• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

سرکار گذاری!

naseri

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
403
امتیاز
1,540
نام مرکز سمپاد
فرزانـگان يك تهران
شهر
تهران
پاسخ : سرکار گذاری !

معلم دوم دبستان رو سرش آب ريختيم!!!!!
 

LOLLIPOP

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,186
امتیاز
11,408
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان یک
شهر
تبـریـز
دانشگاه
پلی‌تکنیک
رشته دانشگاه
مهندسی پلیمر/رنگ
پاسخ : سرکار گذاری !

عید بود

ما تو خونه ی مامان بزرگم بودیم

یه عده انسان بی کار و بی عار هر کودوم یه ور ولو بودیم

داشتیم هندونه می خوردیمو

پاسور بازی می کردیم

کلا خونه ی مامان بزرگم اینا رو حسابی به گند کشیده بودیم

دختر خاله ی من بیرون بود اومده آیفون زده پسر خالم جواب میده

صدای خواهرشو نشناخته بوده :)) :-w

دختر خالم دید نشناخته اومد مارو سرکار بذاره گفتش که من فلانیم (اسم یکی از فامیالای دووووره مامان بزرگم اینا که قرار بود بیان خونشون)

مام اصن یه وضی شدیم هممون دوییدیم تو اتاقا

وسایل لحو لعب و هندونه و... رم جم کردیم هر کودوم تو دستمون

داییم رفته پایین می گه بفرمایین داخل حاج خانوم :))

اومده تو ما همه: L-:-> ~X(-> :-w -> #S-:(به خاطر این که مهمون نیومد) -> :D -> :))-> =))
 

MR.ARSHIA

کاربر فعال
ارسال‌ها
33
امتیاز
63
نام مرکز سمپاد
SH.SOLTANI
شهر
كرج
دانشگاه
؟؟
پاسخ : سرکار گذاری !

يه معلم رباتيك داشتيم بنده خدا جوون بود تازه فارغ التحصيل شده بود يه روز شمارشو به ما داد گفت هر وقت به مشكل برخوردين زنگ بزنين ما هم كه كرم!!!يه پسره هسته يه سال ازم كوچيك تره صداش با دختر مو نميزنه شماره رو داديم بهش(اولش قبول نميكرد مجبور شديم يه مقدار از خشونت استفاده كنيم)گفتيم زنگ بزن.زنگ زد و اين بنده خدا هم عقده اي دختر خلاصه قراره رو گزاشتن و رفتيم اونجا از دور تماشاش كرديم قيافش واقعا خنده بودبعدچند روز ما هم كه كرممون ارضا نشده بود يه برنامه ريختيم زنگ زديم دور همي بهش پيشنهاد بيشرمانه داديم ديگه قاطي كرده بود به ما مشكوك شده بود(چون خيـــــــلي تو كلاس اذيتش ميكرديم)اومد مدرسه ما رو خفت كردكه اعتراف كنيد كار شما بوده ما هم گفتيم چي؟؟؟گفت آرپي چي بعد دوستم گفت آرپي چي نه آر پي جي بنده خدا ديد نميتونه از ما حرف بكشه راشو كشيد رفت............ :))
 

Fliqpy

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
181
امتیاز
303
نام مرکز سمپاد
غیر انتفاعی علامه حلی 3
شهر
تهران
مدال المپیاد
هر جوری حساب میکنم افتخار نمیکنم بهش
دانشگاه
شريف
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : سرکار گذاری !

رفته بودیم واسه مسابقات 8 نفر بودیم
شب دوتامون پاشدن رفتن به صورت همه خمیر دندون مالیدن من که به شخصه این رنگی شدم(چون تو خواب غلط میخوردم) L-:
بعد یه مدت چهار نفر بهمون اضافه شد میهخواستیم حال یکیشون رو بدجور بگیریم
البته نتونستیم چون معلوم شد طرف با بابا مامانش اومده بعد کلاً از برنامه های ما خارجه شب یه جا دیگه میخوابه
 

saranaz

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
996
امتیاز
4,711
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
یزد
سال فارغ التحصیلی
1393
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سرکار گذاری !

من همیشه جلوی معاونمون دوستام رو ضایع می کردم می کنم خواهم کرد!!!!!!!!!!
برای مثال رفته بودیم یه جایی موبایل ممنوع بود!!!!!!!!
من: دوستم صدای موبایل توئه؟ :D
دوستم: ^#^ :-$
معاونمون :O
من: کری دوستم؟ :D
دوستم در حال انجام حالت خفه شو :-$
سکانس بعد
سه موبایل در حال پخش اهنگ معاون در و باز می کنه و موبایل ها در حال پخش زیر پتو میرن
من:صدای چیه؟
همه: L-: :-$
من : چه تونه مگه چی گفتم؟
همه X-(
:D :D
البته اینا که مردم ازاری نیست :D
 
  • لایک
امتیازات: sssss

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : سرکار گذاری !

