• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

فاطمه م.

فاطمه م.
ارسال‌ها
633
امتیاز
4,339
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

سر زنگ زبان معلم درس داده بعد به یکی از دانش آموزا میگه خب حالا یه جمله ی مجهول بساز برای آینده
دانش آموزه:

Ali will be born next year
معلم: از کجا میدونی؟ حالا از کجا معلوم پسر بشه که از الان اسم انتخاب کردی؟ :D
 

Daimon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
323
امتیاز
859
نام مرکز سمپاد
helli 4.تا چشه یکیم دراد اینومیذارم:x
شهر
اونجایی ک مردمش نمیخوابنو همیشه زندگی درجریانه
مدال المپیاد
شیمیو زیست بود.بد شد زیست...برای ادبی اسم نوشتم آخرم سر جل3 نرفتم...یهو دیدم قبول شدم!!
دانشگاه
فقط HarVard
رشته دانشگاه
شناختوساخت سس مایونز(داریم)
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال منو یکی از بچهای فامیل داشتیم همین جوری از بیکاری تلویزیون نیگا میکردیم.تو تلوزیون اتاقش درهم بسته.جمعه بود ساعت حدودا12 ظهر شبکه5 داشتن با یه حاج آقایی راجع به مسائل جنسی صحبت میکردن:
حاج آقا:بچه هارو از وقتی که کوچین باید آموزش داد که وارد اتاق پدرو مادرشون نشن.
من با خنده به بچه فامیل:خب اومدیمو دستشویی داشت بچهه.بدبخت باید بترکه؟؟
حاج آقا10ثانیه بعد:اگرم بچه دستشویی داشت باید بهش یاد بدیم در بزنه.
چند دقیقه بعد
حاج آقا:بچه ها بزرگتر میشن کنجکاوی میکنن.
من همون لحظه:فوضولی میکنن.
حاج آقا1ثانیه بعد:میشه گفت فوضولی میکنن.
بعد
حاج آقا:باید این چیزارو پدرا به پسراو مادراهم به دختراشون بگن.
من:اکثرشون خجالت میکشن.تازه خودشونم حرفه ای ترن.
حاج آقا:با این حال که اکثرشون خجالت میکشن.از اون طرفم کم کم مهارت بچها داره از طریق ماهواره و مدرسه و دوستاشون میره بالا.
هنگ کرده بودم چه جوری جوابمو انقدر سریع میده.اصن چجوری میشنوه.حالا سوتیش بعدشه
بعد از چن دقیقه مامانو باباهامون اومدن با دختر داییم جلوی در وایسادنو حسابی اینطورین: L-: L-:
بعد بچه فامیل به مامانش:مامان بیا ببین یارو داره یه چیزایی میگه که تا حالا بهم یاد نداده بودی...
مادر بچه فامیل: X-( X-( X-(
ما: =)) =)) =))
 
ارسال‌ها
1,097
امتیاز
6,250
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : سوتی‌ها

ما یه خاله داریم که کلا تو خاندان معروفه به این که هی حس میکنه دختراش دارن میترشن بعد سوم مامانبزرگم بود تهش داشتیم جمع میکردیم بریم یکی از دختراش اومد شمعدوناشونو برداره من اومدم یه چیزی پرونده باشم گفتم ایشالا برا عروسیت

دختر خالم : باشه علی آقا گرفتم دستت درد نکنه :|

من : X_X بابا به خدا منظورم این بود چقد قشنگن منظوری نداشتم به مولا

دختر خالم : شمعدونیا مشکی مخصوص مجلس ختم قشنگه دیگه ؟

:-"

....................

اومده بودن پرسه یکی اومد مثلن ما رو تحویل بگیره گف آقا خلاصه خدا صبر بده و غم آخرتون باشه و این حرفا منم یهو جوگیر ممنون که تشریف آوردین ایشالا برا مادرتون جبران کنیم

فقط در این حد میدونم به عزا دار بودن یا جوونیم رحم کرد

....................

بعد عمری این پسر خاله/دایی دختر خاله/دایی هام که اکثرنم دو برابر سن منو دارن ته تغاری خاندان به قول خودشون گیر آوردن و داشتن مثلا اذیت میکردن که آره دوس دخترت کو پاچه شلوارتو بده بالا و موهاتو درس کن و این حرفا یهو پسر داییم یه چی گف من نمیدونم چرا از خود بی خود شدم یهو جلو همه وسط پرسه شرو کردم که بابا به خدا خوشکل نبود ازش خوشم نمیومد چرا نمیفهمین

جدا الان که فک میکنم خوب شد همه آشپز خودنه بودیم :-"

.....................

