• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات شیرین از کلاس درس

الهه ن

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,058
امتیاز
31,777
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مياندوآب
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

امروز زنگ دوم و اول(در کل 4 ساعت )مطالعات داشتیم.قرار بود دو درس آخر رو بپرسن کردیم یه درس.زنگ دوم دبیرمون گفتن بیایین داوطلب.کلاس ماهم یکمی با حفظیات مشکل داره.سر کلاس مطالعات استرس دارن ریاضی نه و ...
از 28 نفر فقط 6 نفر رفتیم داوطلب.بعد دبیرمون گفتن:کس دیگه ای نیستش؟ بچه ها گفتن خانم زیادن ها!!
خانم گفتن (رو به ما) خوب فلانی 20 و ...
برای هر 6 تامون بدون اینکه بپرسه 20 گذاشتن.اصلا خیلی خوب بود.هممون خندیدیم کلا.ولی خیلی شیرین بود.
 
  • لایک
امتیازات: Id

parimah

کاربر فعال
ارسال‌ها
72
امتیاز
217
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ن2
شهر
کرمان
رشته دانشگاه
معماری
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

امروز با ی معلم مرد کلاس داشتیم به خاطر روز معلم وقتی خاس از در بیاد تو برف شادی ریختیم رو سرش اونم از درس کلاس رف بیرون
بعد اومد گفت تولد کی بوده؟
خیلی خوش گذشت خیلی باحال بود عین عروسا شده بود
 

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,364
امتیاز
10,074
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

کلاس درس عربی سوم راهنمایی مون خیلی باحال بود.
مخصوصا برای درس ، فعل های ماضی.
از خنده روده بر میشدیم =)) =)) =))
 

amir abbasi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
894
امتیاز
4,125
نام مرکز سمپاد
دبیرستانِـــ CNIHS یا همون CIHS سابق
شهر
مـــشـ CO
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
UWO
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

آخرین روز مدرسه ها سر زنگ کامپیوتر از معلممون اجازه گرفتم این روز آخری بزاره کامپیوتر بازی کنیم
ما هم از خدا خواسته
تا اجازه رو گرفتم رفتم رو چن تا کامپیوتر کانتر ریختم سریع شبکه زدیم بازی کردیم
خودم به شخصه 5 دقیقه بازی کردم
همش در حال ریختن بازی برا این و اون و درست کردنش بودم
با این که خیلی بازی نکردم ولی خوش گذشت B-)
 

SHINE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
313
امتیاز
878
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

آخي
هفته بيش ديگه خداييش معلم شيمي رو اذيت کرديم
هر کي تو کلاس داشت يه کاري ميکرد
معلمه هم به هر کي يه چيزي مي گفت
به بغل دستي من که گفت شما دومنظوره استفاده ميکنين عربي و کامبيوتر با هم ميخونين
به يکي ديگه گفت شما دو گانه سوز هستيد شيمي و عربي با هم

تهشم که زنگ خورد داشت از کلاس بيرون ميرفت گفت بچه ها امروز همه کار کرديد : عربي خونديد-کامبيوتر-زبان مدرسه و زبان بيرون و بعدازظهرتون هم خونديد با گوشيتون بازي کرديد البته گوشي که چه عرض کنم تلويزيون از بس گنده بود-رمانتون هم خونديد خب ديگه زنگ تفريح تموم شد

تازه به اون کلاسي ها هم گفته بود اون کلاسي ها هي دنده عوض ميکردن عربي درمي آوردن بعد که نگاشون ميکرديم عربي رو ميبردن زير بعدش عربي و زبان با هم در مي آوردن
 

behrazv

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
105
امتیاز
426
نام مرکز سمپاد
علامه حلی تهران
شهر
تبریز و تهران
دانشگاه
دانشگاه تورنتو
رشته دانشگاه
علوم مهندسی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

اول دبیرستان بودیم. نزدیکیای سمینار بود.
معلم شیمی مون اومدن به کار پژوهشی و اینا علاقه نشون بدن و به بچه ها لطف کرده باشن، گفتن: بچه ها اگه کسی پروژه ای چیزی داره که بابتش لازمه نیاد سر کلاس، بگید شاید اجازه بدم برید کار کنید.
بعد یکی از بچه ها گفت: آقا اجازه! من یه پروژه دارم: برم دستشویی؟!
معلم بیچاره هم عصبانی شد، گفت: من دارم باهاتون مثل بچه آدم رفتار می کنم، می گم اگه پروژه دارین برین کار کنین، اینم رفتار شماست؟ برم دستشویی؟ ... (یه خورده هم حرف زدن که یادم نیست)!
بعد تو این مدت که معلم حرف می زد، این دوست ما که خورده بود تو ذوقش واسه این که شوخیش نگرفته بود، چشماش رو نسبت تنگ کرده بود و با کمی عصبانیت معلم رو نگاه می کرد!
معلم حرفاش که تموم شد، بلافاصله با همون لحن جدی گفت: حالا می خوای بیا یه دونم بزن تو گوشم!!! همچین نگاه می کنی که آدم فکر می کنه یه چیزی هم بدهکاره!