ی بار از مدرسه میومدم
دیدم یکی داره کولمو میکشه
اهمیت ندادم
دیدم دوباره داره میکشه
نگاش نکردم
یکم تند تر را رفتم
دیدم داره باز میکشه
فک کردم ی پسره بزرگه داره اذیت میکنه
با عصبانیت برگشتم گفتم ها؟مرض داری؟
دیدم آخی ی پسر بچس ۱۰ساله اینا
گف :زیپه کولت باز بود:-(
بعد گفتم نازی مرسی
بعد گف حالا با من دوس میشی؟
من دهنم باز موند
مردم آزاری میکنن ملت
 

unique777

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
600
امتیاز
1,366
نام مرکز سمپاد
F a r z a n e g a n
شهر
NeY SHaboUr
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سرکار گذاری !

ابتدایی که بودم از لجِ پسرای همسایه مون که همش فوتبال بازی میکردنو جا واسه دوچرخه بازیمون نمیذاشتن ی روز سه تایی اومدیم بازیشونو خراب کردیم اونام با توپ دنبالمون کردن و نامردا ی شوتِ از راه دور زدن که نتیجه مردم آزاریمونو دیدیم :D البته بعد خیلی پشیمون شدن و ما رو هم بازی دادن و شدیم دروازه بان =)) اصلا ی وضی!
قبلنا هم با بچه های فامیل چهارشنبه سوری پدر همسایه هامونو در میاوردیم. اونام چیزی نمی گفتن :D
ی بارم قاطی بروبچِ داداشم شدمو رفتیم ترقه بازی :D من کلا می ترسیدم واسه شجاع کردنِ من برده بودنم. منم ی ترقه انداختم زیر ی پیکان ( ناخودآگاه) راننده با سرنشیناش فکر کنم از ترس سکته زدن و مام در رفتیم :D B-) :D
 

fery

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
82
امتیاز
260
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 2 تهران
شهر
تــهـــران
مدال المپیاد
واسه فیزیک می خوندم
پاسخ : سرکار گذاری !

یه بار تو چار شنبه سوری آتیش درست کردیم می پریدیم و اینا ..........
یه دفعه نمی دونم چوبی که آتیش زده بودم دستم رو سوزوند و پرتش کردم طرف حیاط یه خونه
ناگهان با موتور صابخونه دنبالم کرد (چه قدر ترسو بودم) {-8 {-8
 

seulfille

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
485
امتیاز
1,845
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بندرعباس
پاسخ : سرکار گذاری !

سر کلاس ریاضی نشسته بودیم 3راهنمایی وایییی که چه معلمی بود همه خواب بودیم سر کلاس من واسه جلوگیری از سر رفتن حوصله اومدم غلط گیر رو رو میز اینقدر فشار دادم تا قشنگ یه برآمدگی ایجاد شد بعد که سطح روش خشک شد زدم روش یهو ترکید ذره هاش پرت شد ریخت رو مقنعه ی جلوییم.اون جلویی که زنگ تفریح فهمید :D منو میگی ریــــلکس اصلا به روی خودمم نیاوردم :-" :-"
....................................
یادش به خیر راهنمایی که بودیم تو مدرسه ی قبلیمون رفتیم پیش رو دیواراش اسم همه ی بچه های کلاسو نوشتیم اونم با ماژیک سال بعد دیوارا رو رنگ زدن چون فرزانگانیا رفتیم یه مدرسه ی جدید
 

parsarostami

کاربر فعال
ارسال‌ها
61
امتیاز
63
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بوشهر
رشته دانشگاه
احتمالا ژنتیک
پاسخ : سرکار گذاری !

یه بار یکی ازبچه ها چند بار سعی کرد تو کلاس من رو ضایع کنه، منم یه برچسب کنه8 در6 سانتی متر چسبوندم پشت کمرش.روش نوشته بودم :پیکان غراضه فروشی مدل1300 ساخت چین سفارش ایران با بهترین کیفیت :D بدبخت هر جارد میشد همه هرهر بهش میخندیدن =)) (<
 

parsarostami

کاربر فعال
ارسال‌ها
61
امتیاز
63
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بوشهر
رشته دانشگاه
احتمالا ژنتیک
پاسخ : سرکار گذاری !

