مشاعره

[n._.a.m]

در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت

 

[mohad_z]

تا ترا از دور دیدم، رفت عقل و هوش من
می‌شود نزدیک منزل کاروان از هم جدا

صائب تبریزی

 

[Su Señor]

تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
«حافظ»

 

[n._.a.m]

وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم

 

[n._.a.m]

تو خود را گمان کرده ای پر خرد
انایی که پر شد دگر چون برد

 

[Su Señor]

فتنه بر انگیخت دل خون شهان ریخت دل

با همه آمیخت دل گرچه جدا میرود

 

[علیـــــــــــــــ]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندرآن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

[mohad_z]

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یکسان نباشد حال دوران هم مخور

 

[n._.a.m]

رهی پیشم آور که فرجام کار
ت خشنود باشی وما رستگار

 

[Su Señor]

رفیقی بایدم همدم، به شادی یار و در غم هم وزین خویشان نامحرم مرا بیگانگی باید

اقبال لاهوری

 

[علیـــــــــــــــ]

بگذاريد که از بتکده يادى بکنم
من که با دستِ بت ميکده، بيدار شدم

روح الله خمینی

 

[n._.a.m]

می کوش که هرچه گوید استاد
گیری همه را به چابکی یاد

 

[Su Señor]

مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت خرابم میکند هردم فریب چشم جادویت

«حافظ»

 

[n._.a.m]

مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت خرابم میکند هردم فریب چشم جادویت

 

[mohad_z]

دارد به جانم لرز مي افتد رفيق؛ انگار پاييزم

دارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم

ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه

مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت خرابم میکند هردم فریب چشم جادویت

تکراریه

 

[n._.a.m]

مرد می باید که در کشاکش دهر
سنگ زیرین آسیا باشد

 

[n._.a.m]

آخه ایشون اشتباهی گفتن یعنی باید حذف کنن شعرشون را چون دیر پاسخ دادن

تا ترا از دور دیدم، رفت عقل و هوش من
می‌شود نزدیک منزل کاروان از هم جدا

صائب تبریزی

دو تا بالاتر همین بودا

 

[n._.a.m]

مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت خرابم میکند هردم فریب چشم جادویت

«حافظ»

شما باید با حرف د شعر می گفتید

 

[n._.a.m]

@R A T A&

دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی

تکراریه

 

[Su Señor]

دست طمع چو پیش کسان میکنی دراز

پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش

صائب