امروز داشتیم با مهران در مورد خانواده جدیدمون بحث میکردیم گفتم که این دفه کلا با نا آشنا ها میخوام خانواده تشکیل بدم آشنا شم بیا برا من زن پیدا کن

یکیو گف برگشتم گفتم بابا این کجاش نا آشناس

مهران : هیچ جاش

من : :D :)) :))

مهران : چرا میخندی ؟

من : که کجاش نا ‌‌‌‌‌‌آشناس ؟ نه همه جاش آشناس :-"

.......................

با امیر می چتیدم سر خودکشیو اینا بود یه لحظه چشامو بستمو به حرفام فک میکردم یهو دیدم دارم خفه میشم تو یه لحظه به جایی رسیدم که تو دلم میگفتم خدایا ... خوردم

یهو یادم اومد دهنمو بستم یادم رفته نفس نمیکشم آقا ما رو میگی تو اون وضعیت تا یه ساعت داشتم تختمو چنگ میزدم
 

سیزیف

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
757
امتیاز
1,740
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

دیروزبرای یکی ازبچه هامون که نتونسته بودمقاله بفرسته درعرض نیم ساعت سرهم کردم و فرستادم یه مقاله پیشنهادی داشت بعد یه قسمتایی شویادم رفته بود پاک کنم همینطوری فرستاده شد X_X
در بخش مقدمه ابتد5ا بايد كليات موضوع پژوهش عنوان شود. سپس تاريخچه‌اي از كارهاي مشابه انجام شده به همراه ويژگيهاي هر يك بيان شود. در ادامه مقدمه‌اي از تلاش انجام گرفته در مقاله براي حل كاستي‌هاي موجود ذكر شود.
مقدمه داراي شماره 1 است و براي نوشتن عنوانِ بخش مقدمه از سبك Heading 1 استفاده كنيد.
1-11- ويژگي¬هاي مطالب اصلي
پس از بخش مقدمه بايد مطالب اصلي مقاله طي چند بخش نوشته شود. اين بخش-ها بايد شامل تعريفبه مفاهيم اوليه مورد نياز، طرح مسأله، و راه‌حل پيشنهادي باشند. در نوشتن مطالب اصلي مقاله دقت شود كه تنها به موضوع اصلي مقاله پرداخته شود تا ذهن خواننده از انحراف به سمت مطالب جانبي مصون بماند. همچنين سعي شود مطالب اصلي مقاله بصورت سلسله مراتبي و زنجيروار به هم مربوط باشند.
بخش¬هاي مطالب اصلي مقاله از شماره 2 شروع مي‌شوند. بخش¬هاي بعدي نيز به ترتيب شماره¬گذاري مي‌شوند. براي نوشتن عنوان بخشهاي اصلي از سبك Heading 1 استفاده كنيد.
1-12- ويژگي¬هاي نتيجه
در بخش نتيجه، نكات مهم انجام شده در كار بصورت خلاصه مرور و نتايج به دست آمده توضيح داده شوند.. هرگز عين مطالب چكيده را در اين بخش تكرار نكنيد. نتيجه مي‏‌تواند به کاربردهاي پژوهش انجام شده اشاره کند؛ نکات مبهم و قابل پژوهش جديد را مطرح کند؛ ويا گسترش موضوع بحث را به زمينه‏‌هاي ديگر پيشنهاد دهد.
فک کنم وقتی داورااینو بخونن اینطوری میشن =))
دیشب =))خواب میدیدم نگارمسواک سبزمو برداشته تهدید میکنه نگو این بوده :-"
 

m.f.a

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
822
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
کرمان
دانشگاه
ایشالا شریف یا تهران
پاسخ : سوتی‌ها

من اومدم بگم باد نون هاروبادنبره
گفتم نون بادهارونبره:-D
 

hamidreza96

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
513
امتیاز
5,056
نام مرکز سمپاد
× هاشمی نژاد II
شهر
× مشهد
مدال المپیاد
× نوچ ، جوونیام میخواستم برم شیمی پشیمون شدم
دانشگاه
× هرجا خدا بخواد
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از ⚜ Fireball.II ⚜ :
زمان : زنگ جغرافی ، امت جغرافی
مکان : گوشه کلاس
جواب یکی از سوالا میشه جاده ی هراز
شخص a گوشه کلاس نشسته جواب جاده ی هراز عه به لطف خط قشنگشون شخص b جاده ی هزار میخونه - و منطق عالی شخص b -
تو برگش مینویسه جاده ی هزار
شخص c کنار ب نشسته ازش میپرسه ج سوال چی میشه
فرد ب ج میده و فرد c سبزوار میشنوه