یه بار از یک مغازه که وسایل سرکاری و شعبده بازی بازی و اینا میفروخت یه استفراغ ژله ای و یهمارمولک ژله که به طور طبیعی میلرزید و خیلی وحشتناک بود گرفتم و بادوسم رفتم یه رستوران و شام خوردیم. :rolleyes: (:|بعد که اومدیم بیرون روی تکتک ماشینا مارمولک یا استفراغ الکی میزاشتیم و قایم میشدیم. :Dکلی خندیدیم :)) =)) دیدن چهره ی اون آدما خیلی باحال بود =)) <D=
الته یکیشون جو گرفتش کلی دوید دنبالمون آخرش هم پاش لیز خورد افتاد تو جوب. =)) :)) :D =))
 

sogand1374

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,858
امتیاز
8,753
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
پاسخ : سرکار گذاری !

آخیییییی!!!من چه قد بیرحم و خشنم!!!! :D
تابستون بود....رفتم حیاط دوچرخه ی پسرهمسایه مونو دیدم!!
هوس کردم پنچرش کنم!!!!!! :D
پنچرش کردم..... :D (<
فرداش دیدم...عه؟؟؟!!درستش کرده...
این بار علاوه بر پنچر کردن صندلیشم پاره کردم!!! :D
فرداش اومدم دیدم عه؟؟؟!!دوچرخه اش نیس!!!!! :D
کللن کسی به دختر گلی مثه من ;;) ;;)شک نمیکنه که!!! ^#^ (< (<
 

saeide

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
572
امتیاز
2,073
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرج (گویا 3)
شهر
کرج
دانشگاه
تهران-شهید بهشتی
رشته دانشگاه
فیزیک-کارشناسی ارشد گرانش
پاسخ : سرکار گذاری !

آخرای پیش دانشگاهی بودیم،امتحانات پیش 2 شروع شده بود. امتحان که تموم شد یک ساعت بعد با بچه های مدرسه زدیم بیرون؛10 نفر شده بودیم.
از جلوی مدرسه تا اولین پل روگذرش که پل آزادگانه چند بار سیستم حرکتیمونو عوض کردیم :D 4-4-2 یا 3-5-2 میرفتیم :D
رسیدیم جلو پل میخواستیم از خیابون رد شیم،دوستم گفت که از این بریدگی جلوی پل نریم زیادیم.بریم از زیر پل.گفتیم بیخیال بابا بریم.
از اون بریدگیه ماکسیمم 2 نفر بتونن با هم رد شن.ما ده تا هم نامردی نکردیم صف بستیم،دونه دونه از خیابون رد شدیم.آخ راننده هایی که توقف کرده بودن ما رد شیم حرص میخوردن :D سرعتمونم انقدر بالا بود که تقریبا 5 تا ماشین پشت هم ایستاده بودن و ما ها هم اصلا اعتماد بنفسمونو از دست ندادیم و رفتیم. :D
رسیدیم به آزادگان،راه منو دوستم با هم بود.گفت بیا تا چهارراه تاکسی سوار شیم بریم.گفتم نه!!!فقط پیاده.قشنگ بیچاره رو دووندم تو خیابون تا رسیدیم اون از فرط گرما X-( شده بود من از لذت پیاده روی و الافی اونروز :D .بیچاره دیگه با من اونوری نیومد بریم خونه! :))
 

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : سرکار گذاری !

ما سوم راهنمایی ی مشاوری داشتیم بچه ها واسش نامه مینوشتن مینداختن تو صندوق با ی اسمه رمزی
اونم با اسمه رمزی جوابشونو میداد میزد رو برد
من و دوستم ی نامه نوشتیم به این صورت
"سلام
خوبین؟
من هیچوقت در مورد مشکلاتم با کسی صحبت نکردم اما الان احساس میکنم نیاز به کمک دارم
خانوم پدر من مصرف کننده ی مواد است و تحمل دیدن بعضی صحنه ها در خانه برای من سخته،دوستان پدره من گاهی اوقات به خانه ما می آیند
من کاری جز گریه نمیتوانم بکنم
...
من دوس دارم درس بخوانم اما فشار این زندگی... "
دیگه خلاصه انقد نوشتیم دیگه طبیعی شد
بعده ی هفته دیدیم رو برد ج داده
"دخترم حتمأ به دفتره من بیا تا آشنا شویم"
ما ج دادیم
"عر عر میخوای لو بدیمون به دفتر؟"
اصن انقد باحال بود که خدا میدونه=))
 

smartgirl

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
480
امتیاز
1,113
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ری
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
مدال المپیاد
کامپیوتر (البته ب جایی نرسیدم متاسفانه ... )
دانشگاه
خوارزمی، امیرکبیر
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سرکار گذاری !

