در شگفت از این غبار بی سوارچقدر " حرف دل " در این شعر هست !
ابتهاج در " بانگ نی" گفته :
فاش میگویم به آواز بلند
همچو نی گر بند بندم بگسلند
روزگار پیر را تا یاد بود
پایه این تخت بر بیداد بود
هم از آن ضحاک تا این اژدها
از ستم هرگز نشد مردم رها
...
هر که در خود کاوه ای دارد نهان
ای برادر ، کاوه ات را وارهان !
کاوه را آزاد کن تا برجهد
خیره سر را تیغ بر کردن نهد
ای خوشا روزی که خلق دادخواه
بگسلد از دست و پا زنجیر شاه !
.