• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

mohammadx0098

Mohammad_A
ارسال‌ها
102
امتیاز
320
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک خان 2
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
صنعتی اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

کلاس اول ابتدایی هی از دهنم در میرفت به معلمم میگفتم مامان :-"
....
بعدش یه نمه سرخ میشدم و حالت من نبودم کی بود گفت رو به خودم میگرفتم :D
 

moOn:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
335
امتیاز
2,483
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ارومیه
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

خواهرم یه اخلاقی داره که معمولن غذا رو می سوزونه : )) ام شب من با مامان و بابام بیرون بودم و کارمون طول کشید، مجبور شدیم از بیرون غذا بخریم. بوش تو ماشین پیچیده بود، کمی هم به سوختگی می زد :-? منم خیلی جدی گفتم:" بوی سوختگی میاد. فکر کنم مهنوش دوباره غذا رو سوزونده. :/ "
ازم قطع امید کردند : )))
 

Agent 47

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
318
امتیاز
1,190
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

من و دوستم در راه کافه. بذار یه زنگ بزنم ببینم کی هست کی نیست یه چیپس و پنیر هم سفارش بدیم کره کنیم. بعد از بوق زدن و برداشتن یک فرد ناشناس.
- کافه فلان بفرمایید.
- سلام. چیپس و پنیر هست؟
- بله.
- گوشی رو بدین بهش.
:|
 

جوجه

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
1,996
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
کرج . ری. تهران
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه تهران و دانشگاه ع.پ. ایران
رشته دانشگاه
روان شناسي باليني
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

سوم دبیرستان بودیم . داداشم مریض بود قرار بود یه ساعت های خاصی داروبخوره ، برداشتم برای این که مامانم یادش نره تو گوشیش آلارم گذاشتم اون ساعت ها . به جای زنگ هم صدای خودمو ضبط کرده بودم که : داروهای مهدی یادت نره .
یه روز نمی دونم گوشیم چه مرگیش بود گوشی مامانمو بردم ...

هیچی دیگه



درست وسط کلاس شیمی صدای بلند خودم تو کلاس پخش می شد که : داروهای مهدی یادت نره ، داروهای مهدی یادت نره ، داروهای مهدی یادت نره
یعنی از خنده نمی تونستم گوشیمو پیدا کنم

=)) =)) =)) =)) به تعداد افراد کلاس آدم داشت اینجوری قل می خورد
 

hamidhanek

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
164
امتیاز
471
نام مرکز سمپاد
Heli
شهر
Tehran
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

سوم دبیرستان ی معلم تاریخ داشتیم کلا خیلی تو مخ بود :-w بعد ی روز با بچه ها هماهنگ کردیم اینو ضایع کنیم
یکی از بچه ها ته کلاس هندزفری گذاشته بود گوشش سیمشو گذاشته بود لای کتاب بعد سرشو هی تکون می داد ک مثلا دارم اهنگ گوش میدم :D بعد یهو این معلمه اینو دید دویید طرفش ( حالا بماند ک شبیه شتر مرغ میدویید :)) ) گفت چه غلطی میکنی ؟ این رفیقمونم خودشو زد ب نشنیدن ک مثلا صداش بلنده :D بعد یهو این هندزفریو کشید از گوشش پرت کرد وسط کلاس ک ناگهان دید هیچی نیس =)) بچه هام ول نمی کردن همینجوری میخندیدن این بدبختم قرمز شده بود پاشد رفت بیرون :-" :-" :D :D >:D<
 

Robek

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
353
امتیاز
1,420
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز_کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
پرستاری
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