# دو تا دیه تقلب میکردن نمیدونم چیا در می آوردن
کلاسه داریم ؟:)):|

خداییش بدخط نوشته بود من هزار خوندم

ما از دستی اینجوری کردیم ضایع نشه که تقلب شده :D

اینکه چیزی نیست ، تو همون امتحان شخص a اومده بود از تو کتاب تقلب کنه به جای هلند ، قسمت هندو نوشته بود :))
 

baseri

F@|-|!mEh
ارسال‌ها
2,821
امتیاز
6,850
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نانو
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
پاسخ : سوتی‌ها

این تیکه تو کلاه قرمزی هست میگه : کلاه قرمزی هوووووووووووووووووووووووووی

و اینکه جدیدا معصومه رو صدا میکنم میگم : داالی =))

امروز تو کارگاه سحر و عاطفه داشتن ارائه میدادن ( میز بغلی من بودن ) حواسم نبود بازدید کننده تو غرفه س

معصومه اومد تو غرفه یهویی گفتم:

معصومه هوووووووووووووووووووووووووووی ( برگشت نگاه م کرد ) دالی =P~
 

(:TABASSOM:)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,813
امتیاز
41,054
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
TBZ
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

سر امتحان زیست :
سوال بدین شکل بود :
نوع تنفس هر یک از موجودات زیر را مشخص کنید :
راکن : ..... منم نوشتم دستگاه تنفسی :-[ (آخه کسی نیست به من بگه مثلا ماهی با شیشه شیر تنفس می کنه ؟) :-/
 

tara 20

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
180
امتیاز
1,336
شهر
کرمانشاه
پاسخ : سوتی‌ها

معلم جغرافیمون اصن خدای اعتماد به نفسه:
اومده میگه: بچه ها واقعن من بعضیا از پسرا ی الانو تو خیابون میبینم چَندِشم میشه ..اینا بمیرنم من باهاشون رابطه برقرار نمیکنم
ما: :O :O
ما در دلِ خودمان: :)) :))
 

N.Y.M

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
523
امتیاز
3,789
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
TEH
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها


ما ی دبیر فیزیک داریم وقتی میخواد ببینه بچه ها تو چرتن یا نه از وسط جزوه گفتنش ی کم چرت و پرت میگه ببینه حواسا جمعه مثن در رابطه با
فشار جای ظروف به هم پیوسته گفت ظروف تقلون ما هم خواب زنگ اخر نوشتیم تفلون بعد که فهمیدیم سر کار بودیم و اینا یکی از دوستام اومد بگه ببخشید اقای عسگری میگه بببخشید اقای تفلون :D ؟؟؟؟؟؟؟؟ :))از کجا اورده نمیدونم
 

Majids

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
327
امتیاز
2,711
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

برف اومده بود وحشتناک، 1ساعت سوار اتوبوس تو ترافیک بودیم هنوز یه ایستگاهم رد نشده بود ما ها همه خیس و یخ زده و گشنه
رفتیم به راننده گفتیم درو باز کنه بریم سوار مترو شیم (اونور خیابون ایستگاه مترو بود)
بعد اتوبوس تو خط ویژه بود، نرده داشت نمیشد از روش رد شد، گفتیم خوب میریم اون سمت دیگه خیابون بعد از زیرگذر مترو برمیگردیم این سمت
خلاصه رفتیم همه منتظر که مترو بیاد و اینا، همه حوصلمون سر رفته بود، آماده بودیم برسیم خونه ولو شیم
کلی واستادیم یه مترو اومد خوشحال و اینا داشتیم سوار میشدیم، یهو یکی از بچه ها گفت: خاک تو سرمون ما الان اونور خیابونیم! برنگشتیم اونور! :))
هیچی دیگه باز برگشتیم اونور دوباره کارت زدیم و 10دقیقه واستادیم مترو بیاد... :-"
شانس آوردیم فقط فهمیدیم، وگرنه مثلا یهو سر از حرم درمیاوردیم... :-"
 

Shery

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
328
امتیاز
4,748
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجـنورد
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : سوتی‌ها

ما رو پارسال مدرسه ميخواست ببره مشهد!
دوستم اومده ميگه بچه ها بچه ها بچه ها بچه ها(با ذوق فراوون 8->)
ما ها:چيه؟چي شده؟
دوستم:ميدونين قراره کجا بخوابيم؟؟؟؟ B-)
ما: نه کجا؟ :-/
دوستم: قراره ما رو ببرن فرزانگانه پسرونه بخوابيم 8->
من در وهله ي اول =))
دوستم:؟؟؟
من:يعني واقعاااا تو نميدونيييي به تيزهوشان دخترانه ميگن فرزانگان!!!! پسرانش اسم داره ها :D
فرزانگان پسرونه چيه ديگه :D :))
همه: =))
دوستم: L-:
چنين دوستان نخبه و با استعدادي داريم ما!
 

