• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

Barium

فـ . بـ .
ارسال‌ها
391
امتیاز
1,519
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قــُم
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
U of T
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی
پاسخ : سوتی‌ها

مامانمو اذیت کرده بودم :-"
بعد از اینکه کلی دعوام کرد و ... بهم گفت تو موجود ترین مزخرف دنیایی! =))
منم که اصلا نمیتونم جلوی خنده مو بگیرم! :D بیچاره مامانم خیلی سعی کرد خودشو از تک و تا نندازه! :D
 

fitmal

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
812
امتیاز
3,333
نام مرکز سمپاد
farzanegan 2
شهر
کرمان (1 ر) - تهران (بقیه)
مدال المپیاد
یه سری مرحله 1 :-" 1 مرحله 2 :-"
پاسخ : سوتی‌ها

چندسال پیش مامانم نمی ذاشت خودم پیاده بیام خونه یه روز دوستم گفت بیا پیاده بیایم منم ب مامانم گفتم کلاسم دیرتر تموم میشه و با اژانس با دوستم میام اول دوستم رفت خونه بعد من راه افتادم سمت خونمون هرچی زنگو میزدم مامانم درو باز نمی کرد !!!! بالاخره بعد مدتی باز کرد من رفتم تو دیدم عصبانیه میگه باچی اومدی منم خیلی مظلومانه گفتم آژانس بعد نگو مامانم ب دوست منگلم! زنگیده بود اونم گفته بود پیاده اومدیم خلاصه مامانم هی سوال می پرسید مثلا چرا اینقدر دیر اومدی من میگفتم آژانس ماشین نداشت یه عالمه سوتی دادم!!!
 

Intelligenz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
466
امتیاز
3,147
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان3
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

سر زنگ شیمی برای دراومدن از بیکاری به پیشنهاد یکی از دوستان میزی اسم فامیل داشتیم بازی میکردیم :-"
بعد یکم که از بازی گذشت اون میزی که تموم کرده بود دوست عزیزمون احساساتی شد بلند داد زد : "استپ استپ "

معلم و بقیه بچه ها : :O
ما : :-" =))
 

فاطمه م.

فاطمه م.
ارسال‌ها
633
امتیاز
4,339
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم خونه ی یکی از دوستای مامانم که خیلی هم باهاشون رودروایسی داشتیم
اسم دوست مامانم دنیز بود
اسم دخترش پانیز
دخترش هم حدودا یک سال و خورده ایش بود
بعد بابام خواست با این کوچولوشون بازی کنه و حرف بزنه گفت:
-عزیزم دنیز بیا بقلم >:D<
بعد این بچه عکس العملی نشون نداد...
-دنیز، گلم بیا یه بوس بده به من *-: >:D<
بعد این بچه هه بازم عکس العملی نشون نداد...
حالا منو مامانم هی چشم و ابرو میریم برای بابام که دنیز اسم بچه هه نیست.... #-o :-"
بعد بابام هم متوجه نمیشد و هی ادامه میداد... :-"
-دنیز جونم چرا نمیای بشینی پیش من؟ x:
بعد امین، همسر دنیز هم دیگه کم کم داشت قاطی میکرد...
نگاش میکردی صورتش سرخ شده بود... :))
یه دفعه برگشت گفت، ببخشید آقا، دنیز اسم همسرم هست، اسم دخترمون پانیزه :|
بعد بابام گفت: ا؟ :-" آها ببخشید من فکر کردم برعکسه اینه که میگید :-" :-[
مامانم: :-"
من: =))
دنیز و همسرش: :| :))
پانیز: :-?
 

ali jahangiri

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,090
امتیاز
8,421
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
قم
مدال المپیاد
طلای المپیاد دانشجویی -مکانیک
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ خونه خورد . اف اف رو برداشتم گفتم کیه ؟ کسی جواب نداد .
یه بار دیگه خورد . گفتم کیه ؟ بازم کسی جواب نداد
یهو تلفن خونه زنگ ، برداشتم داد زدم : کیه ؟
یارو کــُــپ کرد ، گوشی رو قطع کرد :D
 