به نقل از mahya... :
یه بار تو دوران راهنمایی با چند تا از دوستام یه پسر رو با موبایل سر کار گذاشتیم .یکی از دوستام داشت با پسره صحبت می کرد .الکی با پسره قرار گذاشت که پسره بره اونجا کلی بهش بخندیم.پسره پرسید کجا قرار بذاریم دوستم می خواست بگه دم برج گلدیس بعد یهو با برج طغرل اشتباه گرفت گفت تغدیس (پسره برج گلدیسو میشناخت)ما رو بگو همه این جوری =)).پسره گفت یه چیز گفتی دوستاتم از خنده ترکیدن.

با همین گروه از دوستان یه بار با خط یکی از بچه ها که تازه گوشی گرفته بود به دختر عمش زنگ زدیم و یکی از بچه ها با صدای پسر باهاش حرف میزد و بهش اس میداد....

بعدش دختره خودش اومد با دختر عمش حرف زد.... بیچاره دختر عمش که هنگ کرده بود میگفت من که دختردایی ای به اسم تو ندارم.... :)) :)) :))
 

poorya.kh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,567
امتیاز
8,851
نام مرکز سمپاد
شهیـد بهشتی
شهر
نیشابـور
دانشگاه
علم‌وصنعت‌ ایران
رشته دانشگاه
مهندسی‌کامپیوتر
پاسخ : سرکار گذاری !

یه بار تو مدارس میخواستم مدرسه رو جیم کنم نرم مدرسه :>
دیگه همه رفته بودن دنبال کارشون و من تو خونه تنها بودم :|
بعد تلفن زنگ زد :-s
رفتم جواب دادم یه نفر از مدرسه مون زنگ زده بود
اون : سلام منزل آقای خواجویی ؟ :-"
من : بله بفرمایید
اون :از مدرسه ی شهید بهشتی تماس میگیرم ، پسرتون امروز نیومدن مدرسه مشکلی پیش اومده؟ :-/
من : بله ، بله ، امروز یکم حالش خوب نیست داره استراحت میکنه :D
اگه لطف کنید غیبتشو موجّه کنید ممنون میشم :D
اون :باشه حتما ، خداحافظ h-:

ما رو دست کم گرفتن اینا :-" :D
 

meli_sampad

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
715
امتیاز
8,175
پاسخ : سرکار گذاری !

دوران ابتدایی با دخترداییم تو یه کلاس بودیم مدرسه هم نزدیک خونه داییم بود...
زنگ تفریح دخترداییم گفت بیا بریم خونه، منم که ازش بدجور حساب می بردم و نمی تونسم رو حرفش حرف بزنم..
هیچی دیگه وقتی زنگ کلاسو زدن ما 2تا تو حیاط قایم شدیم تا همه برن تو کلاس.. بد با علامت دخترداییم از مدرسه زدیم بیرون.. وقتی رسیدیم خونشون، هنوز کفشامونو در نیاورده بودیم که زنگ درو زدن..
وااااااااااااااااااااای... :-ss معاونمون بود...
اومد دست 2تامونو گرفت بردمون مدرسه... :(
 

Magnetic

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
120
امتیاز
587
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
کرمان
مدال المپیاد
ریاضی.شیمی و فیزیک در حد بسیار مقدماتی
پاسخ : سرکار گذاری !

یه بار با ای دی یه دختر یه دختر دیگه رو سرکار گذاشتم.
بعدشم بهش گفتم.
بیچاره سرخ شده بود!!!!!! :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
:)) :)) :))
 

unique777

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
600
امتیاز
1,366
نام مرکز سمپاد
F a r z a n e g a n
شهر
NeY SHaboUr
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سرکار گذاری !

ی بار با دوستام چت رومِ... قرار گذاشتیم
بعد دوستِ صمیمیم که با اون چک میکردم اومد ولی من بهش گفتم نتم وصل نیس تو برو
خودمو جایِ ی پسره جا زدم و خلاصه همه چیزایی که اون میخواس گفتم :D
اونم ک خیلی خوشش اومده بود و فرداش تو مدرسه جریانو گفت. منم :-"... ولی واسه خودش تعریف نکردم ک من بودم ولی بقیه دوستان باخبرن!!!
ی بار ی خبر واسه دوستان سند کردم که اگه فلان روز ساعت 12 شب به بعد یکی بهتون میس زد اون فرشته رویاهاتونه. برین بگیرینش :D
بعد دقیقا همون شبِ موعود خودمو یکی از دوستام بیکار بودیم گفتیم یکم بخندیم. شروع کردیم میس زدن ببینیم کی میزنگه حالا
من که ریسک نکردم با خط دوستم شماره میگرفتیم. حالا بر حسبِ تصادف یکی از شماره ها شماره یکی از ادد لیستای بنده بود و اون گیر داده بود که تو فرشته رویاهای منی :D
مام یکم اذیتش کردیم ولی بعد معرفی کردیمو کلی خجالت :-[
 
بالا