• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

M a н d i s

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
182
امتیاز
3,590
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۱
شهر
اراك
رشته دانشگاه
پزشكی
پاسخ : سوتی‌ها

سره کلاس زیست اومدیم برای اولین بار در عمرمون از معلم سوال بپرسیم :|
"عاقا ببخشید میشه دقیقن توضیح بدید تنفس پری دریـایی از چ نوعه؟ ;;)
اونم فک کرد دارم مسخرش میکنم نزدیک بود از کلاس بیوفتم بیرون
مدیونید اگه فک کنید فرق عروس دریایی با پری دریایی رو نمیدونم :-" :-"
 

baseri

F@|-|!mEh
ارسال‌ها
2,821
امتیاز
6,850
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نانو
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
پاسخ : سوتی‌ها

کارت رو زدم تو تلفن عمومی ، دیدم میگه کارت مجاز نمی باشد ، تعجب کردم ! گفتم شاید این خرابه ، در اوردم زدم تو تلفن پشتیش ، دیدم باز زده کارت مجاز نمی باشد !!!
یکم تو فکر فرو رفتم و کارت رو در اوردم ، فهمیدم کارت بانکی به جای کارت تلفن کردم تو تلفن عمومی :-" :))
 

sh.kh1377

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
2,445
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره ی زیست دوره هجده و طلای دوره نوزده
پاسخ : سوتی‌ها

بابام : کارت بانکیه من کجاست؟
من : گذاشتم توی کشوی اول کیفت :-"
 

samira16

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
481
امتیاز
3,080
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبد کاووس
مدال المپیاد
ندارم :-"
دانشگاه
دانشگاه گلستان-گرگان
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : سوتی‌ها

- یه بار چند سال پیش که رفته بودیم سفر، تو راه وایستاده بودیم رستوران ناهار بخوریم.بعد همه نشسته بودیم سر میز داییم بلند شد بره بگه دوغ هم بیارن واسمون بعد همینجوری که داشت میرفت میخواستم داد بزنم بگم اگه دوغش گاز دار بود نگیر :-"یه چی دیگه گفتم X_X

- میخواستم مشخصات یه نفرو واسه یکی تعریف کنم: همونی که موهاش توپولی بود :-?

- بعد اومدم خونه میگم پنجره رو کی روشن کرده دیگه؟؟؟ :))
 

عمو ژپتو

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,710
امتیاز
5,696
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
قبولی در مرحله دوم المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
شهید باهنر کرمان / شریف
رشته دانشگاه
ریاضی :x
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال ما یه مسابقه خلاقیت ریاضی برگزار میکردیم در سطح کشور ;;)
بعد ما جمعه شرکت کننده هارو پذیرش میکردیم شنبه مسابقه بود و یکشنبه اختتامیه ....
بعد شما فرض کنید من از جمعه تا یکشنبه شاید مجموعا 2-3 ساعت خوابیدم و کل مسابقه و بعد اختتامیه داشتم کار میکردم وو اینا :-" .
بعد از اختتامیه که همه کارا تموم شد و همه رفتن خونه هاشون من و 3 تا از بچه ها مونده بودیم فقط ....
گفتیم که بشینیم یه دست حکم بازی کنیم ....
بعد(این قسمت روایت از دوستانه )
میگن وسط دست داشتیم بازی میکردیم که (حالا یادم نمیاد من نشسته بودم یا دراز کشیده بودم )
که یه دفه نوبت من میشه که بیام اما من خواب میرم :)) =))
قشنگ یادمه 3-4 دقیقه خواب بودم وسط بازی :)) :)) =)) =))