شاكسول

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
590
امتیاز
3,498
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اصفهان - تبريز
دانشگاه
علوم پزشکی شهرکرد
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

بعله اين پادكست عيدانه ك معرف حضورتون هست! :-"
بنده ميخواستم وويس بدم توش گذاشتم ضبط شه و اينا و شرو كردم ب توصيف صحنه! :-"
سلام من پريا هستم الان دارم صبونه ميخورم تنهايي و همزمان دارم وويس ميدم!(به به! :-")
ايشون آقاي نون اوشون آقاي پنير دارم ميخورمشون! :-" ا! X_X چيز يني قراره بخورمشون! :-" ن ن بابا اصن نميخورم من بمونه واسه خودتون! :-" :))
و اينچنين شد ك منصرف شدم از وويس دادن كلا! :-"
 

Nightiingle

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
161
امتیاز
886
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

يكي از بچه هاي رياضي: "بچه ها عروق كجاست؟ تو گردنه؟ :-/"
:O :))


اول دبستان معلمم ازم پرسيده بود بابات چي كاره ست، منم گفته بودم مكانيكه. :-" چيه خوب فكر ميكردم مكانيك و مهندس مكانيك يكين. :-"
 

h.mahmoodzadeh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
152
امتیاز
865
نام مرکز سمپاد
allameh tabatabaii high school of bonab
شهر
bonab
مدال المپیاد
فیزیک
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم دفتر میگم اغا یه ماژیک میدین میگه واسه چی؟
میگم : میخوایم واسه بچه ها سیبیل بکشیم میگه باشه وردار اما زود بیار بذار سرجاش
فردا رفتم میگم اغا ماژیک میدین میگه : واسه چی؟
میگم: تاریخ امتحانات تغییر کرده اونا رو مینویسم .
میگه ما واسه این بچه بازیا ماژیک نمیدیم!!! :O :O :O :O
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,373
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : سوتی‌ها

زمین شناسی عالیه!...عالی
یعنی میخندیم سر این کلاس!
از شاهکار های امروز!

و کاملا دمای فوق العاده گرمی پیدا میکنه!
و باعث موجود این سنگ میشه(مقصود باعث ب وجود آمدن این سنگ شدن بوده!)
و البته این تغییرات ها!

و البت ما امروز یقین حاصل کردیم ریاضیش 20 بوده :-"برای یکی از دوستان محاسبه ی نمره ی برگه اش ب این صورت بود
"19/2=9.75"
:| :))
 

niloufar joon

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
208
امتیاز
1,716
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یکــــ
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

سر زنگ ریاضی بود و معلممون هم مَرده.اومد تو کلاس و گفت که عیدتون چجوری بود و اینا

بغل‌دستیم : دوتا پسرخاله‌های دوقلوم به دنیا اومدن که اسمشون بهنود و بهیار ـه.خیلی گوگولن.من هی باهاشون بازی می‌کردم و .... هی

هم مجبور بودم بهشون شیر بدم ;;)

بچه‌ها : =)) X_X =))

آقای بـ.... : :-" =))

بغل‌دستیم منظورش این بود که با شیشه بهشون شیر میده و بعد از اینکه خنده ما و آقای بـ..... رو دید تازه فهمید چه حرفی زده

بغل‌دستی : :-[ :-" X_X
 

ROZHIN kocholoo

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
286
امتیاز
1,043
شهر
کرج
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

امروز عصر منو پتو(کادوم) الی رفتیم حیاط این پت بدبختو انقد اینور اونور انداختیم شلوارش داشت از تنش در میومد
الی: شلوار پتو بکش پایین داره می ره بالا
من: :O ها؟!
=))
 

parimero

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
567
امتیاز
1,791
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

