• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات شیرین از کلاس درس

zahra yousefi

کاربر فعال
ارسال‌ها
62
امتیاز
151
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
مدال المپیاد
یه بار نزدیک بود برم المپیاد شیمی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

جلسه ی اول شیمی اول دبیرستان معلممون اومد تو کلاس بعد وقتی که خواست دو تا کتاب معرفی کنه گفت:((من نمیگم شما باید این کتابا رو بگیرید ولی دانش آموز خودش باید بفهمه که باید بره کتابا رو بخره.)) :| =))
یکی نیست بگه تو که معلمی راحت بگو برید کتابو بگیرید.
 

zahra-E

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
1,451
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
داروسازی
تلگرام
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

من نبودم کلاس وقتی برگشتم دیدم بچه هاکلاس نیستن خانمم تودفترداره گریه میکنه خیلی جالب بود :Dبچه هاانقدخانمواذیت کرده بودن ک نشسته بودگریه میکرد :))
امسالم میخواست این اتفاق بیوفته ک خانم خیلی خودشوکنترل کرد :D
 

first amir

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,142
امتیاز
29,733
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
فردوســـی
رشته دانشگاه
مـهـنــدســی شــیـمــی / حسابداری / روانــشناســی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس


يه بار يه دبيرو خواستيم اذيت كنيم

وقتي رفت پاي تخنه يه دونه ازين بادكنك درازا هست

شبيه سوسيس . بهش ميگيم بادكنك سوتي
(<
تو فضاي كلاس ولش كرديم :D :))
:)) :)) (; (;
جاتون خالي اينقد صداش خوب بود :)) :)) :)) :D :D :D
 

فرشاد

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
120
امتیاز
804
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

یه بار سوم راهنمایی زنگ ریاضی رو دودر کرده بودیم و معلممون هم خیلی ناراحت بود
ما هم هر چی گل تو مدرسمون بود کندیم اوردیم ریختیم رو سر معلم
کف کلاسمون یک دست سفید شده بود!!!
 

Sahdis

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
270
امتیاز
862
نام مرکز سمپاد
:)مركز راهنمايي فرزانگان رشت
شهر
:)رشت
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

هميشه معلم رياضي ما باهامون گرم ميگره...بچه ها هم پر رو شدن!
.
.
.
يه روز يكي از بچه ها به معلممون ميشه يه روز نيان مدرسه!! :))
معلممون هم گفت:من حتي بدترين مريضي هم داشته باشم ميام مدرسه!! :))
بعد بچه ها گفتن ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه!!
 

zahra-E

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
1,451
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
داروسازی
تلگرام
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

خانم دفاعی گفت بیاین خاطرات شلمچه تعریف کنیدیکی ازبچه هاک اصلانیومده بودبلندشدگفت من تعریف میکنم
ی حرفای مسخره ای میزدماک دیگه مرده بودیم ازخنده همه داشتیم ازخنده اشک میریختیم خانم میگفت بله بله این دوستتون خوب میدونه اون زمان چ خبربوده کلاس رفته بودتوهواولی خانم نفهمیداصلااین دختره نرفته بوده شلمچه وهمه ی حرفاش مسخره بازی بودآخرشم گفت آفرین بشین
 

Darya-F

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
106
امتیاز
146
نام مرکز سمپاد
فرزانـــــــگان
شهر
تــــــــهران
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات چینی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

سر زنگ ریاضی دبیرمون یکی از بچه ها رو فرستاد تخته پاک کن بگیره.دختره اومد و گفت ناظم گفتن که لطفا" تخته پاک کن رو نشورید.(آخه از این چوبی ها گرفته بود) بعد معلم مون برگشت گفت این رو که خودمون میدونیم هیچ نادونی که این کار رو نمی کنه...دختره برگشت گفت اتفاقا" ما می کنیم :)) :)) :))
 

Darya-F

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
106
امتیاز
146
نام مرکز سمپاد
فرزانـــــــگان
شهر
تــــــــهران
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات چینی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