-----------------------------------
لازم به ذکر یه سوتی دیگه (شایدم خاطره ) در این رابطه تعریف کنم :
با دوستان برو بچ رفته بودیم رصد بعد از عصر که رفتیم ما کلا نخوابیدیم شب اونجا و همش داشتیم بازی میکردیم و راه میرفتیم ..... .
بعد صبحش که داشتیم بر میگشتیم تو مینی بوس بودیم همه خسته هرکی یه جا افتاده بود .... بعد منم رو یه صندلی تکی نشسته بودم بعد همینجور که داشتیم میرفتیم من نشسه (خیلی خسته بودم) خواب رفتم .... بعد دوستان هم نامردی نکردند و آب ریختن روم و منو بیدار کردند :-< :(( :(( .
بعد فکر کنم 1 دقیقه طول نکشید که من دوباره خواب رفتم :)) :)) ( اصلا دست خودم نبودا )
بعد دوباره دوستان نامردی نکردن و آبریختن رو من و منو بیدار کردن :-< :(( :((
ینی فکر کنم اون روز من تویه نیم ساعت نزدیک 10 بار خواب رفتم و اینا آب ریختن روم :)) :)) =)) =)) =)) خیلی بیشعورن :-<
 

Ромина

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
4,681
نام مرکز سمپاد
فرزانگانــــ یکـــــ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : سوتی‌ها

يه توضيحي بدم در ابتدا:يه دختره تو كلاس ما هست كه من ازش بدم مياد متاسفانه دائم يه زماني اظهار فضل ميكرد اين يه بار سر كلاس جبر يه سوال سخت و مسخره پرسيده بود كه توي امتحان اومد و اكثرا نمرشو نگرفتيم :| حالا اسم اين خانمو ميزاريم خانم ايكس
خوب حالا ميريم سر اصل مطلب، چن تا چارشنبه ي پيش به قول معلممون قبل از اينكه برفگير بشيم! دوست من كه كنارمم ميشينه،(اسمشو ميزاريم خانم ايگرگ :D)يه سوال از معلم جبر پرسيد كه راجب يه نفر بود كه ليسانسشو تو فرانسه گرفته بود،معلمم گفت ميره رو سوال فكر ميكنه جوابشو ميگه
بعد اين چهارشنبه اي آقا اومد سر كلاس گفت بچه ها يكي از دوستاتون چن جلسه پش اين سوالو پرسيده بود،كي بوده؟؟
منم كه توي توهم خانم ايكس بودم،با خوشحالي تمام گفتم:اون كه امروز نيومده
آقا هم كه اينو شنيد گفت:خوب خدا رو شكر،چه بهتر =))
ناگهان خانم ايگرگ كه سوالو پرسيده بود با نهايت تعجب و با صداي نسبتا بلند رو به من گفت :من كه اينجام!(بولد نوشتم كه بفهمين اينجا رو داد زده :> )
منم كه هنوز نگرفته بودم جريانو اومدم بهش بگم:خوب چيكار كنم كه تو اينجايي،كه ناگهان اون يكي دوستم كه اونورم نشسته بود گفت كه كسي كه اين سوالو پرسيده بوده،خانم ايگرگ بوده :D
لازم به ذكره كه بگم خانم ايگرگ از دستم ناراحت بود و فكر ميكرد من اصلا نديده بودمش!! :rolleyes:


استعداد عجيبي دارم در بد تعريف كردن :-?


پ.ن:خيلي ضايس حرف بزنت از سوتيت بيشتر لايك بگيره =))
حس يه ادم خُنَك رو دارم الان :))
 

Luna H.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
468
امتیاز
2,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبدکاووس
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی مازندران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

یه ساعته دارم فکر می‌کنم لگاریتم 1 در مبنای 2 چی می‌شه :))
 
ارسال‌ها
2,289
امتیاز
63,011
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

بعد از جارو کشیدن، مقداری پوست میوه زیر میز من مشاهده شد ;;)

یکی از اعضای خانواده : آدم وقتی می‌خواد چیز بخوره، نمیشینه روی صندلی که. میشینه رو زمین، زیرش روفرشی رو پهن میکنه که دور و برش کثیف نشه. بعد هرچقدر دلش میخواد میخوره ;;)