میگما من همینطور ادامه بذم به فنا میرم =)) =))
چن وخ پیش تو جمع یه مشت ادم که بینشون اندک.ابرویی داشتم نشسته بودیم یه از خدا بی خبری پیشنهاد مشاعره داد.....منم سابقه و شانسم ام بدک نیس تو مشاعره...دوستان در حریانند :D (تو پستای قبلیم هه)شرو.کردیم به مشاعره...پنجمین حرفی که بهم افتاد ،"ک"بود...منم با اقتدار:کار هر مرد نیست خرمن کوفتن. مرد نر میخواهد و گاو کهنهیچی دیگه به فنا رفتم...
فامیل هم هنوز دنبال
مرد نر میگردن :D :D :D :D ~X( ~X( =)) =)) X_X X_X ^#^ ^#^ :-ss :-ss :-&
 

بـئـاتـریـس

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
141
امتیاز
13,547
نام مرکز سمپاد
فرزانگان تربت حیدریه
شهر
تربت حیدریه
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
فعلاً یزد :)))
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

تو کلاسِ ادبیات سالِ اول یه شعر از ملک الشعرای بهار افتاد به من
اصل این بود:
آن کسی را که در این ملک،سلیمان کردیم
ملت امروز یقین کرد که او اهرمن است
و من خوندم:
آن کسی را که در این ملکِ سلیمان،کردیم :|
ملت امروز یقین کرد که او اهرمن است

تقصیر منم نبود اصن!ویرگولی،نقطه ای،چیزی باید میبود که اونقد گیج نشم خب :D

معلممونم که میزشو خورد کلن :))
 

parmiiida

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
249
امتیاز
9,442
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی همدان
رشته دانشگاه
رادیولوژی^-^
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

مهمونی خونه عمم بود داشتیم شام میخوردیم
بچه یکی از فامیلایی ک نسبتش دور بود و خیلی باهاشون رودربایسی داشتیم شام نمی خورد...دهنمونو سرویس کرده بودا
شوهر عمم اومد تشویقش کنه...گف شهریار جان بیا غذا بخور شاید ک باهوش بشی (;
خانواده بچه : :| :O
فک فامیلا: :-"
من: =))
پ.ن:هیچی دیگه انقد واکنشم افتضاح بود مامانم منو با این سنو هیکل از خوردن شام محروم و به اتاق دختر عمم تبعید کرد :D
 

Reihaneh.a

کاربر فعال
ارسال‌ها
46
امتیاز
151
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

[سر کلاس زیست، ادغامی، معلم خیلی بی اعصاب]
معلم: ... کانال دریچه دار پتاسیمی باز میشه پتاسیم از داخل سلول میدّوعه «میدَوه» میره بیرون. با چه مکانیسمی؟
بچه ها:
- انتشار تسهیل شده - انتشار تسهیل شده - انتشار تسهیل شده
- انتشار تسهیل شده - انتشار تسهیل شده - انتشار تسهیل شده
- انتشار تسهیل شده - انتشار تسهیل شده - انتشار تسهیل شده
- انتشار تسهیل شده - انتشار تسهیل شده - انتشار تسهیل شده
- انتشار تسهیل شده - انتشار تسهیل شده - انتشار تسهیل شده
- انتشار تسهیل شده - دویدن. - انتشار تسهیل شده
- انتشار تسهیل شده - انتشار تسهیل شده - انتشار تسهیل شده
- انتشار تسهیل شده - انتشار تسهیل شده - انتشار تسهیل شده
 

Zahra_a

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
859
امتیاز
9,406
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
99
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

پسر خالم خیلی جدی داشت میگفت :« مدیر آموزش پرورش اومده مدرسمون بعد به ما گفته مدرسه ی شما یکی از بهترین مدرسه های سطح شهر از اونور کیلو کیلو اب تو دل معاونمون قند میشد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اب کیلوکیلو قند میشه ؟؟؟؟؟؟
قند کیلو کیلو اب میشه ؟؟؟؟؟؟؟؟
بعدشم واقعا از خدا خواستم شفاش نده من یه ذره بهش بخندم :D :-"
 

Dr.Dream

N.larosa
ارسال‌ها
49
امتیاز
265
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دبیر زبانمون داش درس می داد گف: قیدایی که برای روزهای ایام هفته به کار میره!!!!!!!!!!!!!!!!!!

