• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

پاسخ : سوتی‌ها

آقا من بعضي موقعا هنگ ميكنم
در زدن آيفون خراب بود رفتم درو وا كنم اصلا حواسم نبود من در ميزدم از اينور عمومم بيچاره مونده بود دم در از اونور در ميزد
آخري عصباني شد ...بعد تازه ب خودم اومدم درو باز كردم
.
.
.
ب يارم باز عموم اينا اومدن خونمون هي احساس خفگي ميكردم ديدم بللللللللله لباسمو برعكس پوشيدم
الان ديگه سوژه خندم تو خانواده هرموفع جمع ميشن دور هم ميگن و ميخندن
 
پاسخ : سوتی‌ها

شوهر خالم که خیلی محترم و ایناس بعد همه تو خونواده احترام نگه میدارنو از بچگی ازش میترسیدم :-" (دختر خاله دارم) یه آقایی رو آورده بود برای داربست درست کردن تو خونه قبلیمون بعد اسم این شوهر خاله ما هم حسنِ اون موقع ها هم این عبارتِ چرت حسن خطرناکه رو زبونا بود

خواهر منم 5 6 سالش بود :|

تا مدت ها من جلوش آفتابی نمی شدم :-"

ــــــــــــــــ

نماز صبحمو 4 رکعت خوندم :|

خوندن دوبارش از شکست عشقی ب مراتب سخت تر بود
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب یه بطری نوشابه تو یخچال بود توش ـم که آّب غوره بعد نمیدونم چرا نارنجی بود بالای آب انگور هم گازبود منم فک کردم نوشابس
گذاشتم سر سفره بعد همش فک میکردم چرا رنگش با نوشابه یکم فرق داره برداشتمش بو کردم دیدم نوشابه نیس :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودم شارژر باتری بگیرم
فروشندهه بهم گفت مدل لپ تاپ چیه؟
منم گفتم داویلین پا وی سیکس به جای pavilion DV6. :-" :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه زمان ما کلاس 5 بودیم بعد دیدین تولد امام ها مثلا اگه تولد امام رضا باشه به رضا ها و علیرضا و محمد رضا ها جایزه میدن :-"
بعد یکی ازین روزها بود یه کی ازین کلاس دویی ها که اسمش آریا بود با قیافه خیلی حق به جانب اومد خطاب به مدیر گفت آقا اجازه تولد امام آریا کیه که به ما هم جایزه بدین :)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال ماه رمضون یکی از دوستان اس داد که امشب افطار میایم خونتون
منم بهش جواب دادم (از طرف مامانم) که قدمتون رو چشم و بفرمایید و اینا
یه سفره به چه خوشگلی هم وا3 افطار آماده کردم
هر چی منتظر شدیم کسی نیومد
اصن در حدی که یکمیم کدورت ایجاد شد بینمون
چند شب پیش داشتم اس هارو میخوندم
یکم به خودم زحمت دادم رفتم تو همون اس ام اس دیدم ادامه داره
.
.
.
.
.
ستاد ایجاد رعب و وحشت در ماه رمضان

بـــــــله...
 
پاسخ : سوتی‌ها

من: مهران داریم می ریم بیلیارد توهم بیا
مهران : نمیام نمخوام
من: بیا بعدش با هم می ریم بستنی می خوریم
مهران: نمخوام
من: پس بیا اول می ریم بستنی می خوریم بعدش می ریم بیلیارد
مهران: =P~ باشه بریم
من: =)) خوب خرت کردم ها...
توی باشگاه:
صاحب باشگاه خیلی رو استعمال دخانیات و ناس و ماری و هر کوفت دیگه ای تو باشگاهش مخالفه واسه این که محیط باشگاهشو سالم نگه داره و از این حرفا
بعد رفتیم یه میز ایت بگیرم نمی دونم چی شد یهویی سوتی دادم که یه نخ 8 لطفا...
صاحب باشگاه L-:
 
