پاسخ : خاطرات سوتیها
مامنم در حال دیدن فیلم "تعبیر وارونه یک رویا" :
اه ، اینام با این فیلم ساختنشون ... بعدش رو به فیلم کرد و گفت :
فک کردین فقط خودتون خر اید ...
بابام : :-\
خواهرم : :-\
من : :-\
آخرش نفهمیدیم مادر گرامی به اونا فحش داد یا به ما ...
تو دفتر مشاورمون تنها نشسته بودم و مشغول یه کاری بودم و مشاورمون ( آقای طلوعی ) هم نبود ...
یکی از اولیا اومد تو و گفت :
سلام آقای طلوعی رو ندیدین ؟
من : امممم ... اینجا که نیستن ...
یه لحظه اومد تو ذهنم که این یارو خودش چشم داره ها میبینه اینجا نیست ...
تازه یه خنده تمسخر آمیزم کرد ... خب خودت میبینی که نیستش ... اه ...
مامنم در حال دیدن فیلم "تعبیر وارونه یک رویا" :
اه ، اینام با این فیلم ساختنشون ... بعدش رو به فیلم کرد و گفت :
فک کردین فقط خودتون خر اید ...
بابام : :-\
خواهرم : :-\
من : :-\
آخرش نفهمیدیم مادر گرامی به اونا فحش داد یا به ما ...
تو دفتر مشاورمون تنها نشسته بودم و مشغول یه کاری بودم و مشاورمون ( آقای طلوعی ) هم نبود ...
یکی از اولیا اومد تو و گفت :
سلام آقای طلوعی رو ندیدین ؟
من : امممم ... اینجا که نیستن ...
یه لحظه اومد تو ذهنم که این یارو خودش چشم داره ها میبینه اینجا نیست ...
تازه یه خنده تمسخر آمیزم کرد ... خب خودت میبینی که نیستش ... اه ...