• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

kasandan s

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
340
امتیاز
1,871
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
دانشگاه
پردیس فرهنگیان مشهد
رشته دانشگاه
علوم تربیتی
پاسخ : سوتی‌ها

معلم داشت ازم ادبیات میپرسید.میخواستم بگم پند واندرز های زیادی را داراست....گفتم پندرز های.... :D
 

ali.mashi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,246
امتیاز
8,840
نام مرکز سمپاد
هاشمــــ II
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

سوتي بسر عمم.
نشستيم تو خونه بركشته به باباش ميكه: بابا اكه ميري بيرون سر راه يه نخ كباب هم واسم بيار قربون دستت!
 

salamak

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
743
امتیاز
2,529
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين 1
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
المپياد زيست
دانشگاه
علوم پزشکی اصفهان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

ديشب داشتم دفترچه خاطراتمو ميخوندم يه جا يه سوتي باحال معلممون داده بود گفتم بگم فيض ببريد.....
معلم رياضي سر كلاس داشت گراد و اينارو درس ميداد....
بعد گف گراد براي دريا توردي و اينا استفاده ميشه نميدونم چه كاربرد هاي ديگه اي ممكنه داشته باشه... :-/
يكي از دوستان- خانوم براي ابياري گياهان دريايي هم استفاده ميشه!!! :D
- جدي؟نميدونستم! :-/(جدي داشت ميگف!!)
-بله! :-"
ما- :)) =)) :)) =))
معلم ميفهمد- :Dمن ميدونستم ميخواسم ببينم تو چي ميگي! :-"

نتيجه گيري==> خواندن دفترچه خاطرات منجر به يافتن مطلب براي سمپاديا ميشود!!!
 

esfrwms

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,325
امتیاز
19,283
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
NSU
رشته دانشگاه
General medicine
پاسخ : سوتی‌ها

سوتي دبير جبرمدرسمون :

خب بچه ها تمريناي فصل يكو بايد حل كنيم خانوماي محترم دختراي عزيز فصل يك ميگم منظورم فصل 3 هست!!!

دوستم: در نتيجه 3=1

كلاس ریاضیا به زور داشت خنده شو نگه ميداشت
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,373
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : سوتی‌ها

تو جاده چالوس تو ماشین نشستیم...
پوریا:چقدر کوهه قشنگه...
خواهر(با نگاه به منظره ی کوه):آره...واقعا"فتبارک الله احسن الخالقین" 8->
پوریا: =)) =))...خواهر عزیز اون مال آفرینش انسان بودا =)) :O
خواهر: :-"
 

kasandan s

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
340
امتیاز
1,871
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
دانشگاه
پردیس فرهنگیان مشهد
رشته دانشگاه
علوم تربیتی
پاسخ : سوتی‌ها

نشستیم توی حیاط مدرسه یکی از بچه ها میگه : راستی عاطفه دیشب خوابتو دیدم.روی یه کوه پر برف داشتیم یورتمه سواری می کردیم
ما::O :O :Oیورتمه سواری؟؟؟ها؟؟؟چی میگی؟
دوستم:ببخشید منظورم سورتمه سواری بود!!! :)) =))
 

anahita

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
79
امتیاز
264
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
شيراز
پاسخ : سوتی‌ها

یه سوتی بد دادم امروز ..سر جلسه المپیاد ادبی گوشیم تو جیبم بود بعد یادم رفته بود بذارم رو سایلنت
زبع ساعت بعد از شروع آزمون یادم اومد :-ss بعد این رو آلارم بود واسه ساعت 3 X_X
منم 3 نشده برگمو دادم بلند شدم وگرنه با مراقبی که ما داشتیم X_X #S-:
 

Sampadik

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,666
امتیاز
7,041
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تــهران
پاسخ : سوتی‌ها

وااي تو تاكسي بودم بعد داشتم آهنگ گوش ميدادم يهو رسيديم!
بعد هول شدم
اومدم بگم "چقد بدم خدمتتون؟"
گفتم " چقد لطف كنم؟"
:)) :)) :(( :|
بعد اومدم درستشش كنم گفتم " نه.. يعني چقد لطف كردين.. :-" "
 

Toobiii

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
940
امتیاز
6,151
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
تهران
مدال المپیاد
شیمی
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

تو آسانسور وایسادیم بابام میگه:"بزن کانال 1"
ما : ":-/ مگه اینجا تلویزیون هست?! :-? "
بابام:" :-" منظورم طبقه ی 1 بود :D "
 

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

همین الـــــــــــــــــــان یه سوتی دادم!
توتاپیک جفت گیری همستر یکی نوشته بود همستر من 16 تا بچه زایید!
من خوندم:همسر من..... :)) :)) :)) :)) :))
ای نویسنده متن خواسی منو بزن اصن!
 

tezar

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
633
امتیاز
5,344
نام مرکز سمپاد
فرزانگان6 سابق
شهر
تهران
دانشگاه
امـیـرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی بـرق
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم گفت بهم زنگ بزن یه سوالو توضیح بده،زنگ زدم گوشیش یه ساعته دارم سوال رو توضیح میدم اونم هی میگه خب؟!!! ;;)بعد هی ادامه میدم تو دلم میگم چقد بچه گیراییش بالاست!بعد دیدم نه بابا مگه میشه آخه؟وسطش گفتم خب دیگه فهمیدی؟اونم گفت ببخشید من خواهرشم!!!! :D :P
_ :O :-w
 

happymoon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
378
امتیاز
2,775
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
دانشگاه
هنر اسلامی تبریز
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر ریاضی یکی از گوی هارو در حالی که داشت مسئله حل میکرد رو میزش غلت میداد و از تکون خوردنش ذوق کرده بود که یکی از بچه ها گفت:اِ منم بچه بودم سر قندون رو اینجوری میکردم
بعداز چند ثانیه تازه فهمید چی گفته :D
ما : :D :))
دبیر ریاضیمون: :-" ژوان من و تو یه بیماری داریم :D
 

