• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

پاسخ : سوتی‌ها

چن وخ پیش توی راهرو داشتیم با چند تا از دوستامون راه میرفتیم گفتم عه! معلم شیمیمون اومد پشتمونه من برم. بعد یکیشون متوجه نشد که پشتمونه گفت اژه ای؟ من با چشم اشاره میکردم به پشت و اونم هی میگفت اژه ای؟! :D منم گفتم منظورت خانم اژه ایه؟! گفت اژه ای! بعد معلمه اومد از پشت بهش سلام داد :-" بدبخت اون لحظه میخواست آب بشه :-" :-"

همین پنج شنبه بعد امتحان ریزشی یکی از بچه ها همت کرد بره ببینه ماشین معلم ما چیه! شرط بسته بودن پیکانه!! =)) دختره شروع به تعقیب کرده و دیده بعله آقای ... سوال مگان شد و این نمیدونم چی شده یه لحظه برگشته و دیده آقای .... زل زده تو چشماش و از اوووووووووون نگاهایی که آدم میخواد اون لحظه محو بشه بهش میکنه :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز ... امروز ... تو زنگ زیست یه پلاتیپوس گفتم : " سیتوپلاسم " یعنی آبروی چندین هزار سالم بر باد رفت :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال زنگ آخر ورزش داشتیم

معلم ورزشمون میرفت تو حیاط هرکی دیرتر از خودش میرفت تو حیاط براش تاخیر میزد یا اگه کسی غیبت میکرد غیبت میزد آخر ترم ازش نمره کم میشد

یه روز بارون شدید میومد معلممونم کار داشت میخواست بره گفت زود بیاین حضور غیاب کنم

نماینده کلاس گفت : آقا غایب نداریم

معلممون گفت : پس تاخیری ها چی شدن ؟

:)) :)) :)) :)) :)) :))

گفتم آقا تاخیری ها تو کلاسن ، برم بیارمشون ؟ :)) :)) :))

بعدش بهم بد نگاه کرد گفتم آقا منظورم بچه هائی که تاخیر دارنه :D

× نمیدونم واقعا نفهمید یا فهمید و به روی خودش نمیاورد :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو اتوبوس واستاده بودم.بعد یه صندلی خالی شد.خانومی که کنارم بود صورتشو کرد رو به من گفت بفرمایید.گفتم ممنون بشینید شما.دوباره گفت بفرمایید بابا.باز گفتم نه ممنون.بعد دیدم یه پیر زن ازون طرف داره میاد .گفت پیر شی جوون.خانومه گفت ممنون :)) رفتم اون طرف اتوبوس کلا دیگه :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

این فیلمای خارجی هست که پسربچه ها تو چهارراه روزنامه میفروشن و یه مرد سوار ماشین میاد یه روزنامه میگیره و یه سکه
به عنوان پول روزنامه به اون پسره میده .... من همیشه عاشق نحوه ی سکه دانشون بودم ... همین که میذارن رو انگشت اشاره
و با شست پرتابش میکنن (مثه داورای فوتبال)
بعد من 5-6 ساله که بودم صبحا میرفتم از یه سوپری روزنامه میخریدم

بعد یه روز روزنامه رو که گرفتم (اون زمان روزنامه دونه ای 25 تومن بود ) اومدم یه سکه 25 تومنی بدم به فروشنده
بعد با خودم گفتم خب چه اشکالی داره ... منم مث فیلما سکه رو میدم بهش
سکه رو پرت کردم طرفش ... X_X :-"
یارو شاکی شده بود که بچه تو مگه ادب نداری و .... عصبانی اصا

عالی بود اصا :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سارا تعریف میکنه:"یه امتحانی داشتن بعد ظاهرا؛امتحانشون خیلی سخت بوده؛بعد دبیرشون داشته برگه ها رو تصیح میکرده؛دیده اسم یه نفر رو دوتا برگ ــس ! :))
نتیجه اخلاقی : کپی پیس میکنین؛مواظب باشین اسم طرف رو هم کپی پیس نکنین.
 