کلاس ترکید از خنده! فکر کن معلم داره خیلی جدی دعوا می کنه بچه رو، بعد آخرش یه چنین حرف بامزه ای بزنه! حتی خود اون دانش آموز هم خنده ش گرفت!
:))
 

!Muse!

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
174
امتیاز
1,271
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب-3
شهر
تهران
دانشگاه
پلیـــــــــ تکنیــــــکـ
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

سوم راهنمایی یه بار با معلم ریاضیمون رفتیم کباب خوردیم زنگ خودش
انقد خوب بود...
یه بارم سر زنگ هندسه معلم هندسه رو مجبور کردیم بره واسمون بستنی بگیره!
اگه خودمون اون بستنی میخریدیم انقد مزه نمی داد!
.........
کلا روزای خوب در سمپاد زیاد داشتیم!
 

yesampadi

کاربر فعال
ارسال‌ها
67
امتیاز
396
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
دانشگاه
سراسری یزد
رشته دانشگاه
برق..
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

امسال که من عاشق جو کلاسو بچه های پایش بودم خیییلی خوب بودن خاطره ها هم فراوان
ولی یه خاطرشو میگم که توی کلاس شیرین به خواب شیرینی فرو رفتم ;;)
ما امسال کلا هر وقت خوابمون میگرفت میخوابیدیم چند نفرم عضو ثابت خواب بودن.
اون روز بس که خوابم میومد تو سرویس که کلا خوابیدم و وقتی رسیدیم دم در بیدار شدم سر زنگ ادبیات چشام باز نمیشد سرمو گذاشتم رو میز که هم حرفای معلمو بگوشم هم یه چرتی بزنم.چشمتون روز بد نبینه کم کم صدای معلم عزیییزمون کم شدو خواب دیدنم آغاز شد.داشتم تو خواب کیف میکردم که یهو دیدم اون صدای کم معلم قطع شد اینه که از خواب پریدم و پریدن من همانا و صدای خنده ی دوستان و معلممون همانا.منم میخواستم کم نیارم بلند گفتم خانم من داشتم گوش میدادم. ^#^

بعد یکی از دوستان بهم گفت که معلمه داشته شعر نو میخونده میخواسته بگه یک نفر دارد جان میسپارد در آب به من نگاه کرده و گفته یک نفر دارد جان میسپارد در خواب...

خلاصه فقط من بدبخت خواب نبودم بلکه با این حرف معلم دوستانی که خواب بودن بیدار شدنو دیدن با اونا نیست به یکی از همون عضوای اصلی نگاه کردن دیدن اونم نیست و در حالتی که همه ی خوابا پریده بودن من در خواب عمییییق به سر میبردم و اصل خنده ی دوستان از دنیا بی خبری من بوده

(دنیا رو آب ببره منو رو خواب میبره)
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,370
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

خاطراتی تعریف شده از سوی پدر گرام ;)) =))

زمستون بود...
پنجره باز بود...کنار پنجره هم برف بود دیگه!...بعد معلم اومده بود مشقا رو چک کنه...
احسان عابدی شرترین بچه ی کلاس از بیرون مقداری برف برداشت گذاشت در جیب معلم...
و برف آب شد...
آنگاه بچه ها یک صدا فریاد زدند"استاد خودشو خیس کرده..." =)) =))
 

clever child

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
658
امتیاز
1,831
نام مرکز سمپاد
Allame Helli.II
شهر
Tehran
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
Tehran Polytechnic
رشته دانشگاه
Electrical Engineering
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

تو مدرسمون معروف شده بود یکی که به f می رفت رو می گفتیم به گاج رفت (بدون ج) ، معلم دینیمونم دیگه می گفت
بعد سر یکی از زنگ ها مدیرمون اومد گفت ، ما به گاج رفتیم و اونجا ...
همه بچه ها کرکر خنده =))
 

Sh!r!n

کاربر فعال
ارسال‌ها
31
امتیاز
31
نام مرکز سمپاد
راهنمایی فرزانگان1تهران
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

وااای ما با تخته هوشمند یه یار نرم افزار active inspire رو هایدش کردیم...معلمه میخواست بنویسه دید نرم افزاره نیس...رفت دنبال مسئول سایت نیم ساعت طول کشید ...هیشکی نیومد بعدشم زنگ خورد ما کلی حال کردیم :D
 

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,364
امتیاز
10,074
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

سر زنگ زیست بود که جناب پشت سریمون یه فندک اتمی رو منفجر کرد و ...
 

niki123

کاربر فعال
ارسال‌ها
54
امتیاز
184
نام مرکز سمپاد
frz 2
شهر
مشهد
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

اول راهنمایی که بودم معلم پروشی مونو خر کردم رفتیم حیاط درس بخونیم که منو بالای درخت توت پیدا کردن تا اخرشم حریفمون نشد بیارم پایین اخرشم معلممون اومد باهامون توت خورد ولی نمره انظباتم رو کم کرد :-w :-w :-w :-w :-w :-w :-w :-w :-w :-w :-w :-w :-w :-w :-w :-w :-w :-w :-w
 

zahra-E

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
1,452
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
داروسازی
تلگرام
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