پاسخ : سوتی‌ها

جشن عقد عمو ی گرام بود، یه نفر تو جمع نوازنده بود، صداش هم میگفتن خوبه. گفتن بیا هنرنمایی کن، قبول کرد. یارو ریتم آهنگش غمگین بود، خود آهنگش هم غمگین بود. بعد در همین حین فیلمبردار هم داره فیلم میگیره. من هم بغل بابام بودم(3-4 ساله بودم) من فکر کردم داره نوحه میخونه سینه میزدم. بعد فیلمبرداره هم ول نمیکرد، زوم کرده بود رو من تا آهنگ نوازنده تموم شه :D
هنوز اسنادش معلومه، وقتی میبینیم کلی میخندیم.
بعله همچین بچه‌ ای هستم من :D
+++
جشن عقد خاله ی گرام بود، تو خونه شون گرفته بودن(آپارتمان / بیچاره همسایه ها) بعد یکی از پیرغلام های مجلس اومد یه کاری کنه مجلس رو به sسمت صلوات هدایت کنه، گفت ایشالله عروس خانوم و دوماد خانوم به مشکل برنخورن صلوات بفرست. هیچی دیگه؛ مجلس رفت رو هوا :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

وقت ناهار بود دور همی نشسته بودیم مسخره بازی و بگو بخند و اینا
یکی از بچه ها مقنعه شو حجابی(!) تا کرده بود
نشستم کنارش، میپرسم: خودتونو معرفی می کنین؟
میگه: بسم الله الرحمن الرحیم، من مادر 4 شهید و فرزند 5 شهید هستم و ....

و همینجور ادامه میده...

ما ها: :O :O

=)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
:)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :))

خودش بعد از 7-8 ثانیه: :O
:)) :)) :)) :)) :)) :))
یکی ازون پشت : ببخشید، شما دقیقا فرزند کدوم شهید بودین؟ :)) :)) :D .... می شه به ترتیب نام ببرین؟؟ :>
:))
اومده سوتیشو جم و جور کنه میگه: عرض پوزش! اصلاح می کنیم..... بنده مادر 4 شهید و همسر 5 شهید هستم


ما دیگه از خنده داشتیم موزاییکا رو گاز میگرفتیم =)) =)) =)) =)) =))

:D
 
پاسخ : سوتی‌ها

از صبح دکمه گوشیم که قفلش باهاش باز میشه خراب شده بود ینی هنگیده بود بعد چون لمسیه اصن نمیش باش کار کرد همین الان رفتم دادم برام درستش کنن گفت چشه گفتم دکمش خراب شده ازم گرفتش فشارش داد گفت این که درسته :-?? :-?? :-?? :-?? :-?? :-??
من:نه خرابه بدینش بهم :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: چند بار امتحان کردم دیدم درست شده (:| من: :-" :-" :-" :-" :-" :-" :-" :-" :-"
جمعیت: =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
ولی به محض اینکه اومدم بیرون خراب شد ولی دیگ روم نشد بدن درستش کنه :-?? :-??
 
پاسخ : سوتی‌ها

من و داداشم و دختر خالم بودیم ، شب هم بود
داداشم: ئه یه ماشین داره میاد
ماشینه که رد شد...
داداشم: ئه اینکه ماشین نبود پیکان بود
............
داداشم: ینی جزو ِ کشور ـای ایرانه ؟
:))
.....
خواستم داخل مغازه ـه شم نوشته بود روش کشویی منم جلوتر از بابام بودم بعد در ـو هل دادم جلو ،عقب دیدم باز نمیشه :)) هیچی دیگه بابام گف کشویی ـه و من بالاخره موفق شدم
داخل مغازه همه ;)) بودن
منم که: :-" :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

