• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

-zarA-

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
833
امتیاز
6,256
نام مرکز سمپاد
هـنرستانمـوטּ
شهر
اصفهــاטּ
دانشگاه
هنر اصفهــاטּ
رشته دانشگاه
طراحی صنعتـی
پاسخ : سوتی‌ها

مـا دبـیرامـون دستـشویـی جـدا دارن

بـعد دستـشوییشون بـزرگـه انـدازه اتـاق خـواب

زیـبا

جـادار

مـطمئن

آب گـرم هـم داره

ورود دانـش آموزان هـم اکـیدان ممـنوعه

بعـد مـنو دوـستام رفـتیم یـه بـازدیـد علمـی ا دستـشویی مـعلما انجـام بـدیم

در همـون لحـظه نـاظممـون ا دستـشویی اومـد بیـرون

مـاهم هـول شـدیم همگـی بـاهم گـفتیم ::

خـانم خـسته نـباشید...چـه خـبرا ؟خـوش گـذشت؟

نـاظممـون الـان مـارو زنـده گـذاشتـه خـیلی ـه
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

یکی ازفامیلامون رفته بوده مشهد، بارون هم میومده اینم چترگرفته بوده دستش
همین جورداشته جایی میرفته دیده خیلیابهش میخندن.. نگامیکنه میبینه چترروبادبرده همینجوردستش توهواست..
 

zahra AB

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
201
امتیاز
2,357
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

واکنش من نسبت به مه امروز صبح:
چرا اینقد هوا ماته؟ ;;)
 

N.H.F

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
163
امتیاز
133
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

بابام اومده صب از خواب بیدارم کنه:
من:الان مشکل شما چیه؟با آرامش توضیح بدین تا سر فرصت بهشون رسیدگی کنم! :-??
 

m.r.jazini

محمدرضا جزینی زاده
ارسال‌ها
181
امتیاز
837
نام مرکز سمپاد
دبیرستان دوره دوم علامه حلی
شهر
بم
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
یبار شیمی
دانشگاه
kmu ( علوم پزشکی کرمان )
رشته دانشگاه
دندون
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز رفته بودیم اردو ی جایی . که کوه داشت .
بعدشم رفتیم کوهنوردی .
یه جایی بود مث آبشار بود ولی آب خیلی نمی داد .
ما رفیتم پایین اونجایی که آب جمع می شد .
یکی از بچه ها محو تماشای آب شده بود .
بعدش از بالا سنگی اومد ار ارتفاع بالا توی آب و آب پخش شد .
بعدش اونی که محو آب شده بود گفت :کدوم سگی سنگ انداخت ؟ :-/ ~X( X-( X-( X-(
بعدش بالای آبشار رو نگاه کرد دید مدیر مدرسه بود که داشت بشش می خندید :) :) :) (لبخند زده بود ) :-[ :-[ :-[

بخونش باحاله
 

Miraneh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
813
امتیاز
3,959
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
اهواز
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : سوتی‌ها

خانوم شيميمون اومده سركلاس داره حضور غياب ميكنه ميخواد بگه سيده آرزو مصدقي ميگه:خب، سپيده آرزو مصدقي...
بعد ميخواد بگه مباركه نور محمد پور ميگه مباركه نور محمد پوش! ما مونده بوديم يعني اين اينقد چشاش چپل چلاق ميبينن؟!؟
بعد داره راجب ذرات زير اتمي ميگه بعد ميگه خب،اين ذرات ريز اتمي بعد ما ميگيم ريز اتمي؟ميگه:نه!زير اتمي! بعد ادامه ميده و ميرسه به يجايي دوباره ميگه الكترون بعنوان يك ذره ريز اتمي ،ما ميگيم:ريز اتمي؟ميگه نه!زير اتمي!ادامه ميده ميره ميگه كه اين ذرات زير اتمي،بعد يكي از بچه ها ميگه خانوم ايندفعه زير اتميه ديگه؟بعد اون ميگه:نه!ريز اتمي!
ما ميخواستيم بريم تو افق محو شيم از دست اين...
 

Noo$hin

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
351
امتیاز
2,462
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

معلم شیمی:
".........،عنصر اسکاندیم،عنصر ژرمانیم،اُسکل گالیم،...."
 

(:TABASSOM:)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,813
امتیاز
41,054
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
TBZ
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

گند زدم ... X_X
کامپیوترو که باز میکنی هر دفعه یه جمله میاره
مامانم کامپیوترو روشن کرده
این جمله اومده که مامانم با صدای بلند برای من میخونه
" وقتی به مهمانی گرگ میروید ، سگ خود را همراه خود ببرید!" :)
مامانم : اگه گفتی منظورش چیه تبسم ؟
من : مثلا داری میری خونه -------- مامانتم با خودت ببر ! :>
مامانم : ;;)
من (پس از افتادن دوزاری) : جیغ کوتاه (البته وای باصدای بلند) : مامان به خدا منظوری نداشتم ^#^ ^#^
مامانم و بابام: ;;) ;;)
من : :-" :-"
البته بعدش بابام : منظورش اینه که همیشه جانب احتیاطو رعایت کنین ! :-w
 

نمیدانم

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
228
امتیاز
1,544
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

خب شاید سوتی نباشه اما امروز ما مرده بودیم ازخنده :D

الان همگی ورزش دارز ونشست رو بخاطر بیارید حالا بجایی اینکه بدن رو جلو بیارید تا چونتون به زانوتون بخوره پاره ها رو بیاری بالا تا جایی که میتونی