پاسخ : سوتی‌ها

به دوستم گفتم با تک تک اتم های وجودم ازت متنفرم

برگشته میگه بی سواد بدن آدم توش اتم نیست که . از سلول ساخته شده :|

رسما آبروی تجربی ها رو برد :))

+البته بنده خدا خودش بعدش فهمید چی گفته :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از ناهیـــــــد :
سارا تعریف میکنه:"یه امتحانی داشتن بعد ظاهرا؛امتحانشون خیلی سخت بوده؛بعد دبیرشون داشته برگه ها رو تصیح میکرده؛دیده اسم یه نفر رو دوتا برگ ــس ! :))
نتیجه اخلاقی : کپی پیس میکنین؛مواظب باشین اسم طرف رو هم کپی پیس نکنین.
دقیقا همین اتفاق تو کلاس ما افتاد،دیگه عادت کردیم هنوزم طرفو با اسم اون یکی که اشتباه نوشته بود صداش میکنیم
 
پاسخ : سوتی‌ها

كلاس شلوغ شده بود ماهم ميخواستيم بريم بيرون كلي آدمم ريخته بود تو كلاس بعد يكي جلو راهمون سبز ميشه جلومونو ميگيره منم هلش ميدم از عصبانيت ميگم:باو ولم كن اَه برواونور ديگه بعد يه نگا بش ميندازم ميبينم كيه؟ خانم محترم معاون!
كلـا ازون روز منو دوستان فراري ايم از دست اين. :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اون اولای سال بود
سر کلاس دیفرانسیل معلممون داشت یه سوال برا فصل صفر حل میکرد
مثلا بود ab یه عدد دو رقمی با فلان خاصیت و فلان چیز و اینا، عددو بیابید
منم داشتم طبق معمول bus parking بازی میکردم با گوشی :-"
معلممون گفت a فلان عدده و b هم یه عدده مضرب 6، پس 6 میشه (چون عدد مورد نظر یک رقمی باید میبود با توجه به توضیحاتی که الان دادم پس فقط 6 میشد)
منم حواسم نبود چی هست بحث اصن :-"
یه دفه منم با قیافه متفکرین گفتم خب عاقا 12 هم میشه :-?
معلممون: عجب مرد خریه (خنده حضار =))) آخه ادم خنگ من دارم میگم عدد مضرب 6، یه رقمی هستش، نمیتونه دو رقمی باشه که (باز هم ادامه خنده حضار :)))
نابود شدم اصن :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

خب باید 4تا کتاب دیفرانسیل بخریم بعد مبالغش رو روی برد زدن این شکلی

قلمچی 13500
گاج نقره ای9500
خوشخوان
پیش1 13500
پیش2 14000
الگو.........

بعد من بدو بدو رفتم تو اتاق مشاوره برگشتم باصدای بلند به پشتیبانمون میگم خانوم مگه ما خون تره رنگمون که برای ما هزینه کتاب کمتر از اون کلاسی هاس؟؟؟؟
بعد یهو بچه های اتاق مشاوره وپشتیبان :)) :)) =)) =)) =))
من : :-? چی شده؟؟؟
پشتیبان :بابا اون دوجلده جلد1پیش1 /جلد2پیش2 =)) =))

بچه ها: =)) =))

من :-" :) :)) =))

بعد هم رفته تو هردو تا کلاس گفته بچه ها زینب این سوتی رو داده :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از zeinabt :
خب باید 4تا کتاب دیفرانسیل بخریم بعد مبالغش رو روی برد زدن این شکلی

قلمچی 13500
گاج نقره ای9500
خوشخوان
پیش1 13500
پیش2 14000
الگو.........

