پاسخ : عاشقان را بگذارید بنالند همه ...
گلي ميمييرد تا عشقي به وجود آيد ، پس از مدتها عشقي ميميرد تا نهالي سبز شود ، در اين صورت اي گل پژمرده و زيبا براي هميشه پژمرده شو تا عشقها ابدي و جاودان بمانند ....
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
روزيكه ميرفتي گفتم مرد .......... چرا كه ميدانستم ديگر ما را سلامي و حتي پيامي نخواد بود .
روزيكه ميرفتي ....با اشكهايم راه ترا شستشو دادم و ترا غمگينانه بدرقه نمودم ..
روزيكه ميرفتي .. دستهايم دستهايت را ميجستند و چشمانم چشمانت را .. و آنگاه كه قدم در راه تنها ميرفتي .. چيزي به سنگيني يك مشت قلبم را در هم مي پيچيد .
روزيكه ميرفتي آيا از نگاهم نخواندي كه رفتنت را بازگشتي نيست و آيا از لرزش لبهاي نفهميدي كه كلام بدرود را نميتوانم بر زبان بياورم .
روزيكه ميرفتي خسته بودم اما ترا در كنار داشتم اما ترا با خود داشتم ! اينك خسته ام بي تو ، اينك چشمانم را چشمي جستجو نمي كند اينك بي تو خسته ترين خسته ام و غمگين ترين عاشقان !
روزيكه ميرفتي نميدانستم چرا مرا به رفتنت اصرار نبود و ترا به آمدنت . نمي دانستم چرا قلبم مي كوبد و دستانم نمي لرزد و نمي دانستم چرا نمي خواهم بروي اما رفتي و از من نپرسيدي آه اي مسافر مگر زماني قلبمان براي هم نمي تپيد ..
اكنون چرا ما را از هم اثري و خبري نيست . پيروز باش ، شاد ، اميدوار ، عاشق و سرمست چرا كه اينجا دلي به ياد تو مي تپد كه روزي نام ترا در ذهن جاي داد .
چرا كه اينجا در اين كهنه خرابات اين منم كه هنوز براي جاي ديگر اصرار ميكنم و اين منم كه هنوز ساقي را با نام تو سوگند ميدهم و اين منم كه هنوز يادت را دردل ميپرورانم و اميد بازگشتت را در سر دارم
اين منم كه هنوز اميدي براي تو دارم
اما من ....... صبر ايوب ندارم /
وزرماني از تو و ياد تو خواهم گريخت .......
آگاه باش