• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

شاعرانه های کاربران

black spider

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
385
امتیاز
2,187
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
Anesthesia
پاسخ : شاعرانه های کاربران

بی تو نتوانم بود
ای که بی من هستی
ای که بی من شادی
ای که بارت بستی
بی تو نتوانم بود
ای که بی من رفتی
ای که در بیراهی
هر دو چشمم بستی
بی تو من هیچم، هیچ
بی تو من سردم، سرد
هر نفس چون زهریست
ریزد اندر جانم
مرگ باشد چو شرابم بی تو
آری هستم بی تو
گر که بودن این است
نفسم هست ولی سنگین است
بار سنگینی بغض
میفشارد قلبم
دل بشکسته ی من مینالد
آسمان چشمم
همچو پاییز ابریس
گل امید دلم خشکیده
دیگرم راهی نیست
مرگ تنها باقیست
 

black spider

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
385
امتیاز
2,187
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
Anesthesia
پاسخ : شاعرانه های کاربران

عشق را توصیف نتوان کرد...
عشق را تنها به چشم قلب بتوان دید
عشق را در دوری و اندوه بتوان دید
عشق را در اشک خونی کز فراغ یار آید اندکی بسیار بتوان دید
عشق را با آهی از افسوس بتوان دید
عشق را توصیف نتوان کرد...
عشق چون آید فقط توصیف یار آید
عشق چون آید چراغ عقل خاموش و چراغ دل به کار آید
عشق چون آید دو چشم منتظر اندر پی دیدار بار آید
عشق را توصیف نتوان کرد...
عشق خواهد رفت...
در دل سنگین ما جایی برایش نیست
در کویر قلب ما آبی برایش نیست
اندر این بیراهه ها راهی برایش نیست
عشق خواهد رفت...
وز پی آن هیچکس هرگز نخواهد رفت
عشق خواهد مرد
جسم ها بی روح خواهد شد
بحر دل بی موج و خورشیدش تهی از نور خوهد شد
عشق خواهد رفت...
 

black spider

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
385
امتیاز
2,187
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
Anesthesia
پاسخ : شاعرانه های کاربران

تمام غصه ها در قلب بشکسته است و من خاموش خاموشم
که این آب برفته هیچ بر جو برنگردد آه
جو کو؟ آب کو؟من تشنه ی تشنه
بیابان زاده ام قلبم بیابان است،خشکِ خشک
تمام آب از چشمم برون ریزد به روی خاک و خون گردد
تمام خاطراتم از درون دل برون گردد
به پیش چشمم آید هر کدام از گریه های خویش
من گم گشته ام در خاطرات خویش
دریغ از یک سراب خشک و خالی تا دلی خوش سازم اندر سوزش غمها
چراغ اشک بیدارم کند آخر در این تاریکی مطلق
صدای ناله ی قلبم چه سوزان است
آخر این ترک خورده گناهش چیست
که هرکس میرسد سنگی به سویش میکند راهی؟
کدامین کوزه را باید بدانم قدر؟
من تا یاد دارم تکه ی بشکسته ی هر کوزه با من بود
فقط درد و غم و اندوه با من بود
دلی بشکسته و بغضی که هر لحظه کنارم بود،
این چشمان گریان گونه های تر
فقط درد و غم و اندوه با من بود...
در آخر بغض هم همچون تمام کوزه های عمر من بشکست و اشکم ریخت
این یار هزاران ساله جاری شد به روی گونه ها اما دگر دیر است
که این آب برفته هیچ بر جو برنگردد آه...
 

black spider

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
385
امتیاز
2,187
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
Anesthesia
پاسخ : شاعرانه های کاربران

کسی شعرم نمیخواند
کسی دردم نمیداند
کسی دستم نمیگیرد
کسی آوای عشقم را نمی خواند...
دروغین بود آن دستم گرفتن ها،
نگه ها،لاله ها،درهم تپیدن ها
کسی اینجا سراغ عشق را از ما نمی گیرد
دروغین است هر لبخند هر دیدار...
دگر باور نخواهم کرد نجواهای خوب عشق
من دیگر گریزانم زهر نجوا زهر آواز
پر دل را شکستم رو به هر پرواز
کسی این جا سخن از راستی و گل نمی گوید
شقایق را به روی خاک می اندازد هر دستی
برای هیچ کس پیدا شدن در عشق معنایی ندارد آه...
چه کس داند که مردن چیست از تنهایی و دلتنگی و ماتم؟
چه کس داند که احساسی بیاورده خدای عشق که از هر معجزه بهتر به کار آید؟
چه کس داند؟
کسی شعرم نمیخواند
کسی دردم نمی داند
کسی نجوای این قلب ترک خورده نمی خواند...
 

black spider

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
385
امتیاز
2,187
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
Anesthesia
پاسخ : شاعرانه های کاربران

