستاد بالا سرم کتاب و دید اروم گفت پیدا کردی ؟ من دیگه رسما" اعصاب نداشتم , فکر کردم بغلیه گفتم خفه شو دیگه الان اون .......(بیییییییییییییییب) میبینه ! یه دفه دیدم یکی داره می گه امیر دبیر , برگشتم دیدم داره با خنده منو نگا می کنه(بنده خدا ادم خوبی بود) منم پررو پررو ذل زدم تو چشاش یه لبخندیم زدم :D


:)) خیلی باحال بوددد
 

shahab shariat panahi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
105
امتیاز
38
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
قم
پاسخ : سوتی‌ها

کلاس سوم راهنمایی بودم که با یکی از معلما بدجوری لج بودم.یه بار معلمه داشت نمک میریخت.بعد من اصلا خندم نگرفت.ولی دوستم مثل خر میخندید.اعصابم خورد شد بهش گفتم کجای حرف این...(بییییییییب) خنده دار بود؟!!دیدم بغلم وایساده.
یه بار که فکر میکنم کلاس دوم دبستان بودم یا سوم (بالاخره خیلی کوچیک بودم) رفته بودیم مسافرت.بعد من یه جا از ماشین پیاده شدم میخواستم از یه مغازه آبجوش بخرم برا چای.رفتم گفتم(سلام-آبجیش داری؟ببخشید آبگوش داری؟آبجوش داری)بالاخره گفتم.نمی دونم چرا اونروز هنگ کرد بودم.
 

broodfather

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,369
امتیاز
690
نام مرکز سمپاد
حلی 3
شهر
تهران
مدال المپیاد
دادم ! ;D
دانشگاه
نمیدونم ... اگه خدا بخو�
رشته دانشگاه
اسب سواری با سگ
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از شهاب :
میخواستم از یه مغازه آبجوش بخرم برا چای.رفتم گفتم(سلام-آبجیش داری؟ببخشید آبگوش داری؟آبجوش داری)بالاخره گفتم.نمی دونم چرا اونروز هنگ کرد بودم.

:)) خیلیییییی باحال بود :D
 
بالا