شیـوا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
358
امتیاز
14,105
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
یه سری خاطرات سبز شیمیایی
دانشگاه
همدان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

واسه اولین بار تو عمرم گفتم با اتوبوس با بچه ها از مدرسه برگردم خونه تو اتوبوس نشسته بودیم یه خانومی از اونا که بسیار بسیار بسیار های کلاسن و خودشونو می گیرن وایساده بود جلوی ما بعدش پرسید
-خانوما شما از کدوم مدرسه این؟
-فرزانگان
-ا چه جالب پسر منم می رفت فرزانگان
-منظورتون علامه حلیه دیگه؟؟؟
ما رو میگی همه به این حالت :)) ;)) o^: :)) :)) :)) =))
 

8098

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
186
امتیاز
786
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

نقل قول از یکی از دوستانه:
یه معلم تاریخ سوتی های بچه ها رو تعریف می کرد:
سوال: حضرت علی چگونه به خلافت رسید؟
-- حضرت علی از دریای مدیترانه عبور کرد و به خلافت رسید :D :D :D:)) :)) :))
سوال: مادها چگونه به قدرت رسیدند؟
-- ما اگر شیر بخوریم به قدرت می رسیم!!! شیر نوشیدنی بسیار خوبی است و .... :D :D :D :))
 

The Smith

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,061
امتیاز
3,544
نام مرکز سمپاد
سلام ایران‌زمین
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم با مامانم حرف میزدم
میگفت : سبحان خدارو شکر کن که بهت زبون داده تا حرف بزنی
چشم داده تا ببینی
دست داده تا راه بری

:))
 

Ogjfdnhdbkfrgccfvv

Dgbhvfjbjnjgh
ارسال‌ها
274
امتیاز
3,093
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
حقوق
پاسخ : سوتی‌ها

امروز بد ضایع شدما :)
داشتم زنگ کلاس که خورد میومدم سر کلاس بعد خوشال بودم با ریتم گفتم حالا همه دست دست دست بعد دیدم قبلا بچه هادست میزدن بعد گفتم خیلی نامردین چرا پس دست نمیزنید یهو ی بچه ها اومد شم گفت الهی برات بمیرم لیلا جان :O گفتم چرا عزیزم شما دست بزن بعد همه بچه ها مث بوقلمون نگام میکردن
بعد دیدم نه مث اینکه جدی یه چیزی شده :(
نگام رو زمین بود بالا رو نگا کردم دیدم معلمه وایساده مث خانواده ی مقتولا ب من نگاه میکنه L-:منو بگو اینجوری شده بودم :-[
خیلی بد بود :D :D :D
خلاصه تا اخر کلاس شطرنجی بودم
 

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

1.تو کلاس فیزیک بحث راجع به تصویر حقیقی و مجازی ُ اینا بود بد یکی از بچه ها که فامیلش حقانیه رفت تخته پاک کنُ خیس کنه.
معلم فیزیک: تا حقیقی رفته تخته پاک کنُ خیس کنه اینُ بتون بگم......
2.یکی از بچه ها رفته بود پای تخته سوال حل کنه سانتی مترُ این جوری نوشت: sm !!!!!!!
3.سوتی خودم:
من از شهاب خشینی حوسم نمیاد!
 

shadooneh

کاربر فعال
ارسال‌ها
29
امتیاز
20
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 اصفهان
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
المپیاد فیزیک(تفریحی)
پاسخ : سوتی‌ها

1-معلم حسابان:بچه ها یه امتحان بذارین آخر فروردین هفته اول اردیبهشت =))
2-دفنرچه المپیادو تو حوزه جا گذاشتم :D
 

nmejris@zan

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,239
امتیاز
10,796
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1 مشهد
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1391
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

آقا ما چند جلسه پیش فیزیک داشتیم ! مبحث موج و موج های صوتی و اینا بود ... :D
بعد معلم وسط تدریس یه جا گفت مثلا من الان دارم حرف میزنم این موج صوتی من میره میخوره به اون ته کلاس و برمیگرده ! بعد همزمان به یه جایی اون انتهای کلاس هم داشت اشاره میکرد ...
بعد منم نمیدونم چرا در یک بحر دیگه ای بودم اون لحظات ... :-"
دیدم داره اونجا اشاره میکنه و اینا ... در حالی که فکرم جای دیگه ای بود انگاری ...
برگشتم و به حساب خیلی با دقت اون انتهای کلاس و اون جایی که داشت اشاره میکرد رو نگاه کردم و دنبال چیزی میگشتم که باید بهش دقت کنم ... :-" :D

معلم گرام هم نامردی نکرد ...
در ادامه صحبتش گفت ... بعد حتی یه عده اسکل هم هستن برمیگردن ته کلاس رو با دقت نگاه میکنن و میخوان اینکه صوتم میخوره به ته کلاس و بر میگرده رو نگاه کنن !!! :))
 

ariadne

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,059
امتیاز
5,010
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهار
شهر
تهـــــران .
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم مغازه بعد به پسره گفتم مرسی(طبق عادت!)بعد گفت قربونت قاابلی نداشت.
من اول=> :O بعدشم=> =))
پسره تازه فهمید چی گفته ؛ گفت : ببخشید...این بچه ها...میان....خب....طبق ....عادت...بدون..منظور..بود...ببخشید...#-o
من تاخونه اینجوری بودم====> =))
 
بالا