ماه: آگوست 2011

ServeSomebody

آری تو انتخاب داری که

سفیر شوی، قمار کنی،‌ برقصی،‌ کارگر ساختمان باشی …

شاید هم که

فقیر باشی، پول داری باشی یا در کشوری دیگر با نامی دیگر زندگی کنی …

شاید هم که مرا تیمی، زیمی یا بابی صدا کنی … فرقی ندارد چه انتخابی کرده‌ای ، چه هستی یا مرا چه صدا می کنی

ولی باید به «کسی» خدمت کنی؛

شاید پروردگار باشد و یا شاید هم شیطان ..

اما قطعاً باید به کسی خدمت کنی…

برگرفته از ترانه‌ی : Gotta serve Somebody اثر باب دیلن

 

کنکور و عدالتی که نیست !

1. ذات کنکور

آیا یک آزمون 4 ساعته معیار مناسب و خوبی برای ارزشیابی میزان دانش و توانایی تحصیلی افراد است؟ یک لحظه از دیدگاه ایرانی خود فاصله بگیرید و سعی کنید خودتون رو جای یک فرد خارجی تصور کنید و ببینید آیا واقعا اینگونه است؟ چندهزار صفحه مطالب کتاب درسی را در 4 ساعت باید امتحان بدهید. شما هم در این 4 ساعت باید آمادگی فیزیکی داشته باشید و هم آمادگی ذهنی. نباید استرس داشته باشید و باید بتوانید زمان را مدیریت کنید و تمام آموخته هاتون طی 4 سال یادتون بیاد. آیا انتظار چنین چیزی از یک دانش آموز دبیرستانی مسخره نیست؟ توانایی کنترل استرس و مدیریت زمان در این حد ، دیگر در کجای زندگی به کار می آید؟ اصلا این دو مهارت جزو مهارت های تحصیلی به حساب می آیند؟

متداول ترین توجیه برای وجود کنکور این است که « کنکور عادلانه ترین روش ممکن است ». اما آیا این توجیه برای فرار مسئولین از زیربار مسئولیت مناسب است؟ آیا همین کنکور رو نمیشه به روش های بهتری برگزار کرد؟ چرا مثلا به جای یک مرحله ای بودن ، کنکور در 4 مرحله برگزار نشود تا فشار درسی بر دانش آموزان کمتر شود و فرصت جبران برای دانش آموز در مرحله های مختلف فراهم باشد؟ چرا با تغییراتی کوچک در نحوه برگزاری ، این آزمون بهینه تر نشود و ضریب خطای آن کاهش نیابد؟

2. شیوه گزینش

بیچاره کنکور شده است مسئول جبران مشکلات اقتصادی ، اختلاف طبقاتی ، بیکاری ، کمبود خوابگاه ، ترافیک تهران ، جانبازی پدر کنکوری ها و … .

چرا 40 درصد یک رشته باید از سهمیه رزمندگان باشد؟ اگر کسی برای کشور تلاش کرده است و از آن محافظت کرده است در سال های گذشته ، چرا به جای کمک های مالی و معیشتی ، عرصه علم را مسئول جبران آن قرار داده اید؟ جنگ در سال 67 به اتمام رسیده است و اکنون سال 90 است ! بعد از 23 سال ، 40 درصد یک رشته باید متعلق به رزمندگان باشد؟ فکر نمیکنید 40 درصد عدد بسیار بزرگی است؟

سهمیه بومی گزینی هم واقعا از آن موارد جالب در این مورد است. آن طور که در دفترچه انتخاب رشته ذکر شده است ، سهمیه بومی گزینی برای رفع مشکلات معیشتی دانشجویان در نظر گرفته شده است. سوال اینجاست که کسی که ساکن زاهدان است چه گناهی کرده است که باید شانس کمتری در انتخاب شدن برای رشته های تهران داشته باشد؟ آیا برای اصلاح ابرو ، باید چشم کور شود؟

نکته جالب تر در سهمیه بندی جنسیتی ظرفیت رشته هاست. چرا باید بین دختر و پسر فرق قائل شد؟ اینکه پسرها نمی توانند به اندازه دخترها موفق باشند ، تقصیر دخترهاست؟ ( بخوانید از بی عدالتی تا مرگ زودهنگام را )

 

متاسفانه باید گفت روش های مدیریتی که برای مدیریت جامعه در نظر گرفته شده است دقیقا عین بی عدالتی است و در جامعه اسلامی کسی حق ندارد به بهانه حل مشکلات ، عدالت و حق را زیر پا بگذارد.

مثل باری بر دوش

باخود نشست گوشه ای…درمیان ازدحام خام و بیهوده ی شهر…آنوقت که گلویش لرزید…آنوقت که خودی خودش را دید…بی هیچ حجابی،پس دلش شکست از خودش و جاری بودند درپی هم،و آسمان آبی خواست بشود باز و گفت:

” ولی گذشته ، گذشته…

قرار به برگشتی نیست…

و تلخی افسوس،دلت را گرچه خواهد فشرد…خواهد سوزاند…ولی باز یادت می اندازد ـ گاه لحظه به لحظه ـ که کدام خط، برای رد نشدن بود.”