• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از sAmane ;) :
یکی از بچه ها از دبیر ریاضی پرسید اینا راه حل خودتونه؟ ایشونم گفت:نه!! اینا مال بابامه! مال عمومه! میراث خانوادگیمونه! :))

قشنگ بود
ولی ببخشید این کجاش سوتی بود؟؟ :-/
 
پاسخ : سوتی‌ها

توكلاس بوديم،داشتيم بابچهااَداي هري پاترودرميوورديم! :-"،منم هري بودم... :))رفتيم ي دونه جاروپيداكردن!،(بجاي اذرخش!)هرميون گفت حالاچ ظورجارويي هس؟!گفتم من اين "طلسم"و500وشونصدتا"جاروكردم!"==)ارايه افعال معكوس :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امتحان تاریخ داشتیم
نوشته بود لقب ملکم خان چیه منم یادم
نمیومد رفتم پیش خانمون گفتم یه ذره راهنمایی
کنید گفت به خانم ...(ناظمون) چی میگید
منم حل شدم گفتم مستشارالدوله :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

اولا من جدول ضرب رو خوب بلد نبودم دیگه خوب

1 * 2 = 3
7 * 7 = 14
8 * 9 = 98
1 * 1 = 2

2 * 2 = 5

کلا دورانی بود واسه خودش :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از melika :) :
منظورش این بود:
تو مدرسه بستنی ریخت رو شلوارم.. :-"
:))

نخیرم سوتی رو من دادم لایک هاشو به این میدید؟ :D :D :D
شوخیدم لایک هاش نوش جونت ملیکا خانوم

ولی من سوتی ندادم از عمد گفتم شلوار ریخت رو بستنیم :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

-سرم درد ميكنه
-چرا؟!
-خوب اين عاديه!
از يه چيزي ناراحتي!
-من؟!؟!نه نه!من كه خوبم!!!!
-نه بابا!!!تو رو كه نميگم!ميگم بعضي وقتا عاديه ادم الكي از يه چيزي ناراحته!
-آها...خب!!.... :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو دیسوگرافیه بچه های سایت نوشته بوود کدوم کشور نوشتم پاریس
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار تو مدرسه بودیم
تو راهروی مدرسه وایساده بودیم
مدیرمون هم که کلا آقای ترسناکی بود
ما بهش میگفتیم Mr.Horror :D
یه بار تو راهرو داشت راه میرفت بعدش من داشتم با دوستم حرف میزدم
یهو بالا سرمون سبز شد
گفت : داشتید چی میگفتید بهم ؟
منم هل شدم نمیدونستم چی بگم گفتم : آقا ببخشید خانمتون سلام رسوند :-s

بنده خدا تا 2 ساعت داشت دنبالمون میکرد ، آخرش 1 نمره از انظباتمون کم شد دیگه :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام رفته بود نون بخره بعد پرسیده بود: چند تا نون با یه پلاستیک چند تومن میشه؟
------------------------------------------
با خواهرم تو یه اتاق داشتیم درس می خوندیم. بعد خواهرم رفت پیش مامانم. منم رفتم تا یه نگاهی به کتاباش بندازم( خواهرم چهارم دبستانه) وقتی برگشت رفت جایی که من نشسته بودم نشست. هی کتابای منو ورق می زد. مونده بود چرا هیچی نمیفهمه!
------------------------------------------
می خواستم بگم این صابونه چقدر خوش بوـه. گفتم این صابونه چقد خوشمزس.
------------------------------------------
داشتیم شام می خوردیم. همزمان تلویزیون یه برنامه راجع به سگا داشت. می خواستم از مامانم بپرسم که ته دیگ داریم؟ اشتباهی پرسیدم: سگ داریم؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز تو سرویس نشسته بودیم، بعد صحبت ماشین شد و اینا :-"
بعد یکی از دوستام گفت ما زانتیا داریم ولی به خاطر مشکلات مالی می خوایم بفروشیم سمند بگیریم :-<
بعد یکی دیگه از بچه ها گفت: بابا سمند نگیرین سمند خیلی داغونه به درد نمی خوره برین یه چیز بهتر بگیرین و اینا...
همین جوری گازشو گرفته بود داشت می رفت. بعد مائم ازین ور هی اشاره، شکلک و اینا که آقا خفه شو الان تو سمند نشستی و راننده اینجاست و بر می خوره بهشو.... :-"
خلاصه بعد از کلی بد و بی راهی که گفت تازه دوهزاریش افتاد. بعد شروع کرد بگه اِ البته سمند هم خیلی بد نیستا! بالاخره ماشینه دیگه و... :-" #-o بـــــله :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

همین الان داشتم شیشه ی عینکمو پاک میکردم یه دفعه شکست!! :O :O :(( :((...من عینک جدید نمیخوام :(( :((
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از prabd.chess :
همین الان داشتم شیشه ی عینکمو پاک میکردم یه دفعه شکست!! :O :O :(( :((...من عینک جدید نمیخوام :(( :((
بعد این سوتی بود؟ :-/
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از شقایقs :
بعد این سوتی بود؟ :-/
اره دیگه!...سوتی که نباید حتما در گفتار باشه!...من الان برای فردا عینک ندارم!...شماره ی چشمم هم بالاست!...من چه ...بخورم؟! :((
 
پاسخ : سوتی‌ها

22385720560262563747.jpg

به بابام میگم بابا اینو برای چی اینجوری ساختن واقعا؟

میگه این برای بچه های دوقولوئه...
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس فیزیک بودیم دبیرمون سوال پرسیدند : بچه ها اگه فهمیدید wf چی میشه؟؟
بچه ها با اعتماد به نفس : میشه u∆!
دبیر : ها؟؟؟؟؟؟ :O :O
بچه ها : u∆ دیگه!!؟؟ :-?
دوباره دبیر : ها؟؟!!!!!(بعد از چند دقیقه مکث)
دوباره فرمودند: بچه ها اگه تونستید بگید!!!
ما : ای خدااااااااااااااااااا :(( :(( :((
 
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم میخواست بگه اینجا
چرا مثل بازار شامه گفت چرا اینجا مثل بازار شومه :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز سرجلسه فیزیک سوالا اشکال داشت زنگ زدن دبیر بیاددرستشون بکنه ~X(بعداومداشکالا روگفت توکلاش چندتادوم هم بودن یکی ازبچه های دوم بیچاره میخواست بگه:آقای...رفتیدبیرون بگید خانم...بیان تادهنشوبازکرد دبرمون برگشوگرفت گفت کدوم اشکال خانوم؟؟؟ :)وقتی دیدهیچی ازبرگه حالیش نمیشه برگشت به دختره نگاکرد دیدنمیشناسشی بعددختره گفت این برگه شیمی دومه..ببخشید
ما: :)) :)) :)) :D ~X( =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اونسري معلم شيمي بالا سرم بود يکي از بچه ها کتاب رو ميخوند معلمه ميگفت خط بکشيد
منم حواسم نبود و نتونستم بيدا کنم کجاست يه جارو خط ميکشيدم که ضايع نشم
معلم هم شوت تر از من بالا سرم وايستاده بود سرش رو تکون ميداد و تاييد ميکرد :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها سر زنگ هندسه نوشته بود بنا به استدلال استقرایی "حدث" می زنیم .... :D
 
Back
بالا