• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

اشعار مذهبی

  • شروع کننده موضوع Turk
  • تاریخ شروع
پاسخ : صلابت(شعر عاشورایی)

مرسی
واقعا هم اکنون هم راه حسین ادامه دارد!!!!!!!!
 
علمدار کربلا (شعر عاشورایی)

ابتدای خلقتم که نام تو بر پیشانی ام


حک شده بود چشم انتظار آمدنت بودم و


آرزوی دیدارت را داشتم و آنگاه که تو نامم


پرسیدی و کربلا شنیدی دریافتم که آمده ای


دلم گواهی می داد می مانی اما ماندنی


سخت که تا قیام قیامت مرا در سوز خود خواهد سوزانید.


ضمیرها را که برپا کردند دانستم که دیگر آمده ای


که بمانی و این همان سفر بی بازگشت


موعود است. طفل دلم بهانه می گیرد، به


دنبال تلنگری می گردد تا اشک خود را بر پهنه


وجودم جاری کند. من سکوت هزار و چهارصد


ساله ام را هر ظهر عاشورا با خش خشی


زمزمه دار برای تو بازگو می کنم و چشم انتظار آمدن


مهدی (عج) می مانم تا شاهد انتقامی با


شم که از دشمنانت خواهد گرفت.
 
پاسخ : علمدار کربلا (شعر عاشورایی)

بهتر نبود همه شعر ها رو تو یک جا مینوشتی ؟ ولی انصافا خیلی زیبا هستند <D=
 
شب دهم ویژه عاشورا

شب دهم
مرز در عقل و جنون باریك است
كفر و ایمان چه به هم نزدیك است

عشق هم در دل ما سردرگم
مثل ویرانی و بهت مردم

گیسویت تعزیتی از رویا
شب طولانی خون تا فردا

خون چرا در رگ من زنجیر است
زخم من تشنه تر از شمشیر است

مستم از جام تهی حیرانی
باده نوشیده شده پنهانی
باده نوشیده شده پنهانی

عشق تو پشت جنون محو شده
هوشیاریست مگو سهو شده

من و رسوایی و این بار گناه
نو و تنهایی و آن چشم سیاه

از من تازه مسلمان بگذر بگذر
بگذر از سر پیمان بگذر بگذر

دین دیوانه به دین عشق تو شد
جاده ی شك به یقین عشق تو شد

مستم از جام تهی حیرانی
باده نوشیده شده پنهانی
باده نوشیده شده پنهانی
 
شعری زیبا در وصف امام حسین

باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین
پروردهی کنار رسول خدا حسین
* * *
کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده به میدان کربلا
گر چشم روزگار براو زار میگریست
خون می گذشت از سر ایوان کربلا

نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

بودند دیو و دد همه سیراب و می مکند
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا

آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمه ی سلطان کربلا

آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
* * *
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی
وین خرگه بلند ستون بیستون شدی
کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه
سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی

کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت
یک شعله ی برق خرمن گردون دون شدی
کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیمابوار گوی زمین بی سکون شدی

کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدی
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی

آن انتقام گر نفتادی بروز حشر
با این عمل معامله ی دهر چون شدی
آل نبی چو دست تظلم برآورند
ارکان عرش را به تلاطم درآورند
* * *
برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسله ی انبیا زد
نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید
زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند

آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند
بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها
افروختند و در حسن مجتبی زدند

وانگه سرادقی که ملک مجرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند
وز تیشه ی ستیزه در آن دشت کوفیان
بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند

پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید
بر حلق تشنه ی خلف مرتضی زدند
اهل حرم دریده گریبان ، گشوده مو
فریاد بر در حرم کبریا زدند

روح الامین نهاده به زانو سر حجاب
تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب
* * *
چون خون ز حلق تشنه او بر زمین رسید
جوش از زمین بذروه عرش برین رسید
نزدیک شد که خانه ی ایمان شود خراب
از بس شکستها که به ارکان دین رسید

نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند
طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید
باد آن غبار چون به مزار نبی رساند
گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید

یکباره جامه در خم گردون به نیل زد
چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش
از انبیا به حضرت روح الامین رسید

کرد این خیال وهم غلط که ارکان غبار
تا دامن جلال جهان آفرین رسید
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال
او در دلست و هیچ دلی نیست بیملال
* * *
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند
یک باره بر جریده ی رحمت قلم زنند
ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر
دارند شرم کز گنه خلق دم زنند

دست عتاب حق به در آید ز آستین
چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک
آل علی چو شعله ی آتش علم زنند

فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت
گلگون کفن به عرصه ی محشر قدم زنند
جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا
در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند
از صاحب حرم چه توقع کنند باز
آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند
پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل
* * *
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
گفتی تمام زلزله شد خاک مطمن
گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل
گشتند بی‌عماری محمل شتر سوار
با آن که سر زد آن عمل از امت نبی
روح‌الامین ز روح نبی گشت شرمسار
وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد
نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد
* * *
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور واهمه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند
هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد
هرجا که بود آهوئی از دشت پا کشید
هرجا که بود طایری از آشیان فتاد
شد وحشتی که شور قیامت بباد رفت
چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخمهای کاری تیغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بی اختیار نعره ی هذا حسین زود
سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول
* * *
این کشتی فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
این غرقه محیط شهادت که روی دشت
از موج خون او شده گلگون حسین توست
این خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه
خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست
این قالب طپان که چنین مانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون حسین توست
چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد
وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد
* * *
کای مونس شکسته دلان حال ما ببین
ما را غریب و بیکس و بی آشنا ببین
اولاد خویش را که شفیعان محشرند
در ورطه ی عقوبت اهل جفا ببین
در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان
واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین
نی ورا چو ابر خروشان به کربلا
طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین
تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر
سرهای سروران همه بر نیزه ها ببین
آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام
یک نیزه اش ز دوش مخالف جدا ببین
آن تن که بود پرورشش در کنار تو
غلطان به خاک معرکه ی کربلا ببین
یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد
کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد
* * *
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانه ی طاقت خراب شد
خاموش محتشم که ازین حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
خاموش محتشم که ازین شعر خون چکان
در دیده ی اشک مستمعان خون ناب شد
خاموش محتشم که ازین نظم گریه خیز
روی زمین به اشک جگرگون کباب شد
خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست
دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد
خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب
از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد
خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین
جبریل را ز روی پیامبر حجاب شد
تا چرخ سفله بود خطائی چنین نکرد
بر هیچ آفریده جفائی چنین نکرد
* * *
ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای
وز کین چه ها درین ستم آباد کرده ای
بر طعنت این بس است که با عترت رسول
بیداد کرده خصم و تو امداد کرده ای
ای زاده زیاد نکرداست هیچ گه
نمرود این عمل که تو شداد کرده ای
کام یزید داده ای از کشتن حسین
بنگر که را به قتل که دلشاد کرده ای
بهر خسی که بار درخت شقاوتست
در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده ای
با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو
با مصطفی و حیدر و اولاد کرده ای
حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن
آزرده اش به خنجر بیداد کرده ای
ترسم تو را دمی که به محشر برآورند
از آتش تو دود به محشر درآورند

محتشم کاشانی
 
پاسخ : شعری زیبا در وصف امام حسین

سلام
خیلی بجا و لازم بود. متشکرم. این ابیاتش فوق العاده است:
این کشتی فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
 
  • لایک
امتیازات: ATE
پاسخ : علمدار کربلا (شعر عاشورایی)

سلام
زیبا و مناسب این روزهای عزیز بود.
موفق باشی.
 
پاسخ : علمدار(شعر عاشورایی)

سلام
واقعا زیبا بود.
اما شاعرش؟
 
پاسخ : علمدار کربلا (شعر عاشورایی)

شعرها زیبان ولی چیزی که من از شعرهای قبلی دیدم شباهتی به این نداره
مثلاً اونا عاشقانه ان
 
پاسخ : علمدار کربلا (شعر عاشورایی)

فوق العاده است يكي از محسنات شاعر اين كه در هر و به همه حالات ممكن بتونه شعربگه .
عالي بود!!
 
پاسخ : چون محرم داره نزدیک میشه اینو بخونید.......

خداوند هركس را دوست دارد در دلش محبت حسين را مي اندازد!!
اسلام به ذات خود ندارد عيبي هر عيب كه هست از مسلماني ماست!!
متن عالي بود اما کوروش . م اين مسائل رو با هم قاطي كردن اشتباه محضه!
 
پاسخ : چون محرم داره نزدیک میشه اینو بخونید.......

خيلى قشنك بود،‎
و امام حسين هنوز هم مظلوم است و مظلوم خواهد بود...
كاش مردم كمى به فكر او بودند...
 
پاسخ : علمدار کربلا (شعر عاشورایی)

متاسفم...این شعر از خودم نیست..........
 
پاسخ : چون محرم داره نزدیک میشه اینو بخونید.......

خیلی قشنگ بود!
درباره افرادی که گریه میکنند، یه دسته که از روی ریاست وبرای اینکه بگند چقدر مسلمونن و آدمای خوب و ....! ولی یه دسته واقعا از روی عشق! آدمایی که واقعا وقتی برای بار هزارمم داستان را میشنون انقدر متاثر میشن که گریه میکنن! به نظرم این گریشون خیلی ارزش داره البته به شرطی که یکمم تو اخلاق و رفتار و کارهاشون نشون بدن که واقعا از دوستان ائمه هستند!
 