:-"
 

sajjadbest22

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
120
امتیاز
744
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار داشتيم تو حياط مدرسه فوتبال ميزديم يهو يكي از اين معلماي كودن اومد جلوي پام خوردم بهش توپ رف تو اوت.منم كه فك كردم يكي از بچه هاس يه فحش مشتي بهش دادم بعد كه سرمو بردم بالا قيافشو ديدم تا يه هفته تو افق محو شدم... :-[
 

shaqayeq.m

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
228
امتیاز
1,789
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب
شهر
سیستان
سال فارغ التحصیلی
1396
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات انگلیسی
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم در دوران طفولیت
مامان یه سوال اسم عمه صدیقه چیه؟ :-?
مامانم: :O :O :rolleyes:
عمم: :-w :-"
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

یکی ازبچه ها میگفت معلم دینی شون خدای سوتی دادنه یه بار میخواسته بگه بچه وقتی به راه می افته... گفته بچه وقتی پا درمیاره!!!!!
 

رعنــا

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
185
امتیاز
1,686
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابهر
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
شیمی.
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم دفتر انضباطی مدرسشونو آورده بود خونه (مدرسه راهنمایی!!!!) اومدم چن صفحشو خوندم دیدم مثبت هیجدس بد آموزی داره واسم بی خیال شدم! :)) بعد دیدم حوصلم سر رفته نشستم با خودکار عکس چن نفرشونو آرایش کردم خوشششگل!(مدیونین فک کنین امسال ک کنکوریم از اینکارا میکنم! ) فقط نمیدونم چرا مامانم کلی عصبانی شد! خب من فک کردم واسم چرک نویس آورده! :-"
 

ایلیا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,799
امتیاز
15,064
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
مدال المپیاد
تلاشی بیهوده در المپیاد زیست شناسی!
دانشگاه
هنر تهران
رشته دانشگاه
عکاسی
پاسخ : سوتی‌ها

برای بهبود مریضی بابام آب زمزم آورده بودن(خیلی کم بود شیشش اندازه ظرف این عطر مشد کوچولوئا بود :-" )بعد خواهر گرامه ما ورداشت بدون مقدمه اینو خورد :))
 

nasim fakhr mohammadi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
406
امتیاز
3,218
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
آيت الله آملى
رشته دانشگاه
داروسازى

mohaddes

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
346
امتیاز
4,670
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بـنـاب
سال فارغ التحصیلی
94
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

بنده معذورم :D
توضیحات: من وقتی اینترنتم قطع بود به پسرخاله م گفته بودم یه سری سوال واسم دربیاره از نت. بعد یه روز این اومد دنبال من بریم خونشون. حالا در مسیر:

من: درآوردی؟ :-w ( :D)
اون: ببین حسش نیس فعلا (:|
من: خو مگه چیه دربیار دیگه.من حتما باید ببینمشون :| [-( ( =)) )
اون: از کجا در بیارم؟ ( X_X )
من: از همونجا که گفتم دیگه. فقط تا امشب وقت داریا :-w
... ادامه ی بحث :-"

حضار: :O جوونای امروز خجالتم نمی کشن دیگه [-(

ما: ^#^

:D
 

fshokohi

کاربر فعال
ارسال‌ها
22
امتیاز
226
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4d
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
مدال المپیاد
برنز شیمی
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر - سخت افزار
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم داشت ماجرای یه بنده خدایی رو تعریف میکرد که یه نامادری داشته و اذیتش میکرده و آخرشم پزشکی تهران قبول میشه... حالا تعریف کردن دوستم:

دوستم: این یارو مامانش چند سال بوده فوت کرده بوده... بعد باباش میره زن ناتنی میگیره و...

من: زن ناتنی؟ :O :-"

دوستم : نه نه ... منظورم همین بود که زن میگیره که میشده مادر ناتنی بچش..{-8 :-"

من: :-? خوب ادامشو بگو...

دوستم: خلاصه.. این مادر زنه خیلی اذیتش میکرده...

من: مادر زن....:-?

دوستم: نه نه ببخشید مادرشوهر :-".. ا نه نه مادر پدر...:-??