cristiano

thisisajjad
ارسال‌ها
650
امتیاز
4,374
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

=((چارشنبه ژنگ چارم واستادم ک با بابام برم خونه گفتم پ بزار یکم با دوستام فوتبال بازی کنم
بابامم برداشته بود از بالا ازم فیلم گرفته بود >:p
منم ک مث همیشه ب سبک کریستینو کارمو انجام مدادم اصن نفهمیدم :-"
رفتیم تو ماشین یه هو بابام شروع کدذ ب دعوا کردنم!!! X-(
این کیه تو بدا خودت الگو انتخاب کردی؟؟اینقد بدم میاد ازش X-( X-( X-(
بعد منم ک کپ کرده بودم اینجوری بودم::: :-" :-" :-"
بعد منم شروع کردم ب دفا /m\
بعد بابام میگه:: همونجوری را میری ..آستیناتو همونجوری بالا میدی..ضربه آزادات ..کلا حرکاتت دست و بدنت مث همونه ^#^
منم میگم پدر من بیخیال..من فوتبالو دوس دارم و الگو فوتبالیمم اینه
بعد باز بابام شروع کرده ک درسات چی؟؟ L-:
منم باز میگم این آزمونایی ک دادمو ک خوب بود رتبه ام /m\ پرسشای شفاهیم همه اش خوب بودم /m\ /m\
بعد بابام یه هوو بحثو عوض کرد!!
منم ک ااز خدا خواسته هی اینجوری میشدم: :D
 

kasandan s

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
340
امتیاز
1,871
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
دانشگاه
پردیس فرهنگیان مشهد
رشته دانشگاه
علوم تربیتی
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب برقا رفته بود.... بعد بابام از بیرون اومده میگه شارژر گوشیم کجاست بزنم شارژ بشه روشن کنم چراغشو خونه روشن بشه....
بعد ما: :)) =)) =))
 

niki123

کاربر فعال
ارسال‌ها
54
امتیاز
184
نام مرکز سمپاد
frz 2
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

اونروز فوتبال بازی میکنیم من شوت میکنم از 1 متری صورت مامان دوستم میگذره حالا داره نگام میکنه
من :سلام خوبم مرسی
مامان دوستم: :-/
ینی چیزه:مامانم سلام میرسونن
فک کنم مامانش به عقلم شک کرد
 

nasrin.z

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
428
امتیاز
1,446
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قوچان
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی( گرایش جداسازی)
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز دوست مامانم اومده دم در
من آیفونو ور داشتم میگم : بله؟؟
میگه : سلام نسرین بگو مامانت بیاد دم در :-"
من : باشه یه لحظه گوشی :D
 

zahra-E

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
1,452
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
داروسازی
تلگرام
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستم ازخط واحدپیاده بشم همینجوردست کردم توی کیف پولم ی کارتیوبرداشتم حالاهرچی میزنم روی دستگاه درست نمیشه ازخانم بغلیم پرسیدم خرابه گفت نه اونی ک دستتونه کارت اتوبوس نیست
:-/ :-/ :-/ :-/
نگاش کردم دیدم بععععععله دارم کارت عابربانکومیزنم رودستگاه :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
دیگه خجالت کشیدم
کارت زدم رفتم پایین
 

afsoongar

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
6
امتیاز
17
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

اول راهنمایی که بودم یه روز به جای معلم پرورشیمون یه معلمی که به بداخلاقی شهرت داشت اومد سر کلاسمون.منم خیلی از این خانم حساب می بردم.خلاصه مثل یه خانم موقر سر کلاسش نشسته بودم که منو برای آوردن گچ فرستاد بیرون از کلاس.منم که می خواستم نهایت ادبمو نشون بدم موقع بیرون رفتن اول در زدم بعد رفتم بیرون. :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
حالا مونده بودم چجوری برگردم سرکلاس.سر دو راهی بودم که در بزنم یا نه؟ :-?
 

شبنم...

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
247
امتیاز
1,309
نام مرکز سمپاد
فرزانگان(مادر)
شهر
سیرجان
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار همه خیلی خوشگل نشسته بودیم با خانواده داشتیم تلویزیون نگا میکردیم
یهویی بابام برگشت به ساعت نگا کرد گفت اوه اوه کنترلو بدین بزنم 20:30
منم با کلی ذوق :اره بابا بدو بزن ولی باید با اون کنترل بزنی
خواهر شماره1: 20:30 که جمعه ها نمیذاره
خواهر شماره 2: بعدشم 20:30 رو مگه ساعت 19:30 میذاره؟
یک از یک باهوش تریم
حال کنید
 
بالا