• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

مشاعره

بیا :D
تا درون آمد غمش از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه را

«فروغی بسطامی»
 
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان منزه از دغل
 
خب پس:)):D:-b
‌‌ديگران را اگر از ما خبری نیست چه باک

نازنینا !‌ تو چرا بی خبر از ما شده ای

شهریار
 
یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
 
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
 
در دیاری كه در او نیست كسی یار كسی

كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی
 
اینو من گفتم|:
 
خاب
دارم ز جدایی غزالی که مپرس

در جان و دل اندوه و ملالی که مپرس

گوئی چه بود درد تو دردی که مگوی

پرسی چه بود حال تو حالی که مپرس

هاتف_اصفهانی
 
سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
 
‌دل بر تو نهم، زنم بداندیشان را

وز تو نبرم ستیزهٔ ایشان را


گر عمر مرا در سر کار تو شود

عهد تو به میراث دهم خویشان را

فخرالدین_عراقی
 
سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
مث که به شعرایی که با د تمام میشن علاقه داری:D
به خدا دیگه سایتی نمونده سر نزده باشم
 
ی کاری نکنید به مطهری بگم پست‌های این تاپیک رو مثل ح‌ب حساب نکنه‌ها :))
برای ستاره پست نکنید دیگه :))

چون تعداد صفحه‌ها داره زیاد میشه کمی تکراری اشکال نداره ولی نرید از صفحه‌های قبل تقلب کنید :)))

‌دل بر تو نهم، زنم بداندیشان را

وز تو نبرم ستیزهٔ ایشان را


گر عمر مرا در سر کار تو شود

عهد تو به میراث دهم خویشان را

فخرالدین_عراقی


آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
اين چراغي است کزين خانه به آن خانه برند
حافظ
 
آخرین ویرایش:
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس :-"
که چنان ز او شده‌ام بی سر و سامان که مپرس :-"
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود، یار کجاست؟

حافظ
 
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود، یار کجاست؟

حافظ
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حافظ
 
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن در آید
(شاعرش یادم نی دوباره ادبیات تکمیلی نهم بود:D)
من قبلا گفتم
______________
درویش بی‌دردان چرا فریاد بی حاصل کند
گر شکوه‌ای دارم ز دل با یار صاحب‌دل کنم
 
امیدوارم اینو دیگه کسی نگفته باشه:
میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت
خوش خرامان شو که پیش قد رعنا میرمت
تو بر مقامه ی خویشی و زانچه گفتم بیش
ولیکن دیده ز هجرت نه روشن است نه صاف

مولانا
#کرم_استراتژی با من موند آخر : ))
 
تو بر مقامه ی خویشی و زانچه گفتم بیش
ولیکن دیده ز هجرت نه روشن است نه صاف

مولانا
#کرم_استراتژی با من موند آخر : ))
فاش میگویم و از گفته ی خود دلشادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان ازادم
حافظ
ده تا ف دیگه هم بخوای پیدا کردم =))=))
 
Back
بالا