دایره لغت به این میگن...:))
 

Anita H

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
571
امتیاز
2,987
نام مرکز سمپاد
حلّی ۲
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
کامپیوتری بودم
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم سر زنگ فیزیک توی دفترم سوال حل میکردم. این جلویی من هی میز رو تکون میداد دستم خط میخورد، یهو وسط درس معلم داد زدم:
«تکون نده؛ بذار کارم رو بکنم دیگه X-(»
دیدم معلم یه لبخند زده به من نگاه میکنه :D
طبق معمول هم قهقهه ی بقیه ی بچه :)) :)) :))
 

ایلیا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,799
امتیاز
15,064
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
مدال المپیاد
تلاشی بیهوده در المپیاد زیست شناسی!
دانشگاه
هنر تهران
رشته دانشگاه
عکاسی
پاسخ : سوتی‌ها

شنبه سزه درس شیرین دینی یکی یه صحبتیو خیلی داشت کش میداد بعد من گفتم بسته دیگه یهو دبیر گرام با تعجب گفت چی.گفتم هیچی گفت آقای معافی چی گفتی گفتم:گفتم بسته کشش نده گفت:آها :-" .حالا گویا دسوتان میگن من گفتم خ*ی* مالی بسته :-" .من قسم میخورم همچین چیزی نگفتم ولی ده نفری که نزدیکه منن به اتفاق میگن اینو گفتی :))
سره کلاسه ریست در حال تدریس فصل 13 (تولید مثل)
دبیر:موجوداتی که تولید مثل نمیکنن زنده نیستند.
یکی از بچه ها:آقا اجازه پس مردا مُردن؟زنده نیستن :)) .
پ.ن:یه ذره منشوری شد پستم به بزرگی خودتون ببخشین :-"
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,005
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : سوتی‌ها

ی دوستم اسمش ساراست.مامان دوستم قراربود پریروز برن مکه.بعداسم دختردوست مامانمم ساراست.حالاسوتی منو داشته باشین!
مامانم ازتوگوشیش اومده رواسم سارامیگه بیاباسارابحرف بعدبگو گوشیرو بده ب مامانش.
من:سلام ساراخوبی؟
-سلام ممنون.توخوبی؟
-مرسی.چراصدات گرفته؟
-صدام؟ن نگرفته.
-گریه کردی بچه ننه؟
-ن.چراگریه کنم؟
-مامان بابات خوبن؟کجاین؟
-ممنون.خونه ان
-مگ نرفتن؟
-کجا؟
-مکه دیگ
-مکه؟
-ساراخودتی؟
-آره.بفرمایین
-میشه گوشیروبدین ب سارا؟
-خودمم.بفرمایین
-پس چراصدات اینجوریه؟خوبی؟
-مرسی.امرتون؟
-سارامسخره بازی درنیار

بعدیهوووووووووووقطع کردم


خوب ک نگاه میکنم میبینم این سارادختردوست مامانمه :D :D
منو مامانم: :)) =))
بعدبابام اوده توماشین: :D :)) =))

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

بدترازاین:

شب ساعت 11بابام زنگیده خونه خالم:

-به سلام.زهراخانوم احوالات؟شب شمابخیر.خوبین؟خوشین؟بچه ها خوبن؟
-سلام.ممنون
-خاب بودین؟
-آره
-ا...چ زودمیخابین!
-دیگ.ببخشیدشما؟
-اینجانب احسان جهان بین هستم ازقوچان(بابام فک کرد خالم داره شوخی میکنه!!)
-بله؟اشتباه گرفتین
-مگ منزل خدادادی نیست؟
-خیرآقا

بابام: :D
ما: :)) =))

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

من وسط یه دعوای جدی بادوستم:

"حقت هست حالا یه توگوشی بزنم تو دهنت؟؟"

چنــــــــــــــــــــدثانیه ســـــــــــــــــــــکوت...

و....من وطرف همزمان مث بمب خنده ترکیدیم!!! :))




روزپرسوتی ای بوووووووود
 

mhjh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
158
امتیاز
207
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی قم
شهر
قم
پاسخ : سوتی‌ها

معلم دینیمون اومده سر کلاس .
بعد میاد میشینه رو صندلی یه کیف دستشه .
بعد یک کم فکر میکنه .
بعد میگه : " اه ! این که کیف من نیست "
 
بالا