معلم از دست بچه ها عصبانی و خشمگین شده بود و داشت فحش میداد یک دفعه گفت : من چقد احمقم X-( X-( X-( X-(
من در حالی که داشتم نقاشی میکشیدم گفتم خیلی :))) (بلند و رسا و با صدای صاف اونم در سکوت مطلق کلاس)
معلم : L-: L-: L-: :-w :-w :-w :-w X-( X-( X-( X-(
بچه ها : =)) =)) =)) =))
من : :| :| :| :|
----------------------------
سر کلاس آقای اسلامی بودیم که یهو یکی از بچه ها میخواست با دوستش شیما بره بیرون کلاس
دستش رو بلند کرد و گفت : آقای اسلامی میشه من با شما برم بیرون ؟
آقای اسلامی : :-\
بچه ها : :)) :)) =)) =)) =))
---------------------------
یکی از دوستمون تو خیابون پرسید خانوم شما متاهلید : گفت نه خانوم من دانش آموزم :-"
دوست عزیز دیگری هم در ادامه گفتن قبل از این که دانش آموز بشی متاهل بودی؟ :D
دوستم : L-: L-: L-: L-:
خانومه : <D= <D= <D=
ما : :)) :)) =)) =)) =))
---------------------------
 

yesampadi

کاربر فعال
ارسال‌ها
67
امتیاز
396
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
دانشگاه
سراسری یزد
رشته دانشگاه
برق..
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی خواهرم: :D
رفته دانشگاه بعد با دوستش رفتن تو آزمایشگاه دو تا از آقایون کلاسشونم بودن! هنوز منتظر استاد بودن یهو گوشی خواهرم قاطی میکنه از تو جیبش صدای بلند "بریباااخ" میادو شروع میکنه به خوندن با صدای بلند :D! خواهرمم نمیدونسته باید چیکار کنه سریع میره بیرون!


یکی دیگه!
دیشب خونه عمم بودیم بعد دختر عمم میخواس بره دستشویی دوست نداشت همه بفهمن واسه همین سریع رفت تو حیاط که نامحسوس بره!
تا این رفت تو حیاط منم از همه جا بی خبر :-s دویدم بیرون دیدم یکی از پسر عمه هام هم توی حیاطه! قیافه ی ناراحتشو دیدم :-< هنوز نفهمیده بودم چه خبره داد زدم مهسا کجا؟مهسا کجا؟ دیدم روشو کرد بهم میخواست منو بکشه آروم گفت دستشویی :-w منم در این حالت ;))
حالا بعد اینا داداشم اومده کنارمون بلند میگه مهسا خواهش میکنم بذار اول من برم بعد تو برو خوب؟خواهش میکم [-o<
این بدبخت نزدیک بود به گریه بیفته :D
پسر عمه ی بدبختم سریع صحنه رو ترک کرد :D
 

h.f

جــــــــــــلاد لـــــاغر :>
ارسال‌ها
863
امتیاز
4,768
نام مرکز سمپاد
F1 TEH
شهر
چه فرقی میکنه کجای دنیام
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید بهشتی
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سرزنگ دینی بحث محرم و نامحرم رو داشتیم میخوندیم همهمه بود معلمم داشت واسه خودش حرف میزد یکی از بچه ها سعی میکرد به حرفاش گوش بده ولی درست حالیش نبود معلم چی میگه بعد یه دفعه داد زد گفت : خانوم یعنی میشه من به یکی محرم باشم ولی اون به من نامحرم باشه ؟! ما رو میگی =)) اون :-/ معلممون :-?
 

shinymoon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
291
امتیاز
2,673
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
tbriiizzzz
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
دانشگاه تبریز
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات انگلیسی
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم با بچه ها حرف میزدیم پچ و پچ فک کنم از اول زنگ تا اخرش!!! :D
یهو معلم برگشت به من گفته مگه تو غیرت نداری؟؟؟ :-w
من:عه خانم یعنی چی چه ربطی داره؟؟ :-"
معلم:مثلا نماینده ای باید ساکت کنی همه رو الان گروه تشکیل دادین هشت نفره دارین میحرفین؟؟ X-(
من:خیلی خب خانم چیزی نشده که حالا!! :|
بعد هممون ساکت شدیم معلمم داریم چپ نگاش میکنیم!!
به جان خودم یهو اومد پاشد تن تن طرف ما رنگمون مث گچ شده بود دیدیم برگشته میگه ناراحت شدین؟؟ :|
ما: :D نه خانم!!
سکته کردیما!!!!
 

