من و بابام هنوز با ادبیات کودکانه با هم حرف میزنیم نود درصد مواقع
پشه زیاد شده هم منو نیش زده بود هم بابامو
اومدم با همون ادبیات بگم بابا پشه تو رو هم نیش زد ، گفتم :
بابا تو هم پشه خوردی ؟
:-[سر کلاس فیزیک معلمون داشت توضیح می داد که تصویر توی عدسیمیکروسکوپ برعکسه بعد پرسید خب بچه ها چه کار کنیم مستقیم ببینیمش منم گفتم میکروسکوپ رو بر عکس کنیم (خب باید جسم برعکس کنیم دیگه )
یه روز باید تو مدرسه میموندم.مامانم گف غذا میریزم تو ظرف میذارم تو یخچال ببر
بعد من گفتم غذای سرد نمیتونم بخورم.غذاها رو گرم کردم بعد تا صبح گذاشتم تو یخچال.
من
مامانم بعد ازفهمیدن موضوع (درحالی که میگفت عقل هم چیز خوبیه که خدا به تو نداده البته )
آقا ما امروز سره م2 بودیم بعد بلد نبودم حدث رو بنویسم
از مراقب پرسیدم که با کدوم ث خلاصه گفت و اینا ولی گویا بلند پرسیدم همه فهمیدن
ملت 10 مین داشتن میخندیدن به این موضوع
ما بیکار بودیم 1 زنگ کلاسو پیچونده بودیم رفتیم سایت سر کلاس معلم کامپیوتر بعد کامپیوتر بچه هارو داشت می چکید برنامه هاشونو ببینه منو دوسم داشتیم عکس گاو و خر و.. نیدیدیم یهو رو صفحه عکس گاو اومد حالا اونم چه عکسی گاو در حال اب خوردن و ماع ماع کردن یعنی کل کلاس دفت دو هوا
کلاس شلوغ بود معلم جغرافیمون عصبانی شد گف من کاری ندارم کی حرف میزنه همتونو باهم میکشم پایین!!کلاس رف رو هوا آخرم نفهمید چه سوتی داده
البته منظورش مستمرامون بودا
سخت ترین کار دنیا برای من پوست کردن پرتغال بعد یه بار من با مشقت فراوان پرتغال پوست کندم ،اتفاقا همون موقع داداشم منو دید گفت به منم بده منم گفتم عمرا :P بعد تصمیم گرفتم برم پوستشو بریزم دور یه راست رفتم خود پرتغالو انداختم تو سطل زباله و دوباره با پوستا برگشتم نشستم و خواستم پرتغال و بردارم که دیدم نیست تازه اون موقع فهمیدم چیکار کردم و از خوردن پرتغال منصرف شدم
ما الان داریم آدرس مدرسه های منطقه دو رو می نویسیم با یک اسم جالب روبرو شدیم تو آدرس ها
شهرک زاندارمری خ بیزن ابراهیمی
فکر کنم نمی دونستن تو کیبورد اگه شیفت رو با ز بگیری ژ میشه :-\
........................
داشتیم دوباره اسم مدیر مدرسه ها رو مینوشتیم که با اسم نیره مواجه شدیم که من به جای اینکه بخونم :naierehخوندم nireh
که باعث شد فاطمه گه : بد بخت نمیتونی یه اسم فارسی هم بخونی
چند روز ADSL م قطع بود مجبور بودم از کارت اینترنت استفاده کنم
یک کارت اینترنت ۲۴ ساعته خریده بودم و ا اومدم خونه حدود ۴۰ دقیقه نشستم پای اینترنت
این لحظه مامانم وارد صحنه شد و اومد که نصیحت کنه
مامانم : بسه دیگه میخوای کارت اینترنت ۲۴ ساعته رو یک ساعته تموم کنی؟
من:
مامانم :
یبار داشتم از دوستم سوال ریاضی میپرسیدم که باید توش دامنه برد پیدا میکردیم و جوابش میشد از یک تا +بینهایت منم گفتم خوب از کجا باید اینو بلد باشم ؟
دوستم برداشت گف : کاری نداره عزیزم ، فقط باید بری تمام اعداد طبیعی رو حفظ کنی........
من :
دوستم : :-\ :-s :-ss
علم ریاضی :
امروز دو تا از دوستام المپیاد داشتن من رفتم که تموم شد پیششون باشم بعد یه ساعت زود رسیدم هی راه رفتم هی دعا میخوندم و سوره و اینا بعد به عادت همیشگی هی میمدم پف کنم طرفشون یه نیم ساعت که گذشته بود دقت کردم دیدم هی دارم پف میکننم سمت خودم
ناهار خوردیم بعد مامانم پارچ دوغ رو برد توی آشپزخونه.خواهرم داشت ضرف میشست.بعد دست مامانم خورد به دست کفی خواهرم.خواهرم گفت مامان دستت... مامانم پشت دستشو زبون زد کفا رو خورد.بعد داداشم گف مامان کف بود نه دوغ
مامان: میگم تلخ بود