«ز دست دیده و دل هردو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بردیده تا دل گردد آزاد»

دو چشم خویشن من کور کردم ولیکن تو نرفتی باز از یاد

چه کردی با من ای بر دل نشسته که یادت هر کجا در قلب من باد؟

برفتی و دو چشمم کور ماندند برفتی و نرفته عشقت از یاد

به یادت هر کجا تنهاترینم که با تو بودنم دادی تو بر باد

شدم سردرگریبان از فراغت نخواهی کرد از این خسته دل یاد؟

دلم ویرانه ای بی آب و گل بود به عشقت ساختی قلب من آباد

نرو ای یادت از خاطر نرفته که دردم میکند دور از تو بیداد

چراغ شمع دل خاموش کردی چو شعله آمدی اما بدی باد

همه عشقم به باد تو سپردم دلم میگویدش تا باد این باد
 

tezar

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
633
امتیاز
5,344
نام مرکز سمپاد
فرزانگان6 سابق
شهر
تهران
دانشگاه
امـیـرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی بـرق
پاسخ : شاعرانه های کاربران


طبق معمول ی چرتو پرتی گفتم...البته فک کنم با مفهوم ترین شعریه ک تا حالا گفتم...


روزی اَندر کَـــرَم و رحمت یار

در دل و جان خمار

در هیاهوی نسیــــمِ بَـــــرِ سار..

شعر را دار زدند...

همه ماهی قرمز های خدا را

تهمت مار زدند

در پیِ دیدنِ هر نور و شفق

دیده سنگسار زِ آمارِ سِتَم جار زدند

همه دل ها بستند

همه آوا ... به خدایم قسم بی در و دیوار زدند


جوهَرِ فُحش بپای لوح ایثار زدند


باز اینبار سَرَش را در میان همه جمع دار زدند

شعر را میگویم

همه جا جار زدند
در هیاهوی نسیمِ بَرِ سار

قفسی بر دلِ بیمار زدند...

بعد آرام آرام......

شعر را دار زدند....


(2 دقیقه طول کشید کلا :| L-:)
 

الدرادو

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
140
امتیاز
1,441
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
رشته دانشگاه
IT
پاسخ : شاعرانه های کاربران

گاه گاهی دراین شیدایی مستانه چشمانم به دستان تومی افتد...نگاهم سخت درگیرتمنای وصال این هیاهو میشود هردم...توتنهاآرزوی این شب سردمنی امادلم بازازپی آن مستی چشم تو می افتد!!!!!!!!!!!!تازه ازتنوردراومده.1ساعته گفتمش :D
 

S...4Rmahtab

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
126
امتیاز
399
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
پاسخ : شاعرانه های کاربران

باز من خود ترک دنیا میکنم خود اسیر و غرق رویا میکنم
در پی عشق خدا سرگشته ام قلب خود صاف همچو دریا میکنم
میروم در جستجوی یار نور عاشقان را محو سودا میکنم
قلب و روحم در پی اش پر میکشد قلب و روحم را هویدا میکنم
محو آرام نگاهش میشوم گشته ام مجنون و غوغا میکنم
بشکفم از عشق و مهر و لطف او از وجودش شور کبری میکنم
بس از آن نور وجودت شد روا من به راهت جمله جویا میکنم
چون به یادش عشق او جانم گرفت روز و شب یاد خدا را میکنم
 

mohaddes

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
346
امتیاز
4,670
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بـنـاب
سال فارغ التحصیلی
94
اینستاگرام
پاسخ : شاعرانه های کاربران

پنجره دلگیر است

آسمان بارانی

من و یک حس غریب

گوشه ی دنج اتاق

با صدایی خاموش

و یک بغض پنهان

بی خبر از هرچیز

در سکوتی مبهم

دست در دست هم و

چشم در چشم هم

در جستجوی باران

بی خبر از هر چیز

بی خبر از باران!

پنجره دلگیر است....
 

tezar

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
633
امتیاز
5,344
نام مرکز سمپاد
فرزانگان6 سابق
شهر
تهران
دانشگاه
امـیـرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی بـرق
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از sahere :
اینکه 2 دقیقه طول کشیده چیز بدی نیس ک عصبانی هستی....