ی روزاتفاقی یکی ازبچه هاگوشی اورده بودمدرسه وازبدشانسیش سرامتحان زنگ خوردهمه فهمیدن ولی هیچ کس برنگشت همه ب کارخودادامه دادن ک خانم گفت من خودم فهمیدم کی بودگفتیم خانم چی؟کی بود؟گفت همونی ک قرمز شده نگاکردبهش همه برگشتیم دیدم دوستم لپالش شدن قرمزمایل ب بنفش :D(عکس وعمل اودرمواقع خجالت کشیدن واسترس)
 

PARIZADSIRJANI

کاربر فعال
ارسال‌ها
53
امتیاز
44
نام مرکز سمپاد
فرزانگان تبریز
شهر
تبریز
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

یه بار من تو مدرسه از یکی از دوستام دلخور شده بودم ......
زنگ دین و زندگی که رسید منو معلممون به درس صدا کرد من بهش گفتم من حالم خوب نیس ولی گفت بیا...
منم رفتم
همین که خواستم آیه های قرآنی رو بخونم صدای گریم رف هوا و........
وای چه شد..........!!!
وسط کلاس دستمو گزاشتم رو صورتم و با سرعت رفتم سالن و در رو رو معلم کوبیدم...
آبروم رف نمی تونستم تو صورت معلممون نگا کنم ......
بعدشم بلاخره تو سالن که رفتم دوستم اومد دلداریم داد....
 

Z76.dentist

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
373
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

امسال بده عید معلم عربیمون اومد سرکلاس منو با چن نفردیگه بلن کرد گف تکلیفاتونو بیارید هیشکی ننوشته بود بد یکی یکی بچه هارو بلن کرد که بپرسه همه باپرویی گفتن نخوندیم اونم عصبانی شد بند و بساتشو جم کرد رفت و گفت برید دنبال یه معلمه دیگه باشید جاتون خالی یه لحظه خیال کردم خوشبخت ترین ادم دنیام ولی حیف به لطف چای شیرینای کلاس دیری نپایید که سایه ظلم و ستم بر ما پرده افکند L-: L-: L-:
 

nikta shahi

کاربر فعال
ارسال‌ها
20
امتیاز
113
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قائمشهر
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

آخری روز مدرسه وقتی سوم راهنمایی بودیم
با کلی التماس معلم کامپیوترمونو راضی کردیم که فیلم ببینیم
یکی از بچه ها فیلم ترسناک اوورده بود
رای گیری کردیم قرار شد اونو ببینیم
معلم گفت اگه کسی جیغ بکشه خاموش میکنم :-$
خلاصه فیلم شروع شد نمیدونم اینو از کجا گیر اوورده بود خیلی وحشتناک بود منم اولن بارم بود که فیلم ترسناک میدیدم(و آخرین بار)خیلی سعی کردم جلو خودمو بگیرم ولی نشد جیغ کشیدم پشت سرمم بچه های دیگه. :(((هنوزم وقتی یادم میاد از ترس خوابم نمیبره)خاموش کرد چون بیکار بودیم راضیش کردیم عکسای عروسیشو نشونمون بده(تازه ازدواج کرده بو) و تا آخر زن داشتیم عکساشو میدیدیم
 

جوجه سمپادی

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
463
امتیاز
1,572
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اصفهان
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
دندان پزشکی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

من امسال یه روزدرمیون کلاس میرفتم امابازم اون چندروزی که میرفتم بعضی وقتاش خیلی خوب بود.
مثلاکلاسای ادبیات معلممون عشق بود.آخرای کلاس که وقت اضافه میاوردیم خلاقیتی یه کاری میکردیم مثلاچندجلسش یه بچه هابرامون آوازخوند.چندجلسش برامون داستان خوندن یابازی کردیم یابحثای باحال میکردیم یامیرفتیم توسایت.درکل عالی بود
 

zahra-E

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
1,452
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
داروسازی
تلگرام
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

وای چ روزگاری داشتیم چندسال پیش آخرای سال بیکاربودیم نیمکت توی سالنوگذاشتیم توی کلاس باتلویزیون بعدبامعلمامینشستیم فیلم نگامیکردیم
 

ehsan96

کاربر فعال
ارسال‌ها
55
امتیاز
140
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

راهنمایی ک بودیم یه معلم قرآن داشتیم خیلی سرش بازی در می آوردیم هر جلسه که می خواست بپرسه می گف امروز می خوام همه را بپرسم نه که اسم من اول دفتر بود از من می پرسید بعد بچه ها کلاسا بهم می ریختند دیگه نمی تونست بقیه را بپرسه بعد هر جلسه فقط از من می پرسید وقص علی هذا(همین که عادل فردوسی پور می گه) تا آخر سال فقط از من پرسیده بود
 
بالا