یکی از بچه ها تا دبیر ریاضی از کلاس رفت بیرون شروع به اواز کرد(صدای فوق العاده ای داره)..خوند: ...دسته جمعی رفته بودیم ز..که یه دفعه دبیر ریاضی اومد و با خنده گفت به جای ریاضی حل کردن ات هست.تو نمیخواد دسته جمعی بری زیارت!! :)) گفت میخواستم موسیقی متن بدم که بچه ها تمرین هاشون رو حل کنند..(کلاس از خنده رفت هوا) :D :))..یکی از بچه ها گفت خب خانوم شما رو هم می بریم با خودمون زیارت :D :D...
 

delaram1995

کاربر فعال
ارسال‌ها
30
امتیاز
71
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گرگان
رشته دانشگاه
فيزيك يا فلسفه ؟
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

امروز سر كلاس حسابان منو دو تا از دوستام معروف به سه تفنگدار كلي خنديديم
در حد مرگ
آخه نزديك المپياده فشار روحي رومون زياده
نمي شه به همين راحتيا كنترلش كرد
تازه دو زنگم حسابان داشتيم
بعد يهو وسطاي زنگ دوم دبير حسابانمون به دوست كناردستيمون گفت:
اگه شما يه كم ديگه پيش اينا بشيني افت شديد درسي خواهي كرد :-\ :-\ :D :D :-" :-"
 

MehrnaZz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,035
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
مرحله 1 ریاضی
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

دوم راهنمایی بودم منو یکی از اون شرای کلاس بقل هم نشسته بودیم....
دبیرمون مرد بود از بالای کمربندش ش... اش زده بود بیرون!(قابل توجه: آبی بود!!!)ینی تا این حد که پیرنشم تا اونجا داخل زده بود!
آغا این داش یه متن میگف بنویسیم,انقدر منو دوستم(جلو نشسته بودیم!)بهش خندیدیم که متوجه شد,همین که داش درست میکرد به حساب خودش بچه ها متوجه نمیشدن!!!
منو دو ستم زیرچشی میپاییدیمش!
دبیرمون: :-[ :-[ :-[
ما: =)) =)) =))


+پارسال سر کلاس ریاضی(این کلاسمون قبلا آزمایشگاه بوده بعد شده بود کلاس ریاضی خیلی هم بزرگ بود!)دبیرمون داش راه میرف درس میداد ما بهش گفتیم:خانوم پاتون نخوره به تخته که میوفتین!
دبیرمون هی میگفت:نه بابا حواسم هست!
2مین بعد....شپلق!!!!پاش محکم خورد به پای تخته!15مین اول کلاس بود!
جورررری خورد که مجبور شد تا آخر کلاس از جاش بلند نشه!
آخه معمولا از 2ساعت فقط 10مین شو مینشست!!!
بنده خدا...!!!!
:D
 

مهدی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
7,379
نام مرکز سمپاد
علامه‌حلی
شهر
تهران
مدال المپیاد
کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران. :دی
رشته دانشگاه
آمار. :دی
کلاس زبان!!!

اکثر ماها تو این مدت که به کلاس زبان رفتیم اتفاقات جالب و خاطر انگیزی برامون افتاده که رفتن به کلاس زبان رو غیر از جهت یادگیری،برامون جالب کرده.
و یا معلمایی(به قول بعضیا تیچر :D ) داشتیم که با اونا بیشتر از بقیه خاطره داشتیم و یا دلیلی داشته که با اونا بیشتر راحت بودیم و بیشتر خوش می گذشت با اونا.
در مورد همکلاسی هم صدق میکنه این موارد.
خوب،کلا اگه خاطره ای داشتید درباره ی کلاس زبان میتونید بیاید اینجا تعریف کنید
 

مهدی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
7,379
نام مرکز سمپاد
علامه‌حلی
شهر
تهران
مدال المپیاد
کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران. :دی
رشته دانشگاه
آمار. :دی
پاسخ : کلاس زبان!!!