یه جاهاییش منظورتو نمیفهمیدم
مثلا تهمت مار چه ربطی به ماهی داره؟
چرا شعر رو آخرش آروم دار میزنن؟
:)
منظورم از مار اینجا بدی..کلا مار رو مظهر بدی میدونم من..و ماهی قرمز های خدا هم منظورم صفتای خوبه..وقتی میان و صفت های ه=خوب رو بد نشون میدن.وقتی کار درستی رو اشتباه نشون میدن..اینکه میگم تهمت منظورم اینه ک چیزیه ک هر کسی دلش بخاد انجام میده..ینی ربطی نداره کی باشه.هر کسی از مردم با کارش داره این صفتای خوب رو بد نشون میده برا بقیه...
آروم آروم هم برا اینه ک همه ی تغیراتی ک توی عقاید بوجود میاد و باقی میمونه آروم آروم شکل میگیره..نمیشه یدفع تفکر ی عده رو کاملا عوض کرد..اما آروم آروم میشه توی ذهن افراد رخنه کرد و فکرشونو تغیر داد..منظورم از شعر همون چیزیه ک مردم میخان..ینی هدفی ک دارن..اما آروم آروم این شعر دار زده میشه..و شعر های الکی جاشو میگیره..تفکرات پوچ منظورمه! :)
ببخشید اگه خوب توضیح ندادم ب هر حال ;;)
 

Noo$hin

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
351
امتیاز
2,462
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : شاعرانه های کاربران

رنگین ترین خوابم
خوابٍ
پنگوئن هایی بود
در قطب جنوب
منتظر لباس نو
 

METEOR

کاربر جدید
ارسال‌ها
3
امتیاز
6
نام مرکز سمپاد
مجتمع آموزشی شهید قدوسی
دانشگاه
دانشگاه صنعتی امیرکبیر
رشته دانشگاه
مکانیک و هوافضا
پاسخ : شاعرانه های کاربران


سبزی از روی نگار است نه از این باغ
او که بلبل به رخش مست شود در این باغ
این نشاط و فرح عشق نه از بلبل باشد
لاله هم میزند از او به رویش داغ
بوی عطر خوش اینجا که از گل نیست
او که گل نیز شود عاشق او در این باغ
آسمان گر که نبیند رخ او را هر روز
پس چرا میچکد اشک شعفش در این باغ
جشن نوروز بشد غافل ار آنیم که این
چه شود گر نکند او نگاه در این باغ
عمر ما در طلبش صرف بشد اما
عمر ما رفت ندیدیم رخش در این باغ
آرزویم نرود از دل من در این سال
شاید امسال ببینم رخ او در این باغ
من چو عاشق بشدم راه به عقلم بستم
که بسوزم چو شهاب و نرسم در این باغ
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
جالبه همه ی شعر های این جا برای بچه های قم هستش منم این شعر رو تقدیم میکنم به همه ی دوستان.....
 

ish

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
19
امتیاز
26
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
پاسخ : شاعرانه های کاربران

عشق یعنی قاصدک بر روی اب
عشق یعنی زندگی روی سراب
عشق یعنی خاطره بر روی قلب
عشق یعنی مرگ صبر
عشق را چون قاصدک معنا کنید
عشق را هم رنگ یک رویا کنید
عشق را از هر کسی اموختید
از همان کس در حریمش سوختید
عشق را جون اتشی معنا کنید
خاک سردی بر سرش دریاکنید
عشق یعنی مرگ عقل
چجوری بود خودم پارسال سرودمش :D
 

ish

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
19
امتیاز
26
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
پاسخ : شاعرانه های کاربران

اقا حالا جو گیر میشیم یکی دیگه هم میفرستیم :D
نفسی می اید
نفسی از نغمه ی شیرین سحر
نفسی از دل بی عشق قمر
نفسی از رخ ان زیبارو
که از ان دور به دیدار قفس میاید
قفسی از عرق چهره ی مهر
قفسی از ره دیرین سپهر
قفسی از نفس بی نفس خاطره ها
نغمه ای میاید
نغمه ای از دل و جان
نغمه ای از رخ یار
نغمه ای از دل تار
نفسی میاید. \:D/
 

الدرادو

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
140
امتیاز
1,441
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
رشته دانشگاه
IT
پاسخ : شاعرانه های کاربران

اولین شعرمه توایام عید همین امسال گفتم

گاه گاهی دراین شیدایی مستانه چشمانم ب دستان تو می افتد
نگاهم سخت درگیر تمنای وصال این هیاهو میشود هردم
توتنها آرزوی این شب سرد منی امادلم باز ازپی آن مستی چشم تو می افتد
دلم دیوانه گشتست و همی چشمم ب راه است
دلم رازیر پایت میگذارم تاتوباشی ومن واین عشق نافرجام
.....
 

big_bang

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,105
امتیاز
5,516
نام مرکز سمپاد
فرزانگـا(') امیــ(')
شهر
نجف آباد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
اقتصاد
پاسخ : شاعرانه های کاربران

.: زندگیـــــ حادثه ی شیرینیـــــست :.