ي خانمه اومده بود تو مغازه ب فروشنده گفت:
-آقا لامپ ي بار مصرف داريد؟؟؟
-مغازه داره نميدونست چي بگه گف:منظورتون لامپ كم مصرفه يا ظرف ي بار مصرف؟؟؟؟؟
-خانمه عصباني شد گف: نخير آقا لامپ ي بار مصرف بعد از مغازه زد بيرون فحشم ميداد ~X(
من و مغازه داره ديگه از خنده ريسه ميرفتيم =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم راه میرفتم یهو پسرعمه م واسم زیرپایی گرفت. بهش گفتم "خیلی گاوی >:p " اونم سریع برگشت بهم گف " عمه ته :> " منم خیلی شیک و بدون اینکه توجه کنم عمه م اونجا نشسته، گفتم " ینی مامان تو؟! ;;) " وقتی پسرعمه م زد زیر خنده تازه فهمیدم به چه نکته ی ظریفی اشاره کردم :-"
مامان من : X_X
خود من : :-"
عمه ی عزیز من : :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از lab0o :
دوست بابام بعد از چند سال زنگ زده بود خونمون طی مکالمه ای که با پدرم داشت:
- هنوز خونتون همون جاست؟
+ آره همون جاست.
من: خوب مرد حسابی خونه همسایه رو مگه گرفتی که می پرسی. :))

+دوست عزیز شما در جریان هستی که اگه خونه رو عوض کنی میشه خط تلفن رو با همون شماره منتقل کرد آیا؟ ;;) :-"


+خونه مادر بزرگم بودیم بعد شب منو بابم و مامانم توی یک اتاق میخواستیم بخوابیم.
بعد نور صفه گوشیم افتاده بود رو سقف و بابام محض گیر دادن گفت : تو که باز گوشی دستته :|
گفتم بله مشکلی هس؟ ;;) :-"
گفت صدای کلیدای گوشیت نمیذاره بخوابم :|
-پدر گوشیم لمسی ِ ها :-"
:))

و پدر باز محض گیر دادن گفت هر چی بخواب دیگه
:))


+داداشم : نمیدونم چرا انقد زیاد اومده پول قبض گازشون (مال خودمون نبود قطعا )
من:شاید کولر گازی دارن ;;)
-نابغه اسمش گازیه با برق کار میکنه :| :)))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی زود تند سریع پاشه بیاد ب من بگه ک چرا همیشه تا چشمم تو فیلما ب باران کوثری میخوره، ذوق میکنم و میگم : "عه؟! کوثر بارانی 8-> " :| :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

- خب همه نخبه‌ن اونجا و اینا
+ نه بابا از تو خنگ‌تر هم پیدا می‌شه :-" :))

× قصدم این بود که بگم تو از بعضی از کسانی که اونجان بهتری. :‌دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز یکی بهم پ خ داد گفت: دخترت بشم؟
من: :O صب بخیر هم وطن!تموم شد رفت پی کارش
بعد اون جواب داده:مگه تو مشد الان صبه؟تو استان ما که شبه(عین جملاتو کپی کردم :D)
من و دوستم: :O
دوستم:برو ببین کجاییه؟
من:حتما ترکه دیگه!
دوستم خودش ترکه.با رگ غیرت و ازین حرفا گفت: نخیر نیست(صفحه پروفایل طرفم در حال باز شدن بود)
در یک لحظه:» پروفایلش باز شد:
محل سکونت :آذربایجان شرقی :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

اصن من این تابستونی ترکوندم... ببین یه چیزی میگم یه چیزی می شنوی =))

اینقد زیادن الان حوصلش نیس همشو بنویسم به مرور زمان حالا ...

مثلا یه بار یه بازاریاب زنگ زده بود خونمون منم تلاش می کردم یه جوری بپیچونمش، هیچی دیگه بنده خدا کلی حرف زد ولی من زیر بار نرفتم ( بابا چرت می گفت خب!می گفت بیا موسسه ی ما بهت مشاوره میدیم گیر داده بودا، فک کنم اشتباه گرفته بود جالب اینجا بود حرف خاص دیگه ای هم نمیزد همش به همین قضیه ی مشاوره منتهی می شد!)

بعد اخرش مث این شکست خورده ها برگشت گفت باشه موفق باشین :(

منم که در پوست خود نمی گنجیدم برگشتم گفتم : چشم حتما :|

بعد که خودم فهمیدم با این حالت :)) :)) :)) :)) :)) نتونستم حتی ازش خدافزی کنم :D
 
Back
بالا