اولیش رو هم خودم میگم. :D
یک بار پاهام خسته شده بود بعد حدودا 20سانتی متر عقب تراز من یه صندلی وجود داشت. عقب عقب رفتم و تا اومدم که بشینم دیدم یه شخصی گفت oh no...
برگشتم دیدم معلممون [در حالی که چایی دستش بود]منو چپ چپ نگاه میکرد و بعدش فهمیدم کیفم که از من عقب تر بود خورده بود بهش و چاییش ریخته بود رو خودش :D
 

amir gh

کاربر فعال
ارسال‌ها
71
امتیاز
3,298
نام مرکز سمپاد
عــلامه حلـــــی
شهر
تهران
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : کلاس زبان!!!

اینجا خیلی تاپیکه باحالی..من خیلی خاطره دارم....دمت جیز مهدی جان
خب اولین خاطره این بود که ما یه معلمی داشتیم خیلی جدی بود ولی ما همه چیو به طنز میگرفتیم...یه بار این آقا یه توپوق زد ما منفجر شدیم.
بعد گفت شما به ترک دیوار هم میخندید!!!
ما هم یک صدا گفتیم بعلهههه..
بعد ایشون گفتن حالا که اینجور شد همه جلسه بعدی یه لکچر درباره ترک دیوار میارین وگرنه راتون نمیدم!!!
 

آیدا :)

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
858
امتیاز
2,637
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امام رضا(ع)
شهر
لاهیجان
پاسخ : کلاس زبان!!!

ما اولین ترمی که اومدیم کلاس بزرگسالا یه معلمی داشتیم ؛ یعنی نمی شد ما با کارهاش از خنده منفجر نشیم! :D

مثلا این آقا همیشه پاشون رو ، روی صندلی جلو می ذاشتن و انواع حرکات کششی رو می رفتن!!! ما رو می بینی! همیشه همین جوری =)) =)) =)) =))

یه دفعه یکی از بچه هامون دزدکی وسط کلاس ازشون فیلم گرفته بود! به هر کی نشون می دادیم به همین صورت در میومد: =)) =)) =))

* البته از حق نگذریم معلم خوبی بود!

ترمای بعدی هم و همچنین الان کلا یه جلسه نمیشه که سوژه واسه ی خندیدن نداشته باشیم!! کلا کلاس زبان ما بیشتر شبیه به کلاس خنده هست تا کلاس زبان!!! :D :-" :))
 

Liese

کاربر.
ارسال‌ها
884
امتیاز
4,434
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
بندرعباس
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : کلاس زبان!!!

مـــن اصــولا بیرون کلاس زبان نرفتم :D
از لحــاظ تدریس زبانو اینا من تو خونه کار میکردم :D
ولی خوب توی کلاس زبان تو مدرسه:آغا دوست گرامی در حال خوندن متن بود و یه کلمه رو غلط گفت بعد یکی از بچه ها از ته کلاس درستشو تلفظ کرد دبیر خواست درستشو بگه برگش کلمــه غلطو تکرار کرد :D
 

G.MM

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
593
امتیاز
13,320
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
University of Paris-Saclay
رشته دانشگاه
Integrative Biology and Animal Physiology
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : کلاس زبان!!!

یک بار قبل اینکه معلم بیاد یک جعبه کیک تو کلاسمون پیدا کردیم

بعد هممون کتابای زبانمون رو گذاشتیم اون تو

بچه ها به منم گفتن چون تو موقعیتت خوبه فیلم بگیر با گوشیت

وقتی معلم اومد کلی دست زدیم گفتیم آقا تولدتون مبارک

بنده خدا از تعجب نمیتونست بیاد تو کلاس

بعد گفت تولدم نبود که جعبه رو هم که باز کرد دید کتابامون توشه یک دفه عصبانی شد از هممون درس پرسیدو منفی گذاشت L-:

بعد کلاس بچه ها اومدن دورم جمع شدن که فیلمو ببینن

اونجا فهمیدم که اصلا دکمه فیلم برداری رو نزده بودم :-" :))

هیچی دیگه همزمان 17تا تو سری خورد تو سرم :))))


+یک بار داشتیم با معلممون بحث میکردیم

بعد گفت اگه من حرفمو عوض کنم اسممو میذارم کبری

بعد حرفشو عوض کرد از جلسه بعد بهش میگفتیم مستر کبری :))))
هر چند میگفت من عوض نکردم :-"
 

Melika Zangeneh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
113
امتیاز
685
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
تهران
پاسخ : کلاس زبان!!!