پاسخ : چون محرم داره نزدیک میشه اینو بخونید.......

اين كه تو اخلاق و رفتارشون نشون بده خيلي مهمه ولي اين هم يك موردي است كه بايد مورد توجه قرار بگيره گريه خودش يك عمله!!
ولي بازم من 100% موافقم با عمل چون بقيش يا رياست يا اتلاف وقت!!
 
پاسخ : چون محرم داره نزدیک میشه اینو بخونید.......

تلخ بود اما واقعیت بود
 
پاسخ : علمدار کربلا (شعر عاشورایی)

اومدم حذفش کنم .دکمه حذف نداشت :D
 
يا علي(ع)

يك شب ازين خاطره بيرون روم
با دل خون بر در مجنون روم
فاش بگويم كه دلم خون شده است
يكسره در عشق تو مدفون شده است
عشق من از عشق زميني نبود
در حرم دوست،اميني نبود
عشق من از عشق خدا مي رسيد
از دل سبز شهدا مي رسيد
عشق من از آينه لبريز بود
عشق نبود مرگ دل انگيز بود
دست به دست شهدا مي دهم
بوسه به پاي شهدا مي نهم
بوسه به آنجا كه پر از خاك بود
حجله نما منزل افلاك بود
مي شوم آرام خدا مي كنم
جان خودم را فدا مي كنم
در حرم الله صدا مي زنم
هر دم از اين عشق خدا مي زنم
يا ولي الله علي مي كنم
هو به علي رو به علي مي كنم
حرف خدا را به سرم مي كشم
در نظرم عشق حرم مي كشم
عشق علي در دل من كامل است
عدل علي در همه جا عادل است
چون كه صفا زا‍ير مولا شده
بردل او مهر علي وا شده
گشته بر او مهر علي منجلي
يكسره روزي خور مولا شده
تا كه شود در ره اوجان دهد؟
بنده شود حلقه به يزدان دهد
عشق علي مايه خرسندي است
مايهء الطاف خداوندي است
هر كه بود شاه جهان شاه او
عشق ولي در همه جا راه او
هر كه علي را ولي دين گزيد
به ز علي جز به ولايت نديد
گشته علي سيّد و شير خدا
گفته همين اعظم وپير خدا
هر كه علي گفت دلش شاد شد
نام پسر از پدر آباد شد
زان كه حبيبم به سر سجده رفت
رهبر من بعد شب هجده رفت
رهبر من يا ولي الله بود
شير خدا يا علي مولا بود
يا ولي الله ولي الله علي
ساقي شبها ولي الله علي
حيدر دلها ولي الله علي
يا ولي الله ولي الله علي
(( وضوي بي ولايت حقّه بازي است)) تقديم بر پدر يتيمان ;
 
پاسخ : اشعار مذهبی

يا علي(ع)​

از شمس الادبا<>:D<>:D<>:D<>:D<>:D<>روح ایمان
رسم سالک نیست در یک ره دو رهبر داشتن <>:D<>جز بیک شه ملک دل نتوان مقرر داشتن
گر صراط مستقیمی بایدت در راه دین <>:D<>چاره نبود مر ترا جز مهر حیدر داشتن
نفس اوّل عقل دوّم شخص سیّم در وجود<>:D<>آنکه دل را جز به وی نتوان منوّر داشتن
روح ایمان مظهر حق کارساز هر دو کون<>:D<>بی ولایش کی توان جان ایمن از شر داشتن
بانی وایجاد اصل دین وصی مصطفی<>:D<>جز به وی نتوان زمیزان چشم معبر داشتن
ایکه بگزینی بر او غیری نه انسافست این<>:D<>صعوه را با باز عنقا گیر همبر داشتن
عقل کی باور کند این داستان؟ زافسانه سنج<>:D<>روبهان فرمانروایی بر غضنفر داشتن
عاقلان دانند این معنی که نازیبا بود<>:D<>خارجی را بهتر از نفس پیمبر داشتن
شیر یزدان پیر مردان طریقت مرتضی<>:D<>آنکه با مهرش نشاید بیم از آذر داشتن
چون همی دانی که حیدر را برادر خوانده او<>:D<>پس خلافت را نشاید جز برادر داشتن
بارها آورد این فرمان ز یزدان جبرئیل<>:D<>تا که وی را در غدیر خم مقرّر داشتن
یاعلی (ع)
 
پاسخ : اشعار مذهبی

بخوان دعاي فرج را دعا اثر دارد

دعا كبوترعشق است كه بال و پر دارد


بخوان دعاي فرج را كه مهدي زهرا

زپشت پرده غيبت به ما نظر دارد

بسم الله ارحمن الرحيم اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي

كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

برحمتک يا ارحم الرحمين​
 
Back
بالا