بعد من بدو بدو رفتم تو اتاق مشاوره برگشتم باصدای بلند به پشتیبانمون میگم خانوم مگه ما خون تره رنگمون که برای ما هزینه کتاب کمتر از اون کلاسی هاس؟؟؟؟
بعد یهو بچه های اتاق مشاوره وپشتیبان :)) :)) =)) =)) =))
من : :-? چی شده؟؟؟
پشتیبان :بابا اون دوجلده جلد1پیش1 /جلد2پیش2 =)) =))

بچه ها: =)) =))

من :-" :) :)) =))

بعد هم رفته تو هردو تا کلاس گفته بچه ها زینب این سوتی رو داده :|

شما خون تره رنگتون یا خونتون رنگین تره :-/ :-"
قضیه احساس ابرازات زندایی ما شد ک :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب تو برنامه کنکور آسان است ، یه دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران رو آورده بودن،در مورد موفقیت در تحصیل و اینا حرف میزد ،
بعد گفت راز موفقیت یــک چیزه :
اول تلاش و خودباوری
دوم هدف گذاری :))

دانشجوئه خب چ انتظاری دارین ازش :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه صب ساعتای 8 یکی در زد از خواب پریدم رفتم درُ باز کردم نقاش ساختمان بود... بعد اومدم ادامه خواب؛ ساعتای 11 بود گوشی خونه زنگ خورد ازونجایی که نباید تا اون موقع خواب باشم هی گلومو صاف میکردم اونم به صورت کاملا وحشیانه نعره میزدم که معلوم نشه خواب بودم بعد حواسم به این بنده خدا نبود که داره نرده هارو رنگ میزنه یهو چشم افتاد بهش :)) آبروم رفت :-<
 
پاسخ : سوتی‌ها

عاغا واسه تولده دوستم رفته بودیم بیرون و موقع کادو دادن شدو همه کادوهامونو دادیم به جز یکی از بچه ها من در جریان بودم که این دوست ما کادو خریده ولی متعجب شدم چرا نمیده کادوشو وقتی ما کادومونو میدادیم با دقت کامل نیگامون میکردو کلی باکادوها ذوق میکرد بعد نتیجه گرفتم شاید جا گذاشته وکسی چیزی نگفت
موقع رفتن شد این درکیفشو بازکرد پول برداره یه دفه گفت:بـــــــــــــــــبــــــــــــــــــــــــــخشید من کادومو یادم رفت بدم بهت بیا عزیزم...
ما: :O :O :O :O :O :O :O
این دوستمون یکم سوژس کلن
عاشقشم ینی...
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ نماز بود و نماز ظهر رو خونده بودیم .
بعد از نماز ظهر پیش نماز بلند شد و سریع تکبیر الاحرام رو گفت . ما تعجب کردیم چقدر سریع . بعدش همه بلند شدند و سریع ی نفر رفت مکبر بشه . همین که همه اومدن نماز رو وصل کنن معاون پرورشی گفت زحمت نکشین داره نماز نافله رو می خونه (پیش نماز)
نمی دونی چه وضعی شد بعد از این خبر . :( :( :( :( :O :O :O :O
بخونش
 
پاسخ : سوتی‌ها

قبول دارید نصف بچه‌ها، هر چی سوتی دادن نوشتند تا الآن؟
بعد این رو هم طبیعتا قبول دارید که 50 درصد بچه ها، به جای سوتی، چرت و پرت مینویسن.
40 درصد هم دارن جوک هایی رو که قبلا شنیدن مینویسن.
10 درصد مونده که از بین اون، 4 درصدش جالب نیست.
فقط باید به 6 درصد سوتی ها بخندیم.
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس فیزیک داشتیم بحث می کردیم که چهارشنبه ها دو ساعت داریم یا سه ساعت! بعد بحث تموم شد معلممون رفت پای تخته تا مسئله حل کنه بعد به یکی از بچه ها گفت که از روی صورت سوال براش بخونه نوشته بود 400 دوستم که انگار هنوز تو جو بحث قبلی بود خوند چهارشد!!!
ما :)) =)) :O :)) =))
معلممون :D :-" :))
دوستم :D :-/ :)) :-?? :O =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

این ملت دیگه قاطی کردن بخدا......
امروز سوار تاکسی بودم دختره به راننده گفت :اقا هر کجا ممنون باشید من پیاده میشم!!!!
 
Back
بالا