یه معلّمی هس به اسم ِ "آقای ِ روح ِ زمین."
این استاد ُ ما خیلی به گردنشون حق داریم ! خیلی واسه ما زحمت کشیدن ! 8 ترم یا 7 ترم باهاشون بودیم ..
بعد این ترم نیفتادیم باهاشون .. تولدّشم بود .. واسش تولد گرفتیم ! کیک ُ شمع ِ کادو ُ یه توپ که وسیله کارشه . :D
خُلاصه کلّــــــی خوب بود . 8->
 

newfolder16

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
153
امتیاز
379
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : کلاس زبان!!!

× ی بار این معلممون اومد ی کوییز از ما بگیره؛ بعد داشتیم کوییزَرو میدادیم، یهو دیدیم معلم کلاس بقلی همینجوری بلند بلند داره داد میزنهُ دعوا می کنه که چمیدونم این چکاری بود شما کردین... کل کلاس داشتن گوش میکردن که قضیه چیهُ اینا. بعد معلممون رف بیرون ببینه چه خبره. برگشته اومده میگه اون کلاسیا زدن میز معلم ـرو شکستن. (میزای ما مثه این تریبون ـای سخنرانی ـه، بعد زدن این چوبِ توشُ انداختن. معلم ـه میتونسته وایسه روش. : )) ) بعد میگن که کارِ یکی از بچه های کلاس ماس که همیشه میومده میشسته تو کلاسشون پشت میزِ معلم. اینُ که گف قشنگ کل کلاس داشتن می خندیدن. آخه دروغ در چ حد ضایه، مگه طرف خودش کلاس نداشته که بیاد بشینه تو کلاس شما؟ :)) نزدیک بود ی بازجویی ـم بشیم که ی وخ نرفته باشیم تو کلاسشون. : )) معلوم نشد کار کی بوده ولی جلسه ی بعد میزرو دیدم خیلی خوب شکسته بودن ، آفرین! : دی
 

fteh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
636
امتیاز
4,884
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
خوزستان
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : کلاس زبان!!!

معلم ما بعد از پایان درس می گفت:do you have any problem
ما می گفتیم :یس
اصلاً توجه نمی کرد می رفت صفحه بعد!
بگو تو که سوال جواب نمی دی...چرا سوال می کنی کسی مشکلی نداره؟!!! ~X(
--------------------------
وقتایی هم که اشکال داشتیم :دستمونو می گرفتیم بالا میگفت:یس؟
مشکلمون رو براش می گفتیم...هیچی دیگه....طبق معمول شروع می کرد درس دادن ،جواب سوال ما هم بیخیال!!! <D=
 

m@s0ud

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
234
امتیاز
408
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
طهران
مدال المپیاد
ریاضی ؛ کامپیوتر ؛ شیمی (مرحله 1)
پاسخ : کلاس زبان!!!

یه بار معلم کلاس دخترا نیومده بود (کلاسامون جدا هستن) کلاس اونا رو با ما یکی کردن.یه رفیقم ماشالا سیـــــــــــبیـــــــــله ها!
ینی این عکس رو ببینی یه چیزی تو مایه های رفیقمه :::

32061999695775167293.jpg


آقا خلاصه یکی از دخترا (همترم ما بودن) شروع کن به خوندن متن.این از کلمه ی اول سوتی داد تا آخرش.دیگه وسطاش انقد اشتباه میخوند Actually رو خوند : آستولی :| رفیق منم گفت : چپول اونو هم بلد نیستی بخونی؟
دختره هم جواب داد: تو خفه شو.سیبیل ـه دست و پا دار
ما رو میگی ینی =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
دختره :-w
رفقای دختره :D
رفیقم X-( X-( :((
معلممون =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
بالا