خب ما یه نماینده داریم که بسیار پای هست داشتیم در مورد رقص ترکی حرف میزدیم که میتونه مایه لاغری بشه بعد یکی از بچه ها (همون نماینده) دارز کشید روی سکو کلاس و اون عمل بالا رو که گفتم رو داشت انجام میداد و میگفت اینجوری ادم لاغر میشه حالا چون کلاسی اصولا با هم حرف میزنیم هر کی از بچه ها داشت یه چیزی میگفت البته نه درمورد لاغری در مورد کاری که دوستمون داشت انجام میداد :-" ناگهان معلم دیفرانسیل که آقایی بسیار چاقی هستن وارد کلاس شدن همزمان دوست من پاها رو برده بالا وپاهاش به سمت در X_X X_X :-"
بنده خدا معلمه که :-[ :-"
دوستم ^#^ :-[ :-[ :-ss

بچه ها =)) =)) =))
 

zahra AB

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
201
امتیاز
2,357
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب ساعت 1 مامانم اومده چراغ اتاقمو روشن کرده.
من: چرا اینقد آفتابیه؟ :-/
مامانم: آفتاب؟ :-??
 

NT

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
141
امتیاز
1,122
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
NEYSHABUR
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
Amirkabir University of Technology
رشته دانشگاه
computer eng.
پاسخ : سوتی‌ها

حسابان داشتیم من شب قبلش سوالای بسط دوجمله ای رو حل کرده بودم....
ضب ک بابام اومد بیدارم کنه میخواستم بهش بگم: ضب کن دارم ضریبشو حساب میکنم........
 

koko azad

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
108
امتیاز
480
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
گیلان
رشته دانشگاه
معماری
پاسخ : سوتی‌ها

در کلاس شیمی:
پلیمر ... معادل فارسیش میشه بسپارش..ینی بسی پااااره ! :D :))
مونومرم با توجه به معادل فارسیش توضیح داد تازه ! :-"
بماند... :D
 

m@s0ud

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
234
امتیاز
408
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
طهران
مدال المپیاد
ریاضی ؛ کامپیوتر ؛ شیمی (مرحله 1)
پاسخ : سوتی‌ها

اونروزی سر سفره نشسته بودم ، بشقاب افتاد رو پام گفتم : آخ زوقکم :-" :-" :-"
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

یکی ازفامیلامون اومده بود خونمون، این بنده خداهم خیلی اروم صحبت میکنه،تی وی هم همون موقع برنامه داشت،منم مدام عادت دارم کنترل توی دستم باشه.. نمیدونم یهو چی شد که میخواستم صدای تی وی روزیاد کنم گرفتم سمت این بنده خداهه صدااینوزیادکنم!!!!!
 

newfolder16

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
153
امتیاز
379
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

"از شدت اشک دارم گریه می کنم." اصن انقد اشک اومد، گریه ی منم دراومد. :-" (خیر سرم خواستم بگم از شدت خنده)

بعد اصن شما میدونید المپیاد جهانی ریاضی سه روزش روزِ اوله سه روزش روزِ دوم؟ شیش روزُ فشرده کردن. :د (شیش تا سوال در واقع. :-")
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,005
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : سوتی‌ها

آجیم تعریف میکرد...

تو دانشگاه استادشون داشته ی مسئله پای تخته حل میکرده ...بعد هی میگفته حالا اینوبااون جمع میکنیم...حالااینوازاون کم میکنیم...حالااینجوری میشه...حالا....چهارمی یادش نمیاد خودش میگ حالا حالا حالاحالا همه دستاب بالا...بچه هام پایه....ب این عروسودوماد...بگین هزارماشالله...باکف و سوت...!!!!
 

Liese

کاربر.
ارسال‌ها
884
امتیاز
4,434
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
بندرعباس
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر ادبیات:بچه ها فارسی رو پاس بداریم و اینا...

دوسمم جوگیر روی کتاب فارسی به جای فارسی نوش پارسی..

پس از چن دقه ..

دبیر ادبیات:اوکی بچه ها بریم سر درس..

من:فارسی را پاس بداریم دیگ نه؟ :))
 
ارسال‌ها
1,097
امتیاز
6,250
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : سوتی‌ها

اول صبح که رفتیم دنبال مامان بابام ، بعد بابام قشنگ سه چهار بار زل زد تو صورتم نشناختم تا 5 دقیقه داشتم توجیحش میکردم که این منم :))

مامانم که تازه بعدشم باور نمیکرد ، میگف من از پشت شیشه و میله ها دیدمت تو دل گفتم مرتیکه افغانی :)) ، اصَن له لهَم

...

رفیق بابام اومده بیچاره دو تا گوسپند کشته ، آخرش برگشتم میگم خب دیگه کم کم رفع زحمت کنین :D

...

طرف از این خشکه مذهبا اومده دیدن مامان بابام ، با خودش دست دادم ، زنش کنارش بود با اونم دست دادم ، یهو یادم اومده نباید دست میدادم ، دستمو کشیدم ، یک ساعت ملت میخندیدن بم :D
 

amir gh

کاربر فعال
ارسال‌ها
71
امتیاز
3,298
نام مرکز سمپاد
عــلامه حلـــــی
شهر
تهران
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

اینم دیگه آخرین پستا تو ایران
داشتیم ساعت سه شب با قطار میرفتیم راهیان نور بعد مشاورمون شمارشو داده بود به مادر پدر بچه ها که ز بزنن حاله بچه هاشونو بپرسن..
خلاصه ما زنگ زدیم با گوشی ناشناس و گفتیم سلام من پدر فلانی ام. **خواب بد دیدم** میخوام با پسرم حرف بزنم ببینم سالمه یا نه
مشاوره هم کلی اسکل شد و داد گوشیو به اون ما هم گفتیم سلام ای پسرم خوبی...اونم گفت آره و...
حالا مشاوره فکر کرده من پدره اونم و هی برام اس میده که کارشو راه بندازم..
اصن یه وضی!!!
 
بالا