گاه در تلخ ترین زمزمه ی زندگیت

و در آن هنگام که میپنداری هیچکسی نیست که در گوشه ی این تنهایی

به سراغت آید

یاد از آن روزگاری هم بکن

که در آغوش نسیم و به اندازه ی زیبایی سنجاقک ها

و به روشنی پرتوی خورشید و صدای خوش آواز قناری ها

و به اندازه ی همه ی رویاهای کودکیت

که بسی غرق در آنها بودی

همه ی شادی این زندگی سهم تو بود

و تو برنگشتی که بپرسی

خدا ؟؟

من چرا ؟ من چگونه شده ام لایق این همه لطف و کرم ؟؟

آری زندگی سهم من و توست

گهی شاد و گهی تلخ تر از هرچه بدانی

زندگی رویا نیست ، زندگی آن چیزی است که تو در عمق وجودت با آن رشد پیدا خواهی کرد

بدرستی که زندگی حادثه ی شیرینی است...


{ شب امتحان ریاضی جو گیر شدم یهو اینو گفتم میدونم زیاد قشنگ نیســـــ ولی حرف دلمه ..}

× ممنون میشم نظراتونو بگین x:
 

Noo$hin

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
351
امتیاز
2,462
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : شاعرانه های کاربران

قرص جوشانم
وقتی که بهم لبخند می زنی
حل می شوم در
دریای محبتت
وآن گاه
زندگی بامزه می شود
 

speed

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
524
امتیاز
3,082
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
میاندوآب
دانشگاه
تبریز
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : شاعرانه های کاربران

یاد دارم که تو را یاد ها می کردم
از پس روی تو فریاد ها می کردم
اینک اما چه شده روی تو دیدن سخت است؟
که من اینجا بی تو و تنها می گردم.....
*******
 

clever child

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
658
امتیاز
1,831
نام مرکز سمپاد
Allame Helli.II
شهر
Tehran
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
Tehran Polytechnic
رشته دانشگاه
Electrical Engineering
پاسخ : شاعرانه های کاربران

داستان میخوانیم

داستان های غم انگیز شبانه

عاشقانه

دختری در انتظار است

پسری دل بی قرار است

همه دنیا هم

نگذارند که این دو لحظه ای در بر هم آسایند

داستان ها همه یکرنگ و همه تکراری

شخصیت ها شده اسمشان فقط دست کاری

لیلی شده و مجنون

شیرین شده و فرهاد

ای داد بر این بیداد

تا کی شنوم فریاد ... ؟!

فریاد یک مادر ...

بر پیکره خرد و نحیف پسرش ...

فریاد یک شوهر

در خانه آن مادر

و آن دست که آمده به بالا

و آن دست که می زند به سیلی

* * *

و آن پسر نه درد دارد نه دلی

تا سپارد دل خود را به گــــُلی

تا که سوزد دل خود را به غمی

به غم عشق گلی

آن پسر میگرید

و دمی میترسد

و دوباره گریه

که هر از گاه آید

به دل بی دردش

به نگاه سردش

او که از خشم پدر

وز دست کتک زننده آن مادر ، میترسد

میگرید ، بی صدا ...

تا نکند بلند کند آن دو را

از خوابی

با گریه

با هق هق

* * *

و نه او عاشق هست

و نه کس عاشق او

و دلی میگرید

تا ابد در بر او ...

================

دیگه نظر بدین و اینا .... ;;) 8->
 

|_sponge_|

کاربر فعال
ارسال‌ها
63
امتیاز
402
نام مرکز سمپاد
Allameh Helli IV
شهر
طهران ماله منه >:پی
مدال المپیاد
فیزیک....منتظر جواب مرحله 2!
دانشگاه
صنعتی شریف...
رشته دانشگاه
مهندسی هوا فضا...
پاسخ : شاعرانه های کاربران

فریاد...
این روز ها می گذرند...

مانند جسم فلزی باردار شده ام...آن هم بار منفی!...

دوس دارم با کسی حرف بزنم که تاحالا ندیدمش...

لش است...

ولی درد کشیده است...

لاشی نیست...

ولی گیر لاشی افتاده است تا لاشه شود...

سیگار می کشد...

ولی هیچگاه تعارف نمی کند...

می داند نمی کشم...

شروع به صحبت شویم...

باران هم شروع به صحبت کند...

راه برویم...

هیچ چیز ارزش ندارد...

هیچ چیز...

مرگ...

ارزش ندارد...

زندگی فقط می گوید...

راحت است...

شل بکن...

وگرنه درد داردهااااا...

بیخیالش...

ارزش که ندارد...

بذار درد داشته باشد...

حصین بود که می گفت چه فازه سرحالی...

صادق هم بود که می گفت بیرونم سرحال و از تو یه داغون...

فاصله ی سرحالی و داغونی یه لایه پوست است...

پوست چه حالی دارد؟...

خشکیده...

زبان داغان است....اما لب سرحال...

داغانی از سرحالی فریاد می کند...

بگذار فریاد کند...

آنقدر تا پاره شود...

خون بیاید...

از حال رَوَد...

خاموش شود...

تمام شود...

پایان شود...

فریــــــــــــــاااااااااد.......
 
بالا