روز های ایام هفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!

یا قران مظلوم یا حسین مجید مگه داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
 

Alyssa

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
255
امتیاز
1,789
نام مرکز سمپاد
FRZ orginal
شهر
kerman
مدال المپیاد
ایش!!
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

شب بیرون بودیم با خانواده..گفتیم دسته جمعی بریم خونه یکی از آشنایان نزدیک یه نیم ساعت هم بشینیم …خلاصه رفتیم و اونجااا..جمعیت شاد و خندان کنار هم داشتیم حرف میزدیم که

دختر کوچیکشون گفت : خاله کی میرین ؟ جمع ساکت شد..

من : چرا خاله ما که تازه اومدیم …

دختر کوچیکه : آخه ما کیک داریم بابام گفته وقتی رفتین بخوریمش بعدشم دوان دوان رفت در بخچال رو باز کرد و ایناهاش ببینش ;;)
=)) =)) =)) =))کودک است دیگر!!!
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,223
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

بدون شرح ....
IMG_20160501_191059.jpg

پ.ن :این پی وی منو با بابام نیس
پی وی دوستم و باباشه
 

زهرا27

بریزءیس
ارسال‌ها
280
امتیاز
1,824
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زاهدان
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
الزهرا_خواجه نصیر
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

سرمیانترم معماری استاد برگه آچار گذاشت جلوم گفت اسمتو بنویس.منم اسممو نوشتم شروع کردم حل کردن.فک کردم چک نویسه استاد یهو میگه چک نویس ندادم که لیستو نیاوردم اسمتونو بنویسیدهمه
 

بـئـاتـریـس

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
141
امتیاز
13,547
نام مرکز سمپاد
فرزانگان تربت حیدریه
شهر
تربت حیدریه
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
فعلاً یزد :)))
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

_ ریحان؟!امتحان آمار کِیه؟!
+این چهارشنبه نه! :-? دوشنبه ی هفته ی دیگه!
_ =))
+ :|
 

Alyssa

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
255
امتیاز
1,789
نام مرکز سمپاد
FRZ orginal
شهر
kerman
مدال المپیاد
ایش!!
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

معلم شیمی داشت بچه ها را نصیحت میکرد که دیگران را مسخره نکنیم .گفت فرض کنید من یک ادم هستم.من گفتم خانوم سخته.(منظورم این بود که سخته مسخره نکنیم)
ولی بد برداشت شد :-??
معلممون تا سه هفته باهام حرف نزد :(
 

YaSm!nA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
1,717
نام مرکز سمپاد
فرزانگان حکیم زاده
شهر
یزد
سال فارغ التحصیلی
98
تلگرام
دستی دستی خواهرش رو عروس کرد..

این از شیرین کاری های دوست جان بنده :