N.Y.M

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
523
امتیاز
3,789
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
TEH
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دوستان سر کلاس با ی دبیر مرد اشاره کردن به کوله پشتیشون که دفترشون این توئه ینی فرمودن
چیز تو چیزمه L-: :-"
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کیلوگیرم :D
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

معاون پژوهشی هنگام تقدیر و تشکر روی سن :
جای در لیگ A خانوم فلانی گفت => :خانوم لیگ A :D
 

MehrnaZz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,035
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
مرحله 1 ریاضی
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : سوتی‌ها

معلم فیزیکمون داشت شکست نورای متفاوتو توضیح میداد,رسید به رنگ قرمز,داشت با قرمز مینوشت.

ما ته کلاس نشسته بودیم,بعد دوستم میگه:آقا ببخشید میشه بارنگ قرمز ننویسین؟ما هیچی نمی بینیم :|
دبیرمون:آفرین!نور قرمز بیشتره سرعتش!احسنت آفرین! P:>

ما: =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
الهه:نه منظورم اینه که با رنگ قرمز ننویسین! =)) =))
دبیرمون:آهان! :-[ :)) :)) :))


+این بار دبیر ریاضی مون:روش خوارزمی رو بلدین؟
ریحانه:آره ما طرح دادیم,اول درسطح استانی بررسی میشه,اگه قبول شه میره کشوری,تا 19اردیبهشت هم واسه ارسالشون فرصت داریم به جشنواره خوارزمی! ;;)
دبیرمون: :)) :)) :)) نه بابا!میگم روش خوارزمی واسه حل درجه دو رو بلدین یا نه؟
ما: :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ =)) =)) =)) =)) =))
دبیرمون: ;)) ;)) :)) :))


+ :D
 
ارسال‌ها
2,289
امتیاز
63,008
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

حدودا 4 ابتدائی بودم . یه شب یکی از فامیلامون اومدن خونمون . به ترتیب اسمشون اینه :
خانوم خونه : زیبا
آقای خونه : سعید
برادر اول : خسرو
برادر دوم : عماد
خواهر : دیبا

بعد این دیبا از من کوچیکتر بود . اون شب هعی اصرار میکردم بهش بیا بریم تو اتاقم بازی کنیم . این نمیومد ! یهو دیگه عصبانی شدم ؛ بلند داد زدم : واقعا که خری زیبا ! منو باش چقدر بهت التماس کردم :D دیبای خر ِ گوسفند ! :-"

زیبا خانوم : :| :|
دیبا : :-" :-?
من : :D :D
مامان و بابام : :-w L-: :-کتک آخر شب ! :))

***********

با دوستم تو اتوبوس نشسته بودیم :
من : فاطمه اون روز خانوم ... چیز ... اسم معلم آمادگیمون کیه !؟ ( کیه سوتی اول !!)
فاطمه : خانوم آمادگی :-"
من : اسمش بابا ! لقبش که نع ! :D
فاطمه : بیا اسم معلما رو بگیم یادمون میاد ! ولی فکر کنم توش قهرمان داشت ! :-?
من : زاده ، نیان ، پور ، ی ... اینا نبود آخرش ؟! :D
فاطمه : :| بیخیال ! مغزمون نمیکشه !! :))

الانم از دوستم پرسیدم فهمیدم اصلا قهرمان نداشت تو فامیلیش !! :))

***********

داشتم میگفتم " پوری کوری " !! لقب یکی از دوستانه ! بعد خواستم ببینم اگه جای پوری ، پونه استفاده کنم جور در میاد ! :-" بعد خب طبیعتا جای " ر" , " ن " قرار میگیره دیگه !! :)) :-" بلند هم گفتم اینو !! :D :)) :-"
 
بالا