بعد ازمون پیشرفت تحصیلی سمپاد مدرسه بردمون پارک...بعد ما از اونجایی که خیلی دخترای خوبی هستیم :)) موبایل نبرده بودیم.
و می خواستیم عکس بگیریم..مسایله حیاتی بود.[nb] چندتا ژست عالی که میخواستیم عکس نوشته درست کنیم فقط هم باید با روپوش مدرسه و از بالای بلندی عکس میگرفتیم[/nb] :)) خلاصه اینکه دوربین مدرسه و موبایل معاون پایه خودمون دست اکیپ های مختلف بچه ها بود و حالا حالا ها نوبتمون نمیشد... :-" این شد که رفتیم موبایل مدیرمونو گرفتیم و عکس انداختیم. [nb] یکی از ژستها این بود که پشت ب دوربین لبه پرتگاه با دوستم نشستیم و اون سرشو گذاشته رو شونه من..! :)) به مدیرمون حق میدم فکر کنه دیوونه ایم[/nb].
حالا کار ندارم چندتا عکس گرفتیم و دوستم از اونجایی ک شماره خودشو حفظ نبود [nb] :| :))[/nb] شماره خواهرشو داد...مدیرمونم تک زنگ زد به خط خواهرش و قرار شد دوستم تو تلگرام یاداوریشون کنه ک عکسا رو بفرستن...
بله .. دوست ما تو خونه..موبایل خواهرشو بر میداره...با چندتا شماره تو محدوده زمانی ک مدیر تک زنگ زده روبرو میشه...طبق محاسبات خودش و احتمال و اینا :)) یکیشو سیو میکنه ب اسم مدیرمون و میره تلگرام بهش پی ام میده "سلااام خسته نباشید! لطفا عکسا رو بفرستید خیلییی مرسی!" ... چند ساعتی می گذره و خانم مدیر ج میده " سلاااام ! خواهش میکنم ! این چ حرفیه! وظیفست و.." و حدود 20 -30 تا عکس میفرسته... فقط مشکل اینجا بود ک عکسا ، عکسهای دست جمعی خواهر دوستم و بچه های دانشکدشون تو کافی شاپ بوده :))
و بلافاصله هم همون خانم مدیر زنگ میزنه ب شماره خواهر دوستم.خواهرش ک جواب میده با صدای مردونه ای روبرو میشه و ...

حالا روشن کنم براتون ک دوست جان من بجای شماره مدیرمون شماره یکی از پسرای کلاس خواهرش رو سیو کرده ک به صورت اتفاقی پسره خواستگار خواهرش هم بوده =)) و چند باری خواهرش ردش کرده بوده =))و به لطف دوستم بنده خدا فکر کرده ک خواهر دوستم نظرش عوض شده و ...
هم اکنون دوست من در حال کتک خوردن است..براش دعا کنین :))
 

nasim-tofan

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
132
امتیاز
773
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
N.A میگن گویا
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

پسر اشنامون داشت درمورد کچلی حرف میزد
که اره من دارم کچل میشم و اینا بعد پدر ایشون هم کچلند
منم اومدم ضرب المثل بزنم بگم تره به تخمش میره حسنی به باباش
گفتم حسنی به ت خ م ش میره تره به باباش
ارش: =))
من: =))
 

happiestchemist

ملکه ی شیشه ای
ارسال‌ها
2,802
امتیاز
9,189
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
4d
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
دارم.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

به نقل از Reihane78 :
_ ریحان؟!امتحان آمار کِیه؟!
+این چهارشنبه نه! :-? دوشنبه ی هفته ی دیگه!
_ =))
+ :|
طرف اومد یه دارو تو دفترچه اش نشون داد ببینه داریم یا نه،
من گفتم ماکه داشته باشیمم نمی دیم، ولی نداریم، باید بری داروخانه حیاط که اوناهم ندارن، اون داروخانه سیزده ابان اصلیه باید بری بپرسی، شاید اونا داشته باشن.
قشنگ سوژه شده این جمله .

توضیح این که روزی 100نفر میان از ما با نسخه دارو بگیرن ما میگیم اینجا داروخانه بستریه، برو داروخانه حیاط بگیر.اومدم به طرف اینو بگم، که یادم افتاد اونام ندارن.
 

arezoo.s

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
1,808
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک مشهد
شهر
مشهد
مدال المپیاد
فقط نه فصل مورتیمر خوندم......
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

برای دوستم یه سری عکس بلوتوث کرده بودم که از روی اونا گزارشکارآزمایشگاهو بنویسم...بعد که بلوتوث شد رفتم هیستوری رو نگاه کردم دیدم همه بلوتوث های اخیرش از من بوده...ومن یادم نمیاد از کدوم یکی عکسا شروع میشن...خیلی شانسی یکی رو زدم ویهو با صدای خیلی خیلی زیادی آهنگ پلی شد...وخب نکته اینجاست که ما توی کتابخونه بودیم
 
بالا